احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلامعلی حداد عادل/ دو شنبه 6 قوس 1396 - ۰۵ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
کشور پاکستان، که بخش وسیع و مهمی از شبه قاره هند بهشمار میرفته، در طول تاریخی بالغ بر هزار سال، میدان گستردۀ زبان و ادبیات فارسی بوده و هزاران شاعر و نویسنده به این زبان را در دامن خود پناه و پرورش داده است.
دست کم شش دلیل وجود دارد که اهتمام به آموختن زبان فارسی را در پاکستان امروز موجه و برای درصدی از مردم ضروری می سازد. این دلایل را ذیلاً شرح میدهیم.
۱ـ زبان عموم مردم پاکستان اردو است. اگرچه بهعلت حضور طولانی و استعماری انگلستان، زبان انگلیسی در این کشور رسمیت دارد، اما زبان ملی کشور پاکستان زبان اردوست. هویت ملی پاکستان از زبان اردو جدا نیست و این زبان در ذات خود با زبان فارسی پیوندی ناگسستنی دارد و تقریباً شصت درصد لغات اردو لغات فارسی است؛ حتا درصد لغات فارسی را در لهجه لکهنوی زبان اردو ۶۸ درصد دانستهاند. پیوند این دو زبان بهحدی است که در سرود ملی پاکستان، به استثنای یک کلمه که حرف اضافه «کا»ست و در حکم کسره اضافه فارسی است، هیچ کلمۀ غیرفارسی دیده نمیشود. رابطۀ اردو با فارسی، از این حیث، شبیه رابطه زبان فارسی با عربی است. فارسی را میتوان مادر اردو دانست چنانکه در پاکستان، بعضی از اهل ذوق، اردو را دختر زیبای فارسی نامیدهاند. همانطور که دانستن زبان عربی برای تسلط بر زبان و ادب فارسی ضروری است، دانستن زبان فارسی نیز برای تسلط بر زبان و ادبیات اردو ضرورت دارد. لغات فارسی در موضوعاتی مانند «مفاهیم و عناوین شرعی» و «تصوّف» و «اثاثه زندهگی و خوردنیها و جامهها» در زبان اردو به فراوانی راه یافته است. ۱
البته با نفوذ و رواج زبان انگلیسی، روزبهروز بر تعداد لغات و اصطلاحات انگلیسی در اردو افزوده میشود، اما کیست که نداند وجود بیش از حد الفاظ ناهمگون خارجی، در هر زبان، آن را از سرشت طبیعی خود دور میسازد و زشت و بدآهنگ میکند. این عیب در زبان اردوی امروز پاکستان محسوس است، چنانکه در ایران نیز زبان فارسی، از این حیث، در معرض آسیب و خطر است. برای حفظ زبان اردو در برابر نفوذ روزافزون زبان انگلیسی در آن، میتوان در درجه اول از خود زبان اردو استفاده کرد و در مرحله بعد از زبان فارسی مدد گرفت. اردوزبانان میتوانند به جای استفاده از کلمات انگلیسی، که از لحاظ موسیقی زبان و کتابت دشواریهایی بههمراه دارد، از معادلهای فارسی آن کلمات استفاده کنند. فیالمثل میتوانند بهجای کلمه «کورپوریشن»، از معادل آن در زبانهای فارسی و عربی، یعنی «شرکت»، استفاده کنند.
استفاده از واژهگان زبان فارسی در زبان اردو کاری است که با طبیعت این زبان سازگاری دارد، چنانکه در گذشته چنین اتفاقی افتاده و سبب قوّت و وسعت و زیبایی اردو شده است. ورود لغات جدید فارسی، در صورت ضرورت، به زبان اردو، بافت و آهنگ موسیقی این زبان را تخریب نمیکند. در مقام مثال میتوان گفت گروه خونی زبانهای فارسی و اردو بههم میخورد و میتوان خون یکی را به دیگری تزریق کرد. البته در زبان اردو نیز کلمات فارسی فراوانی وجود دارد که فارسیزبانان امروز ایران از آنان بیخبر اند و میتوان با پژوهشی دقیق این کلمات را مشخص کرد و به فارسیزبانان معرفی کرد تا از آنان استفاده کنند. در سالهای اخیر، استفاده از بعضی لغات فارسی رایج در زبان اردو در میان فارسیزبانان معمول شده است. کلمۀ «رونمایی» برای معرفی کتابهای جدیدالتألیف یا هر اثر مکتوب فرهنگی دیگر از جمله این کلمات است. «سَبُکدوش» نیز زیباتر و خوشمعناتر از «بازنشسته» فارسی است و فارسیزبانان آن را میپسندند.
۲ـ دلیل دوم وجود انبوه کتابها و نسخههای خطی فارسی در پاکستان است. این نسخهها، که در صدها سال به قلم نیاکان مردم امروز شبه قاره تألیف شده، تاریخ و فرهنگ و ادبیات و معارف دینی و اعتقادات و احساسات و عواطف مردم پاکستان را در بر دارد. آمار دقیقی از شمار نسخههای خطی فارسی در کل شبه قاره وجود ندارد، اما قرائنی در دست است که اگر گفته شود تعداد این نسخهها به یک میلیون نسخه بالغ میشود، گزاف نیست. کمیت بالای نسخههای خطی فارسی در شبه قاره و وسعت میدان و تنوع موضوعات این نسخهها را میتوان از فهرستهایی که در دهههای اخیر بههمت نسخهشناسان و کتابشناسان فراهم آمده تخمین زد. تعداد نسخههای خطی فارسی در دانشگاهها و کتابخانهها و موزههای ملی هند و پاکستان و نیز در کتابخانه دو مرکز تحقیقات زبان فارسی در اسلامآباد و دهلی گواه صحت این مدعاست.
این نسخههای خطی چنان نیست که از جاهای دیگر به شبه قاره رفته باشد، بلکه عموماً در خود آن سرزمین نگاشته شده است. نسخههای خطی فارسی در شبه قاره بخش مهمی از میراث فرهنگی دو کشور هند و پاکستان محسوب میشوند. محتوای این نسخهها میوه و عصاره اندیشه و احساس نیاکان مردم این دو کشور را در رشتههای گوناگون علم و ادب نشان میدهد و انواع هنرهای بهکاررفته در کالبد و ظاهر این نسخهها نیز معرف ذوق و هنر و مهارت مردمان گذشته شبه قاره است.
حقیقت این است که هندیها و پاکستانیها، برای شناخت بخشی از تاریخ گذشته خود، هیچ چارهیی جز تسلط بر زبان فارسی ندارند. در باب تاریخنگاری به زبان فارسی در شبه قاره، مقالات و تحقیقاتی در دست است که نشان میدهد اگر نخواهیم از زبان فارسی استفاده کنیم در برهههایی از این تاریخ و در باب بعضی سلسلهها و دورانها، هیچ کتاب و منبع دیگری به زبان دیگر وجود ندارد.
در شبه قاره هر کس بخواهد گذشته را بشناسد، باید به ضرورت آموختن زبان فارسی برای این گذشتهشناسی اعتراف کند. شناخت گذشته هر قوم شناخت سرمایهها و ارزشها و رویدادهای زندهگی آن قوم است. گذشتهشناسی و آگاهی از تاریخ لازمه خودشناسی و خودآگاهی است. هر قوم و ملتی که گذشته و تاریخ خود را نداند و نشناسد، در حقیقت، خود را نمیشناسد و نمیتواند راه آینده خود را آگاهانه انتخاب کند و قدم در آن راه بگذارد. گفتهاند و درست گفتهاند که «گذشته چراغ راه آینده است» و شناخت گذشته پاکستان در گرو دانستن زبان فارسی است. تاریخ و پیشینۀ تمدنی و فرهنگی هر ملت بهمنزلۀ ریشۀ آن ملت است. همانطور که درخت، هرچه ریشهاش در خاک عمیقتر و محکمتر باشد، بیشتر میتواند دربرابر توفان مقاومت کند، ملتهایی هم که، نسبت به گذشته و تاریخ خود، آگاهی بیشتری داشته باشند بهتر میتوانند هویت ملی خود را دربرابر انواع توفانهای زمانه حفظ کنند.
۳ـ دلیل سوم ضروری بودن توجه به زبان فارسی در پاکستان وجود جماعتی از مردم این کشور است که به فارسی سخن میگویند. در حال حاضر، «اهالی سرحدی پاکستان و مناطق عشایری و هیمالیایی و کشمیر به فارسی سخن میگویند. خاندانهای اصیل مسلمان در پنجاب و سند و لکهنو در خانه به فارسی حرف میزنند و این زبان را شعار اصالت خانوادهگی و اشرافیت میدانند. پزشکان مسلمان در سراسر هند شمالی و پاکستان نسخه به فارسی مینویسند. کتیبه مساجد و عمارات و قباله نکاح و سنگ مزار مسلمانان امروز هم به فارسی نوشته میشود.» ۲
Comments are closed.