گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 12 قوس 1396 - ۱۱ قوس ۱۳۹۶
سخنان محمد محقق معاون دومِ ریاست اجریی دولت وحدت ملی در کنفرانس بیداری اسلامی در ایران، چنان جنجالبرانگیز شد که ارگ ریاستجمهوری در بیانیهیی خواهان پیگیری جدیِ آنها شد. سوال اینجاست که آقای محقق چه سخنانی را بر زبان آورد که چنین با واکنشهای گسترده مواجه شد؟ و آیا باید در برابر چنین سخنانی اینگونه واکنش نشان داده شود؟
سخنان آقای محقق تنها با واکنش ارگ ریاستجمهوری روبهرو نشدند، بل پیش از آن رییس اجرایی و مجلس سنا نیز به این سخنان واکنش نشان دادهاند. آقای محقق ظاهراً در کنفرانس بیـداری اسلامی در ایران، از حملاتِ این کشور به گروه داعش در سوریه حمایت کرده و از یکی از فرماندهان سپاه ایران در این جنگ به نیکی یاد کرده است.
این سخنان میتوانست واکنشبرانگیز باشد، چرا؟… چون آقای محقق به عنوان یکی از مقامهای دولتی در این نشست شرکت کرده بود و هر حرف و سخنِ او در این نشست میتوانست به معنای موضعگیری و سیاست رسمیِ دولت افغانستان محاسبه شود. آقای محقق از نشانی شخصیِ خود به این نشست نرفته بود که بتواند هر حرف و سخنی که دلش میخواهد، مطرح کنـد.
گاهی سیاستمدارانِ ما خواسته و یا ناخواسته در چنان فضایی قرار میگیرند که میتواند برایشان مشکلساز تمام شود. این بار نخست هم نیست که چنین اتفاقی میافتد، در گذشته نیز ما شاهد چنین رویدادهایی بودهایم که سخنان مقامهای دولتی یا درست تعبیر نشده و یا هم سخنانی بر زبان راندهاند که با سیاست رسمیِ دولت در منافات قرار داشته است.
موضعگیری رسمی دولت افغانستان در قبال جنگ سوریه، همان چیزی بود که رییس اجرایی دولت وحدت ملی بر زبان آورد و گفت که ما نمیخواهیم در هیچ جنگی شرکت داشته باشیم؛ زیرا خود ما به اندازۀ کافی از جنگها و مداخلاتی که در امور کشور ما صورت میگیرد، آسیب دیدهایم. شرکت شهروندان افغانستان در یک جنگ دیگر، میتواند پیامدهای خطرناکی برای کشور رقم زند، که خود دچار بحران و آسیبهای ناشی از مداخلاتِ بیرونی است.
آقای محقق در آغاز پس از واکنشهای مطرح شده به سخنانش در کنفرانس تهران، از این سخنان دفاع کرد؛ اما بعداً وقتی دوباره به کابل برگشت، گفت که موضع افغانستان در قبال جنگ سوریه و شرکت شهروندان افغانستان در این جنگ، همان چیزی است که رییس اجرایی دولت وحدت ملی گفته است. این نشان میدهد که آقای محقق بعداً متوجه ابعاد و حساسیتهای سخنانِ خود شده و به گونهیی تلاش کرده است که آنها را ترمیم کند.
اما آیا گفتن اینکه «سیاست رسمی دولت در مورد جنگ سوریه همان چیزی است که رییس اجرایی کشور گفته است»، میتواند اظهارات آقای محقق را در مورد لشکر فاطمیون ایران که در سوریه علیه داعش جنگیدهاند، ترمیم بسازد؟ اگر به اتفاقهای مشابه از این دست توجه کنیم و آن ها را ملاک قرار دهیم، باید گفته شود که بلی میشود آن ها را به نوعی ترمیم سخنانِ تهران شمرد و دیگر قضیه را دنبال نکرد، چنانچه در گذشته نیز مقامهای کشور چنین برخوردهایی با مسایل کرده اند. اما اگر از منظر حقوقی به مسأله نگاه کنیم، به هیچ وجه نمیتوان نتیجه گرفت که سخنانی را که آقای محقق در کابل پس از شرکت در نشست بیداری اسلامی بر زبان راند، بتوانند او را از مخمصۀ اظهاراتِ تهرانش نجات دهند؛ همان گونه که ارگ ریاست جمهوری اعلام کرده که این قضیه را با جدیت پیگیری میکند.
ولی این سکه روی دیگری هم دارد و آن اینکه: چرا ارگ میخواهد سخنانِ مطرح شده در کنفرانس بیـداری اسلامی از سوی معاون دوم ریاست اجرایی را با جدیت پیگیری کند؟ اگر قرار بود که چنین سخنانی تبعاتی در پی داشته باشد، چرا با افراد دیگری که حرفهای مشابهِ سخنان آقای محقق در گذشته زدهاند و یا رفتارهایی داشتهاند که با مواضع رسمی دولت همخوانی نداشته، برخورد نشده است؟ چرا وقتی که حامد کرزی رییسجمهوری پیشینِ کشور در یکی از سخنرانیهایش در زمانی که رسماً زمام امور کشور را به عهده داشت، گفت که اگر امریکا با پاکستان درگیر جنگ شود، او از پاکستان حمایت خواهد کرد، کسی خواهان پیگیری این سخنان نشد؟ چرا وقتی فاروق وردک وزیر در امور پارلمانی و یا عمر زاخیلوال سفیر افغانستان در پاکستان به دیدار برخی چهرههای جنجالبرانگیز پاکستانی و از جمله مولانا سمیعالحق پدر معنوی طالبان رفته بودند، کسی نگفت که دیدار آنها با این افراد خلاف مواضع رسمی دولت افغانستان بوده است و باید مورد پیگرد جدی قرار گیرند؟
اگر در گذشته با یکی از چنین موارد برخورد جدی و قانونی صورت میگرفت، بدون شک امروز آقای محقق برای خود جنجال خلق نمیکرد. اگر دولت افغانستان دولتی متکی بر اصول و عدالت میبود، بدون شک سران آن در رفتارها و سخنانشان جانب احتیاط را فروگذار نمیکردند.
آنچه که اتفاق افتاده و میافتـد، ناشی از ضعف و نابسامانییی است که در مدیریت کلانِ کشور وجود دارد و همین ضعف و نابسامانی سبب شده است که گاهی مسایلی پیش بیاید که در آنها منافع کلان کشور صدمه ببیند. سخنان آقای محقق قابل توجیه نیست، همانگونه که سخنان آقای کرزی و دیدارهای مقامهای دیگرِ کشور با برخی چهرههای جنجالی پاکستان نیز قابل توجیه نبودهاند. به ویژه اینکه چنین سخنان و رفتارهایی میتوانند آشوبی را که در کشور وجود دارد، بیشتر از گذشته حاد سازند.
متأسفانه دولت افغانستان یک دولتِ خودسر است و همانگونه که رییس جمهوری آن به قانون و مصالح علیای کشور اعتنایی ندارد، دیگران نیز به تبعیت از او عمل میکنند و برای حرفها و رفتارهایشان پیـامدی را متصور نیستند. حالا هم که آقای محقق برای درمان به کشور ترکیه سفر کرده است و بسیاریها از حالا سرنوشتِ او را با سرنوشت جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری مقایسه میکنند!
Comments are closed.