احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ دوشنبه 13 قوس 1396 - ۱۲ قوس ۱۳۹۶
بخش دوم/
با سرنگونی رژیم دکتر نجیبالله توسط مجاهدین (۱۳۷۱)، استاد ربانی به عنوان رییسجمهور دولت اسلامی افغانستان زمام امور را بهدست گرفت؛ پنج سال نخست را در کابل و پنج سالِ بعدی را در شمال افغانستان سپری کرد. با وقوع حادثۀ ۱۱ سپتمبر پای نیروهای امریکایی به افغانستان کشانده شد، طالبان و القاعده در افغانستان آماج قرار گرفتند و همگام با آن، طرح سیاسی تازهیی در مورد افغانستان در “بن” ریخته شد که بر اساس آن، قدرت از استاد ربانی به حامد کرزی تحویل داده شد.
برهانالدین ربانی در سال ۱۳۸۴ به عنوان نمایندۀ مردم بدخشان به شورای ملی راه پیدا کرد و رهبری اپوزیسیون را بهدوش کشید. در سال ۱۳۸۹ بهحیث رییس شورای عالی صلح برگزیده شد و تا پایان عمر در این سمت باقی ماند. او سرانجام به عمر ۷۲ سالهگی در منزلش بهوسیلۀ یک انتحاری به شهادت رسید.
استاد ربانی در حلم و بردباری شُهره بود و توانایی بالایی در تأمین روابط با گروهها و اقشار گوناگونِ جامعه داشت. از وی رسالههای کوچکی بهجا مانده است، ولی بنا بر طبیعت شغلیاش، نظریاتِ وی در چهارچوبِ سخنرانیهای فراوان ابراز شده است.
اندیشـۀ سیاسی
حیات سیاسیِ استاد ربانی به پنج دوره به شرح زیر تقسیم میشود:
۱٫ تلاش برای اصلاحات (۱۳۵۱-۱۳۵۷)
۲٫ بسیج مردم به منظور نجات کشور از تسلط اتحاد شوروی (۱۳۵۷-۱۳۷۱)
۳٫ ریاست جمهوری اسلامی افغانستان (۱۳۷۱-۱۳۸۰)
۴٫ ریاست اپوزیسیون (۱۳۸۰-۱۳۸۹)
۵٫ رهبری شورای عالی صلح (۱۳۸۹-۱۳۹۱)
زندهگی سیاسی استاد برهانالدین ربانی، بیش از هر رهبر سیاسی دیگر در جهان بهویژه در عالم اسلامی رنگین و متنوع است؛ از معلمی آغاز گردید، فعالیتهای سیاسی در چهارچوب جمعیت اسلامی افغانستان بر آن اضافه گشت، مجبور به مهاجرت شد و بزرگترین تنظیم جهادی افغانستان را رهبری کرد. به ریاست جمهوری افغانستان تکیه زد، پس از سقوط کابل بهوسیلۀ طالبان این پست را به مدت پنج سال در بیرون از پایتخت با تحمل مشقاتِ فراوان حفظ داشت. به دنبال موافقتنامۀ بن (۲۰۰۱م) قدرت را بهصورت مسالمتآمیز به حامد کرزی تحویل داد. او به عضویت شورای ملی درآمد، جبهۀ ملی افغانستان را به عنوان یک نیروی مخالف بنا نهاد و سرانجام به ریاست شورای عالی صلح دست یافت.
این فراز و نشیبها استاد ربانی را در موقعیتی قرار داد که دربارۀ مسایل زیادی بهصورتِ عملی یا لفظی به موضعگیری بپردازد که در نتیجه، اندیشۀ سیاسیِ استاد ربانی از غنای بیشتری برخوردار گردید. در این مدت، استاد ربانی در موقعیتهای متضاد قرار گرفت و به تأسی از آن، گاهی موضعگیریهای بهظاهر متضاد داشته است؛ از اینرو کار داوری را برای هر پژوهشگری دشوار کرده است تا از میان انبوهِ حرفها و نکتهها، مقصد اصلی استاد ربانی را دریابد.
فراوان صاحبنظرانِ مسلمان در کنج خلوت و دستکم در فضایی بهدور از کشمکشهای عملی، به نظریهپردازی پرداختهاند و آثار نفیس و با ادبیاتِ عالی تقدیم داشتهاند؛ اما آنچه از استاد ربانی در دسترس است، بوی خون و باروت در بغل دارد، از آوارهگی و غربت حکایت میکند، نه در برج عاج و از سرِ تفنن بیرون داده شده و نه برای کسب مدارج دانشگاهی! سخنانِ وی در متن وقایعِ دشوار شکل گرفته و از واقعیتهای سخت و سنگین رنگ گرفته است. از اینجاست که درک اندیشۀ سیاسی استاد ربانی نسبت به سایر اندیشمندانِ مسلمان با واقعیتها قرینتر و از لحاظ کاربردی مفیدتر پنداشته میشود.
مرحلۀ نخست: مبارزۀ اصلاحطلبانه (۱۳۵۲-۱۳۵۷)
پرسشهایی که در آغازینمرحله متوجه استاد ربانی بود و باید به آنها پاسخ ارایه میداشت، از این قرار است:
نسبت دین و سیاست
استاد ربانی اسلام را یک دینِ جامع و فراگیر میدانست که عرفان و سیاست در متنِ آن جا داشت و جامع ماده و معنا بود. هیچگونه مرزی میان دیانت و سیاست در آن دیده نمیشد. او بدین عقیده بود که:
«اسلام ناب، آن نظام کامل و جامعی است که تنظیم همۀ پهلوهای زندهگی را برعهده دارد. در این دین هم دولت است و هم وطن، هم حکومت است و هم ملت، هم اخلاق است و هم قوت. این دین ترحم است و عدالت، فرهنگ است و قانون، علم است و قضا. این دین جامع ماده و معنی، کسب و غنا، جهاد و دعوت، سیاست و مفکوره است و در عین حال، عقیدۀ راستین و عبادت خالص و بیریاست». (اصول بیعت جمعیت اسلامی، ص ۲۲)
به باور وی، زمانی که دین از سیاست جدا شد، مسلمانها به طرف ذلت و وابستهگی رفتند. (هدف و مرام جمعیت اسلامی، ص ۱)
نسبت ملت و امت
شماری از اندیشمندان مسلمان، مفهوم مدرن “ملت” را در تضاد با مفهوم امت اسلامی میدانستند. اولی را زادۀ استعمار غربی و دومی را برخاسته از متن اسلام میخواندند. اما عدهیی دیگر “امت” را از مفاهیم دنیای کهن میپنداشتند که در عصر حاضر کاربردی ندارد. استاد ربانی از زمرۀ کسانی بود که طریقِ سوم در پیش گرفتند و میانِ این دو مفهوم جمع کردند و یکی را مخالفِ دیگری نخواندند؛ به گونهیی که استاد ربانی در عین تأکید روی منافع و فرهنگ ملی، هیچگاه مصالح مسلمانان را از یاد نبرد و از مشکلات جهان اسلام غافل نماند. وی تا اخیر عمرش در قضایای جهان اسلام، با حضور در نشستهای اسلامی به موضعگیری پرداخت و با صدور بیانیهها و اعلامیهها در هر برههیی دیدگاه خویش را بیان داشت.
استاد ربانی در تأسیس جمعیت اسلامی افغانستان از اخوانالمسلمین تأثیر پذیرفت، اما هیچگاه از مصالح افغانستان چشم نپوشید. وی در مورد وطن چنین عقیده داشت: “اگر از نظر دیگران وطندوستی یک امر عاطفی باشد، برای ما در نهضت اسلامی و برای عموم مسلمانان وطندوستی یک حکم و امر دینی است”. (کاروان حرم، ص ۱۲۷)
جایگاه حزب سیاسی
در اوضاعی که جمعیت اسلامی افغانستان بنا نهاده شد، بودند کسانی که تشکیل حزب سیاسی را در میان مسلمانان به زیان میپنداشتند و آن را سبب اختلاف و پراکندهگی بیشتر در میان مسلمانان میخواندند. استاد ربانی با تمسک به آیات قرآنی – آیۀ ۱۰۴ آل عمران و آیۀ ۴ سورۀ صف – تشکیل حزب سیاسی را به منظور دعوت اسلامی ضروری میدانست و از آن به دفاع برخاست. (آموختنیهایی در مسیر انقلاب، ص ۲۱)
مبارزه برای چه؟
هدف و آرمان مبارزهیی که استاد ربانی از آن گاهی به نام “جهاد” و زمانی به “دعوت اسلامی” یاد میکرد، از مهمترین مسایلی است که هر نهضتی باید از آن بهرهمند باشد، در غیر آن نهضت در نطفه میمیرد. استاد ربانی آرمانهای جمعیت اسلامی را چنین نشاندهی میکند:
“ما بهخاطر برافراشتن لوای توحید، غلبۀ حق بر باطل، و پخش عدل و داد، خیر و فضیلت، و پشتیبانی از محرومان و ستمدیدهگان و سرکوب ساختنِ ستمگران و برچیدنِ بساط مادیت و الحاد، فساد و رذیلت و بالاخره پیروزی انقلاب اسلامی سرسختانه میرزمیم و در این جهاد مقدس حصول رضای خداوند یگانه آرمانِ ماست”. (فشردۀ هدف و مرام، ص ۵۶)
Comments are closed.