گزارشگر:ترتیب دهنده: زینب موحد/ سه شنبه 21 قوس 1396 - ۲۰ قوس ۱۳۹۶
بخش دوم/
در جزیرۀ عرب ازدواجهای زیادی رواج داشت که در بیشتر آنها، زن تنها قربانی و وسیلۀ عیشونوش بود و حتا تکلیف فرزندانش بعد از تولد نیز مشخص نبود:
نکاح استبضاع: این نکاح طوری بود که اگر مردی مایل به داشتن فرزند رشید با قیافهیی خاص بود، با بیشرمی تمام همسرش را در اختیار مرد خوشقیافه و یا فلان جنگجو قرار میداد تا برایش همانگونه پسر به دنیا بیاورد.
نکاح رهط: گروهی شاید تا ده نفر زنی را برمیگزیدند طوری که اگر او صاحب فرزند میشد، میتوانست یکی را به عنوان پدر فرزندش بپذیرد.
نکاح بدل: یعنی دو رفیق زنانِ خود را برای چند روز عوض میکردند.
نکاح الضیزن: طوری بود که اگر شخصی وفات میکرد، زنش مانند اموال وی به پسر و خویشاوندانش به ارث داده میشد.
نکاح الجمع (یا همان روسپیخانهها): به گونهای بود گروهی از زنان بدکار و زناپیشه در محل مخصوصی جمع میشدند و همزمان مردان با قیمت رخیص آنجا رفتوآمد داشتند. اگر در این میان زن باردار میشد، قیافهشناسان فرزند وی را به هر که میخواستند، نسبت میدادند.
نکاح استیلاء: نکاح غصبی بود؛ مردی که از طریق دزدی و یا جنگ یا به هر شکلی زنی را به زور تصاحب مینمود. حاتم طایی نیز در این باب سرودهیی دارد که: فما انکحوا لنا طائعین بناتهم/ و لکن خطبناها بأسیافنا قسرا
«آنان به میل خود دخترانشان را به نکاح ما در نیاوردند ولیکن به زور شمشیرهای خود آنان را خواستگاری نمودیم».
البته این نوع ازدواج در قانون مانو هندی نیز وجود داشت؛ تعدد زوجات مقید به عدد معینی نبود، طلاق نیز عدد معینی نداشت، بلکه مردان از طریق طلاق زنان را بسیار میآزردند و از آن برای ضرر و اذیت زنان کار میبردند. گاهی مرد زنش را طلاق میکرد و به محض پایان موعد پایان طلاق دوباره به وی مراجعه مینمود و مکررا طلاقش میداد، و این کار پایانی نداشت.
اما اســلام:
نگاه دین اسلام در «نظریۀ انسانیت زن» با همۀ ادیان و افکار و ملتهای پیش از آن متفاوت است؛ دین اسلام از این زاویه، حقوق و وظایفی را برای زن قایل است که حد وسط بین افراط و تفریط در این مورد ثابت و غیرمتغیر بوده و زیربنای تفکر اسلامی در برابر زن میباشد.
قرآن کریم به عنوان یکی از دو منبع اصلی تشریع، به اتفاق آرا مخالفان و موافقانش احیا کنندۀ حقوق زن بوده است. اسلام زن را به عنوان انسان مستقل دانسته و هیچگاه وی را به باد اتهام نگرفته، بلکه هر فرد را مسوول اعمال خود دانسته است. مهدی مهریزی در کتاب «شخصیت و حقوق زن در اسلام» در باب بررسی نظریۀ وحی، دربارۀ رفع اتهامات دیگر ادیان در باب اتهام زن در خروج آدم (ع) از بهشت، به نکات ظریف و زیبایی از قرآن کریم اشاره میکند که بعضی از آنها را اینجا ذکر میکنیم:
۱- چگونهگی آفرینش زن و مرد
در قرآن کریم موضوعات متنوعی از قبیل خلافت و جانشینی خدا، سجدۀ فرشتهگان، دمیدن روح الهی، تعلیم أسماء، عهد و سوسۀ شیطان، عصیان و اجتباء، تلقی کلمات، توبه و مبدای آفرینش، و همچنان آفرینش حوا و فلسفۀ خلقت وی که بسیار بحث جالبی است، اشاره نموده که اینجا چکیدۀ آن را ذکر میکنیم. مسألهی مهم در بحث جانشینی و خلافت آدم است. آنجا که خداوند فرموده: وإذ قال ربک للملائکه إنی جاعل فی الأرض خلیفه(۳۰: بقره)
به یاد آر! هنگامی که پرودگارت به فرشتهگان گفت: همانا من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد.
بیشتر مفسرین مثل وهبه زحیلی و علامه طباطبایی، مسألۀ جانشینی و خلافت را مختص حضرت آدم ندانسته، بلکه فرزندان آدم را به صورت عام در این خلافت شامل میدانند، و برای اثبات ادعای خود به آیات متعددی استناد میکنند؛ از جمله: ثم جعلناکم خلائف فی الأرض من بعدهم لننظر کیف تعملون (یونس: ۱۴)
سپس شما را پس از آنان جانشینی در زمین قرار دادیم تا ببینیم چگونه عمل میکنید. یعنی این خود دال بر عمومیت جانشینی خدا برای زن و مرد به دور از هر نوع تبعیض میباشد.
۲- عمومیت تعلیم و تعلم
در آیۀ مبارکۀ «وعلم آدم الأسمآء کلها»(بقره: ۳۱): و خداوند همۀ اسما را به آدم آموخت، نکتۀ مهمی در باب خلیفهاللهی که مقام انسانیت است ـ نه مرد بودن و زن بودن ـ نهفته است و هم شاهد دیگری مبنی بر اینکه سر خلیفهالله بودن در مقام انسانیت بهخاطر تعلیم اسماء است و محوریت تعلیم هم جان آدمی است و نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم میشود روح است و روح نه مذکر است و نه مونث، و بالاخره آنکه خلیفه الله است جان آدمی است نه تن؛ کسانی مثل محمد باقر صدر جانشینی را به عنوان خلافت انسان یاد کرده اند و سجود ملائک نیز که در آیۀ مبارکۀ و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبلیس أبی و استکبر(۳۴ بقره) و هنگامی که به فرشتهگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همهگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبرکرد.
البته این آیۀ کریمه در سورههای مختلف قرآن کریم وارد است که مفسرین بر سر اینکه مسجود ملائک چه کسی بوده است، تفاوت دیدگاه دارند. گروهی مانند فخرالدین رازی و طبرسی و مفسرین دیگر، مسجود ملائک را پیامبر دانستهاند و برخی مانند علامه طباطبایی معتقد به عمومیت سجده برای تمام فرزندان آدم بوده است و آدم (ع) به عنوان نمایندۀ انسانها مسجود واقع شد.
با این حساب، زن نیز در اینکه انسان است، مسجود ملائک است.
دمیدن روح و منظور آن
منظور از مسالۀ دمیدن روح در آیۀ مبارکۀ: فإذا سویته و نفخت فیه من روحی (حجر: ۳۹) پس چون او را کامل درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم…. یعنی روح نیز در هر دو جنس بشریت بیهیچ استثنای جنسیتی دمیده شد.
تعلیم أسماء نیز مختص به جنس مرد نبوده است، بلکه علت خلافت جانشینی تعلیم اسماء است، و علم آدم الأسمآء کلها (بقره: ۳۱) و خداوند همۀ اسماء را به آدم آموخت.
مسالۀ عهد: ۳-
و لقد عهدنا ألی آدم من قبل…. (طه٬ ۱۱۵) همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم…
نکتۀ قابل ذکری که آقای مهریزی از خلال قرآن به خوبی بدان پرداخته است، مسالۀ خروج آدم از بهشت میباشد.
دین اسلام مانند ادیان تحریف شده، گناه خروج آدم از بهشت را به گردن زن نمیاندازد، بلکه با برهان و وضاحت روشن میسازد که «و لقد عهدنا إلی آدم من قبل…»
مفسران عهد را به وصیت و سفارش معنی کردهاند و مراد از آن را فرمان به دوری از وسوسههای شیطانی و نزدیک نشدن به درخت ممنوعه دانستهاند.
به باور اسلام، زن مرد را اغوا نکرده است که موجب هبوط وی به زمین شده باشد، بلکه خطاب قرآنی شیطان را دشمن مشترکِ هر دو جنس بشریت یعنی مرد و زن دانسته و هر کدام را مسوول رفتار خود دانسته است؛ چنانچه خداوند فرموده: إن هذا عدولک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنه فتشقی (طه: ۱۱۷)
گفتیم: ای آدم این شیطان دشمن تو و همسر توست؛ مواظب باشید که شما را از بهشت بیرون نکند که تیرهبخت میشوی.
آیۀ کریمه از عهد و پیمان میان خدا و آدم و حوا صحبت کرده است؛ چه آدم و چه حوا به عنوان یک شخص، و چه به عنوان نمایندۀ تمام بشریت، هر کدام مسوول اعمال خود بوده اند و هیچ کدام بار ملامتِ گناه دیگری را در گذر صدها قرن به شانه نمیکشند.
مسالۀ عصیان:۴
در آیۀ کریمه: «و عصی آدم ربه فغوی» از فریب خوردن خود آدم بحث میشود؛ آیهیی که بعدتر در مورد ابراز ندامت «قالا ربنا ظلمنا أنفسنا و إن لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین»(۲۳: اعراف) آدم و حوا گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشایی و رحم نکنی، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.
و پذیرش توبه و مسألۀ تلقی کلمات که در آیۀ سیوهفتم سورۀ بقره خداوند متعال به آن اشاره نموده است: فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه… ظاهراً توبۀ انفرادی آدم را بیان داشته است، اما وقتی آیۀ قبل با فعل تثنیه آغاز یافته، ظاهراً از آنچه گفته آمد برمیآید که: آیات منحصر به فرد آدم (ع) نیز نشانگر امتیاز خاص مرد بر جنس زن نباشد و علی ای حال در مسالۀ هبوط و اخراج از بهشت هر دو جنس یکجا مورد خطاب قرار گرفتهاند.
راهکار اسلام برای مهار خشونت علیه زن
مهمترین بُعد زندگی پیامبر – صلیالله علیه وسلم – روش آنحضرت در تبدیل جامعۀ جاهلی به جامعۀ اسلامی بود!
او صلواتالله علیه وسلم، با فرصت اندک و امکاناتِ ناچیز موفق به تبدیل جامعۀ جاهلی به جامعۀ انسانی شد. ایشان بیشتر برای گذار و رفتن به سوی جامعۀ اسلامی به تعبیر امروزی، از تیوری فرهنگی استفاده کردند. پیامبر اسلام (ص) با انبوهی از عادات و رسوم ناپسند منجمله بتپرستی و شرک و عصبیت و خود برتر دانستن، ظلم بر دختران و زنده به گور کردن ایشان، مختار بودن مردان در ازدواج و نابسامانیهای مادی و معنوی مواجه بود؛ اما وحی الهی به عنوان منبع اصلی تشریع مصون از هر نوع جعل و تحریف بهسان نسخۀ شفابخش در دستانِ وی او را رهنمون بود.
مرتضی مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام در مورد قرآن کریم و دین اسلام اینگونه نوشته است: قرآن اجتماعی را پیریزی میکند که دایم در حال رشد است، و به نقل از ویل دورانت میگوید: اسلام چقدر برای اینکه اجتماعی را از نو بسازد و پیش ببرد، تواناست؛ طرح موضوع کرامت انسان و لقد کرمنا بنی آدم… و تعیین ملاک برتری بر حسب تقوا إن أکرمکم عندالله أتقاکم… موضوعاتی بودند که هیچ دینی تا آنزمان به آن نرسیده بود و چنانچه محمد عماره در کتاب الاسلام و المرأه فی رأی محمد عبده گفته است: این کشورهای اروپایی که از نشانههای پیشرفت تمدنشان یکی اینکه در مورد تکریم و احترام زنان و توجه به تربیت و آموزش علوم و فنون به ایشان به جایگاه قابل ملاحظهیی رسیدهاند میباشد، تا هنوز بدان درجهیی که اسلام زنان را منزلت بخشید، نرسیده است. زنان مسلمان هزار و چهارصد و اندی سال قبل، به تصرفات مالیِ خود دست یافتند درحالیکه زن غربی تا یک قرن قبل، از ابتداییترین حقوق برخوردار نبود!
Comments are closed.