احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حبیبالرحمان پدرام / یک شنبه 10 جدی 1396 - ۰۹ جدی ۱۳۹۶
میگویند، رضاشاه پهلوی به شیخ حسنِ مُدرس نامه مینویسد و میگوید: آقا! روی دُمِ ما پا نگذار! شیخ جواب میدهد: جناب! شما محوطۀ دُمت را مشخص کن تا ما بفهمیم کجا پا بگذاریم و کجا نه!
رضاشاه یک دیکتاتور بود و تحمل دیدگاههای مخالف را نداشت، اما رییس جمهور غنی چقدر به طرف انحصار قدرت و یا بهتر بگویم، به سمت دیکتاتوری در حرکت است؟ من در این نوشته به برخی از شواهدی میپردازم که نشان میدهد، آقای غنی از تقسیم قدرت خوشش نمیآید.
این حکایت از همان اول شروع شد. آقای غنی در نتیجۀ انتخابات به کرسی ریاست مملکت ننشست، بلکه با وساطت امریکا و پس از یک توافق سیاسی با رقیبش داکتر عبدالله این مقام را ربود. توافقی که خبر از تقسیم پنجاهپنجاه قدرت در بین دو رقیب میداد و پس از دو سال هم قرار شده بود که «لویه جرگه» برگزار شود و ساختار نظام پارلمانی بشود و آقای عبدالله هم صدراعظم! اما غنی که بر خر خویش سوار شده بود، نمیخواست به همین سادهگی پیاده شود! او زرنگتر از این حرفها بود که به توافق روی کاغذ اهمیتی بدهد!
رییس جمهور پس از گرفتن قدرت، دو توافق دیگر از شریکش داکتر عبدالله گرفت که رهبران با نفوذ جهادی و بسیاری از چهرههای مطرح را غافلگیر کرد. آنها توافق کردند که کابینۀ آقای کرزی را در حکومت مشترکشان تکرار نکنند و هیچکس هم نباید در ولایت خودش والی باشد! او با این حرکتِ آکروباتیکِ سیاسی، بسیاری از مدعیان وزرات و ولایت را خانهنشین کرد. کاملاً معلوم بود که هدف، حذف چهرههای بانفوذ مثل امیرمحمد اسماعیل خان، یونس قانونی، امرالله صالح، بسمالله محمدی، گلآقا شیرزی، انورالحق احدی و… است.
داستان به همینجا محدود نماند. دو سال که گذشت، نه لویه جرگه برگزار شد؛ نه داکتر عبدالله به چوکی صدارت نشست و نه هم از قدرت مساوی خبری شد! آقای غنی رفتهرفته با ترفندهای مختلف، رقبای دیگر را نیز یکی پس از دیگری بازی داد و از صحنۀ قدرت به در کرد. به وضوح نمایان بود که رییس جمهوری قصد تقسیم قدرت را با هیچکس ندارد.
داکتر عبدالله که با وعدۀ پنجاه درصدی قدرت، موافقتنامۀ حکومت وحدت ملی را امضا کرده بود، رسماً از امور جدی حکومت به حاشیه رفت؛ تا آنجا که حتا صلاحیت عزل و نصب یک ولسوال را هم نداشت و چیزی جز قصری لوکس، تشریفات و کتوشلوارهای شیک برای او نماند!
عبدالله که حوصلهاش سر رفته بود، صدایش را بالا کرد و هُشدار داد که اگر رییس جمهور چنین ادامه دهد، روی دیگرش را نشان خواهد داد، اما گوش آقای غنی به این حرفها بدهکار نبود.
این آخر ماجرا نبود. شرکای سیاسی رییس جمهور که با هزاران امید به تیم او پیوسته بودند، از یکهتازی و قومگرایی او کمکم زبان به انتقاد گشودند. از معاون اول ازبیکش، جنرال دوستم گرفته تا متحد انتخاباتی تاجیکش، احمدضیا مسعود و برخی چهرههای دیگر، اما رییس جمهور غنی به همتیمیهای خودش هم وقعی نگذاشت. برای دوستم دوسیه جور شد و سپس تبعید گردید و احمدضیا مسعود با یک مکتوب ساده عزل شد. داکتر داود شاه صبا وادار به استعفا شد و چند وزیر مستقیماً بر کنار و بسیاری از چهرههای تیم انتخاباتیاش از بارگاه ارگ رانده شدند. حتا کسی مانند کرزی که خودش را پدر معنوی حکومت غنی میداند، مورد بیمهری و بیاعتنایی قرار گرفت.
خلاصه هر کس که در مقابل آقای رییس جمهور ایستاد، یا حذف شد و یا هم به نوعی در حاشیه قرار گرفت و آقای غنی هر روز بیشتر قدرت را در ارگ محدود کرد. در ادامۀ همین سیاست، رییس کمیسیون انتخابات که توسط خود رییس جمهور تعیین شده بود، پس از اختلاف نظر با او، بدون هیچ توضیحی برکنار گردید.
Comments are closed.