طنز تلخ تاریخ خونین معاصر افغانستان؛/ مهمانان کشور شوراها رفیقِ میزبان خود را می کُشند!/ حفیظ الله امین چگونه از مهمانان قاتل خود میزبانی کرد؟

گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند/ یک شنبه 10 جدی 1396 - ۰۹ جدی ۱۳۹۶

بخش سوم/

mandegar-3۳ – امین؛ شخصیت مستقل و ناسیونالیست:
فرضیۀ ناسیونالیزم و استقلالیت امین در بریدن از شوروی به حد اتهام رابطه و وابسته‌گی او به سی آی اِی می‌تواند یکی از عوامل وسوسه‌انگیز و تحریک‌آمیز در لشکرکشی شوروی باشد. ادعای ناسیونالیزم و آزادیخواهی امین را بیشتر هواداران او در داخل حزب دمکراتیک خلق مطرح می‌نمایند و او را یک ناسیونالیست آزادیخواه معرفی می‌کنند که بر خلاف جناح پرچم و رهبر آن ببرک کارمل، در صدد آن بود تا حزب موصوف و دولت حزبی را از سلطه وکنترول شوروی بیرون نماید. عبدالقدوس غوربندی عضو ارشد حزب دمکراتیک خلق و از وزیران کابینۀ امین و طرفدار او می‌نویسد: «حفیظ‌الله امین حتی به قول و عقیدۀ دشمنانش یک عنصر نا سیونالیست، آزاد منش و مغرور و متکی به نفس، جسور، نیکومنظر و خوش‌لباس بود. نگارنده چندبار از زبانش شنیده بودم که می‌گفت دوستان شوروی سیاست مستقلانۀ ما را نمی‌پسندند و از استقلال فکری ما ناراض اند.»(۲۴)
گذشته از هواداران امین در داخل حزب دمکراتیک خلق، برخی از ژورنا لیستان و محققین خارجی نیز از آزادیخواهی و استقلالیت حفیظ‌الله امین در برابر نفوذ و سلطۀ شوروی نام میبرند. «سلیک هریسن» نویسنده و خبرنگار امریکایی که در تابستان ۱۳۵۷ خورشیدی با امین در مسند وزارت خارجه به گفتگوی مطبوعاتی پرداخت، میگوید: «پالیسی امین این بود که به شوروی‌ها در امور افغانستان حق آنقدر نظارت را ندهد که اتحاد شوروی با دادان کمک‌های هنگفتی در اقمار خویش از آن برخورداربود. دو مصاحبۀ طویل با امین که یکی آن بتاریخ ۶ جون ودیگرآن بتاریخ ۱۳ آگست ۱۹۷۸ صورت گرفت، نشان داد که امین نا سیونالیست سرسخت، آزاد منش و مغرور و متکی به نفس خود بود.»(۲۵)
درحالی که نا سیونالیزم و آزاد منشی حفیظ الله امین به عنوان انگیزۀ بریدن از شوروی و پایان دادن به نفوذ و سلطۀ روس‌ها در حزب دمکراتیک خلق و حاکمیت حزبی می‌تواند یکی از عوامل تجاوز شوروی باشد، آیا امین واقعاً شخصیت ناسیونالیست و آزادیخواه بود؟ آیا عملکرد و سیاست او در روابط و مناسبات با شوروی، چهرۀ ناسیونالیست و آزادیخواهانۀ اورا به نمایش می‌گذاشت؟
اگر پالیسی امین به گفتۀ نویسنده و خبرنگار امریکایی، ندادن حق نظارت به شوروی در امور افغانستان بود و این پالیسی از غرور نا سیونالیستی و آزاد منشی امین ناشی می‌شد، ولی امین در عملکرد خویش مسیر متناقض با این پالیسی را پیمود. نگاه به تحولات و دگرگونی های درونی حزب دمکراتیک خلق پس از کودتای ثور ۱۳۵۷ تا زمان عروج حفیظ‌الله امین در رهبری قدرت و سقوط خونین او از قدرت، پیوسته وابسته‌گی دولت حزب دیمکراتیک خلق را در تمام عرصه‌های حیات به شوروی نشان میدهد. و امین به حیث چهرۀ قدرتمند و محوری این دولت، نقش اساسی را در کشانیدن وابسته‌گی بیشتر و گسترده‌تر حزب د مکراتیک خلق و دولت حزب مذکور به شوروی ایفا کرد.
منازعه و کشمکش امین در درون حزب دمکراتیک خلق و دولت حزبی با جناح پرچم و راندن جناح مذکور از قدرت، وابسته‌گی حزب و دولت حزبی را به شوروی، نه کاهش بلکه افزایش و گسترش بخشید. این واقعیت را به خوبی می‌توان در متن حوادث و انکشافات دوران حکومت جناح خلق برهبری تره‌کی و امین مطالعه کرد و از اسناد مخفی آن دوران و توضیحات منابع مختلف روسی در یافت. در بخشی از اظهارات زمام داران شوروی به این ارتباط می‌آید: « بـوریـس پـونـوماریـو، رییس بخش بین‌المللی کمیته مرکزی حزب کمونست اتحاد جماهیر شوروی به معاونش یک روز بعد از پیاده شدن نظامیان روسیه شوروی گفت که اتحاد شوروی چهارده‌بار درخواست اعزام نظامیان شوروی به افغانستان را دریافت کرد؛ اما وی جواب منفی داد. اما با وجود همۀ مشکلاتی که افغانستان داشت، مسکو مجبور شد تا در بارۀ آن عمیقاً توجه کند. بلا فاصله بعد از سرکوب کردن قیام هرات، جنرال یپشف رییس سیاسی اردوی شوروی به کابل سفر کرد. جنرال ایـوان پـافلوفـسکـی رییس قوای زمینی اردوی شوروی از مدت‌ها قبل در کابل بود. درین میان در مسکو در بالاترین سطح رهبری حزب کمیته مخصوصی راجع به افغانستان شکل گرفت.»(۲۶)
هیچ نشانی از پالیسی حفیظ‌الله امین، پس از حاکمیت حزب دمکراتیک خلق که مبین تضعیف و تقلیل نفوذ و حضور فزایندۀ شوروی در امور مختلف حاکمیت این حزب باشد، به مشاهده نرسید. حرکات امین در مورد آنچه که نا سیونالیزم و آزادیخواهی او از شوروی تعبیر می‌شود، بیشتر تظاهر و تصنعی بود. امین اینگونه حرکات را در برابر ژورنالیستان و دیپلوماتهای غربی به خصوص امریکایی‌ها انجام میداد. از اظهارات آدولف دبس، سفیر امریکا بر می‌آید که دیپلومات‌های امریکایی نیز به سوی حرکات و اظهارات آزادمنشانۀ موصوف در برابر شوروی‌ها با بی باوری نگاه می‌کردند. «هنری برادشر» محقق و نویسندۀ امریکایی متخصص امور شوروی نیز تغییر موقف امین را در پشت کردن به شوروی را رد می‌نماید و این ذهنیت را که او مارشال تیتوی بالقوه در آسیا باشد، غیر واقعی و مبالغه آمیز تلقی می‌کند. وی می‌نویسد: «ولی چون امین یک کمونیست بود، موقف او از طرف بعضی از ناظرین به مثابۀ تیتوی بالقوه در آسیا تلقی شده است. ولی این تعبیر، اوضاع را بیش از حدود آن جلوه میداد. زیرا امین توصیۀ «زافرونچک» را در سیاست‌های داخلی اش، مانند ایجاد سازمان دفاع، تعقیب میکرد، ولی فاقد وحدت و استحکام داخلی بود که برای جهت‌یابی مجدد کشورش ضروری تلقی میگردید. همچنان او به خاطر دست‌های آغشته به خون و نداشتن محبوبیت در میان مردم، حامیان خارجی هم نداشت؛ زیرا کمتر کسی را می‌توان سراغ کرد که برای حمایت و پشتبانی یک ستمکار آماده‌گی و علاقه نشان دهد. از این رو امین در موقعیت ضعیفی قرار داشت و امیدی نمی‌رفت تا به صورت فوری از حمایت شوروی به منابع دیگری تغییر موقف دهد و همان منابع بتوانند او را با کمک‌های اقتصادی، نظامی، تخنیکی و اداره چیان ماهری که شدیداً به آنها نیازمند بود، یاری کنند. حتی برای چین نیز فرصتی میسر نبود تا با امین کمک نماید. هکذا برای ایالات متحده هم در آنوقت انگیزه‌یی وجود نداشت تا طوریکه با تیتو کمک کرده بود، با امین مساعدت کند.»(۲۷)مؤلف کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» نیز مقایسۀ امین را با مارشال تیتو نادرست تلقی می‌کند: «بعضی ها حفیظ الله امین را کمونیست ناسیونالیست شمرده، به جوزف بروز تیتو رهبر کمونیستان یوگوسلاویا تشبیه کرده‌اند. این ادعا پایه ندارد؛ زیرا که تیتو در پایان جنگ دوم جهانی، نیروی نظامی شوروی را از یوگوسلاویا بیرون کرد. اما امین بر عکس قطعات معینی از آنرا به کشور راه داد. دیگر اینکه تیتو پس از رسیدن به قدرت با مردم کشور بدون تفریق و تبعیض به نیکویی رفتارکرد، در حالی که روش امین مملو از قساوت و برتری خواهی بود که اکثریت مردم را از او متنفر ساخت.»(۲۸)
صرف نظر از هر برداشت و دیدگاهی در مورد استقلالیت و آزادمنشی امین از نفوذ و سلطۀ شوروی، پرسش مهم این است که آیا او در دوران یکصد یا یکصدو سه روز رهبری و زعامت در حزب و دولت حزبی، در مسیر این آزاد منشی قدم گذاشت و چه دگرگونی و تغییری در مناسبات امین و شوروی به وجود آمد؛ دیدگاه و ارادۀ امین در روابط با شوروی‌ها چه بود؛ سیاست و عملکرد امین در مسیر جلوگیری از نفوذ و سلطۀ شوروی شکل‌گرفت و یا در جهت معکوس انکشاف یافت؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.