احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:میلاد نعیمی - ۰۷ دلو ۱۳۹۶
فراه مدت چند سال میشود که با معضل ناامنی دست و پنجه نرم میکند و یکی از ناامنترین ولایات کشور محسوب میشود. تروریسم؛ پدیدهیی اجتماعی به حساب میآید و قطعاً بدون داشتن پایگاه اجتماعی، قادر به تکوین و ادامۀ حیات نمیباشد. ولایت ناامن فراه از این قاعده مستثنی نمیباشد. بدین جهت، فراه از بدو تأسیس حکومت فعلی تا حدودی ناامن بوده و همیشه از جمله ولایات ناامن به شمار میرفته است؛ اما فراه پس از تشکیل حکومت وحدت ملی به اینسو، رفتهرفته ناامنتر شد؛ حقیقتاً دلیل چه بود؟
پس از تشکیل حکومت وحدت ملی، آصف ننگ به حیث والی فراه از طرف مرکز معرفی شد. در ابتدا تمام مردم فراه از ایجاد فصلی جدید در کشور خشنود بودند و اقدام مرکز مبنی بر معارفۀ آصف ننگ به عنوان والی فراه را به فال نیک گرفته و دوشادوش حکومت محلی، از هیچ کوشش و تلاشی برای آبادانی ولایتشان مضایقه نکردند، اما رفتهرفته مردم شریف فراه متوجه شدند که دسیسهیی شوم در شرف انجام است. شورای نظامی فراه، به رهبری آصف ننگ به صورت مرتب به نیروهای نظامی قهرمان کشور دستورِ «عقبنشینی تاکتیکی» میداد و این نخستین باری بود که مردم فراه چنین اصطلاحی را میشنیدند. در میان مردم این پرسش همواره پرسیده میشد که «عقبنشینی تاکتیکی» چیست؟ مردم هنوز اطلاع نداشتند که چه توطئۀ شومی از طرف استخبارات منطقه برای آنان ساخته و پرداخته شده است.
در این گیرودار و شرایط مبهم، تعدادی از وکلای پارلمان و شورای ولایتی به وجود دسیسهیی در ساختار حکومت محلی فراه پی بردند. در ۳۳ ولایت کشور در آن مقطع زمانی، به نمایندۀ شورای ولایتی اجازۀ حضور در شورای نظامی داده میشد و این تنها فراه بود که آصف ننگ این اجازه را به شورای ولایتی نمیداد. وقتی شورای ولایتی خواستار تحقق چنین حقی شد و از طرف والی فراه این حق قانونی زیر پا گذاشته شد، دیگر برای شورای ولایتی و دیگر نمایندهگان مردم فراه در پارلمان، هیچگونه شک و تردیدی وجود نداشت که آصف ننگ نقشههای مخوف و خطرناکی در سر دارد.
در این اثنا، شواهد و مدارک متعددی دال بر خیانت آصف ننگ به دست نمایندهگان مردم رسید و این نمایندهگان در آن بازۀ زمانی، هیچ راه دیگری برایشان جز همهگانیسازی این نقشۀ شوم باقی نمانده بود. نمایندهگان صدای خود را بلند کردند و از مقامات عالیرتبۀ حکومت مرکزی خواستند تا متوجه این دسیسه باشند و جلوی مجریان این توطئه را بگیرند. متأسفانه آصف ننگ از قبل شرایط را به نفع خود مساعد ساخته بود و در مرکز برای خود قدری حامی پیدا کرده بود و در فراه، تعدادی چاپلوس و متملق را برای نیل به اهداف خود، استخدام کرده بود. شرایط بسیار دشواری بود و صدای نمایندهگان مردم در نطفه خفه میشد.
مدت مدیدی گذشت و بنا بر سیاستهای شوم آصف ننگ، قسمت اعظم فراه عملاً از حوزۀ نفوذ و سیطرۀ حکومت محلی خارج شده بود و برای نخستین بار، عملاً طالبان در فراه قدرتی به مراتب بیشتر از حکومت محلی داشتند. برای نخستین بار، بنا بر سیاست شومِ «عقبنشینی تاکتیکی»، ولسوالیهای گلستان، بکواه و خاکسفید به دست طالبان سقوط کرد؛ راههای مواصلاتی مجموعاً در دست طالبان بود و حاکمیت دولت بر ولسوالیهای دیگر، خلاصه در محدودۀ چندصدمتری ساختمان ولسوالیها میشد. حتا در آن زمان هم صدای نمایندهگان مردم شنیده نمیشد. آصف ننگ، به همراه تیم مخوفی که در فراه برای خود ساخته بود، موفق شد پس از چندی، برای نخستین بار در تاریخ فراه، طالبان را به دروازههای شهر فراه برساند و مرکز ولایت را با خطر جدی سقوط مواجه سازد.
این بار، دیگر وضعیت خطرناک فراه قابل کتمان نبود. فراه خالی از سکنه شده بود و ترس عجیبی بر این ولایت سایه افکنده بود. تمام رسانههای کشور وضعیت بحرانی فراه را پوشش خبری میدادند و پس از چند سال، حکومت مرکزی برای نخستین بار صدای مردم را شنید و متوجه فراه شد. پس از سیل نیروهای قهرمان نظامی به فراه و حمایت هوایی خارجیها، این ولایت از خطر سقوط نجات پیدا کرد.
پس از این حوادث، تنها وضعیت امنیتی مرکز فراه به صورت نسبی بهبود یافت، اما مراکز اصلی طالبان در ولسوالیها بدون هیچ تغییری دست نخورده باقی ماند و این موضوع، معضل ناامنی فراه را لاینحل باقی گذاشت. آصف ننگ در دو سال با حمایت از طالبان، موجب رخنۀ آنان در فراه شد و کاری کرد که باید سالها پیش میشد تا بتوان وضعیت امنیتی این ولایت را به روز اولش بازگرداند.
پس از مدتی که از این موضوعات گذشت، آصف ننگ دوباره در صددِ ناامنسازی فراه برآمد، اما اینبار مردم دیگر طاقتشان سر آمده بود و دیگر وجود این آدم را در فراه نمیتوانستند قبول کنند. تظاهراتی سرتاسری در ولایت فراه انجام شد و پس از آن، خیمههای تحصن در مقابل مقام ولایت برپا شد و مردم یکصدا خواهان برکناری و محاکمۀ آصف ننگ شدند. بالاخره پس از بیست و اندی روز، زحمات مردم غیور فراه نتیجه داد و حکومت مرکزی آصف ننگ را از مقام ولایت فراه برکنار ساخت.
پس از برکناری او، داکتر محمدعارف شاهجهان به عنوان والی فراه معرفی شد. داکتر شاهجهان در نخستین سخنرانی خود در فراه، اهداف عمدۀ خود را در درجۀ نخست، مبارزه با ناامنی و در درجۀ دوم، مبارزه با فساد اداری عنوان کرد. او از همان روز نخست سعی کرد با معضل ناامنی در فراه مبارزه کند. از آن جهت که سالهای سال در ریاست عمومی امنیت ملی کار کرده بود، با کاستیهای امنیتی موجود در فراه به خوبی آشنا بود و به کرات، این کاستیها را با مرکز در میان میگذاشت و بسیار بر این امر تأکید میکرد که حکومت مرکزی توجه چندانی به فراه نمیکند و این قضیه میتواند در بلندمدت برای فراه، ایجاد بحران کند.
همانطوری که پیشتر گفته شد، مشکلات امنیتی فراه در زمان آصف ننگ به اوج خود رسید و او در مدت کوتاهی که در فراه بود، با این ولایت کاری کرد که باید سالها زحمت کشید تا بتوان وضعیت امنیتی را به حالت سه سال قبل آن بازگرداند. داکتر شاهجهان در مدت کوتاهِ چندماههیی که به فراه آمده، از هیچ کوششی به خاطر تأمین امنیتِ شکنندۀ فراه دریغ نورزیده است، اما خرابیهای بجا مانده از دوران آصف ننگ به حدی جدی و عمیق است که در کوتاهمدت نمیتوان بر آنها فایق آمد.
در سال جاری تاکتیک طالبان در فراه تغییر کرده است؛ این تغییر به شکلی هست که طالبان به شکل گروپی و با تعدادی زیاد به صورت شبانه بر پوستههای امنیتی حمله میکنند و بدین طریق، تلفات سنگینی را بر نیروهای امنیتی قهرمان فراه وارد میکنند. این موضوع احساسات پاک و برحق فراهیان عزیز را برآشفت و مردم به شمول نمایندهگانشان و همچنین والی شاهجهان، این موضوع را از طریق مجاری دولتی و همچنین رسانههای کشور به گوش ارگنشینان رساندند.
در این میان، آصف ننگ به همراه تیم مافیایییی که در فراه برای خود ساخته بود، از احساسات پاک مردم استفادۀ سوء کردند و از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، حقایق را طوری وانمود ساختند که گویا داکتر شاهجهان و برخی از اعضای شورای ولایتی، مسبب وضعیت بغرنج فعلی هستند. برخی از مردم که از حقایق پشتپرده مطلع نیستند، شکار تبلیغاتی این تیم مافیایی شدند و به این باور رسیدند که اگر داکتر شاهجهان از فراه برود، این ولایت از فردای آن روز گل و گلزار خواهد شد. مردم حق دارند؛ فرزندشان، پدرشان، برادرشان و عزیزشان به شهادت رسیده و شکی نیست که کاستیهایی در ادارۀ محلی وجود دارد، اما آیا مشکل با تغییر والی فعلی و معارفۀ یک والی دیگر حل خواهد شد؟ قطعاً که پاسخ این پرسش منفی میباشد.
مشکل فراه، ریشهیی است و باید این مشکل را به صورت ریشهیی مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. تغییر و تبدیل والی، درد فراهیان را دوا نمیکند؛ باید تعداد نیروها را افزایش داد و پس از آن، کمکم ولسوالیهای از دست رفته را دوباره بازستاند. اما در هر صورت، وضعیت به شکلی پیش رفت که این تیم مافیایی، از طریق رسانهها احساسات مردم را جریحهدار ساخت و از مردم مظلوم فراه استفادۀ ابزاری کرد. درست مانند دوران آصف ننگ، میان مقامات بلندرتبۀ حکومتی اختلافات عمیقی شکل گرفت و دامنۀ این اختلافات، حتا به مردم مظلوم فراه نیز سرایت کرد و بین مردم نیز دودستهگی به وجود آمد.
داکتر شاهجهان همانطوری که خودش اذعان داشت، به منظور جلوگیری از گسترش دامنۀ این اختلافات، استعفا داد و این اقدام او هم در فراه و هم در میان تمام مردم افغانستان مورد ستایش قرار گرفت. حقیقت این است که فراه در دام یک دسیسۀ شوم که ساخته و پرداختۀ استخبارات منطقهیی میباشد، گیر مانده است و از این جهت، سه سال میشود که درگیر جنگ، ناامنی و تفرقه است. وجود و همچنین افزایش اختلافات فعلی، هیچ دردی را دوا نمیکند و حتا بر وخاوت اوضاع شکنندۀ فعلی نیز میافزاید. امیدوارم مردم پس از خواندن این نوشتۀ نسبتاً مطول، خود قضاوت کنند که حقیقت چیست و آیا آنها به حقیقت رسیدهاند یا خیر؟
Comments are closed.