احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۰۹ جدی ۱۳۹۱
این روزها چهره شهر سفیدپوش شده است و دانههای ریز و درشتِ برف رقصکنان بر چهره افسرده و غبارگرفته شهر در حالی مینشیند که نه تنها دستان زیادی از کودکان و زنانِ ما از سرما کرخت شده است، که حادثه تلخ جان باختنِ هشت کودک در نوار مرزی پاکستان و افغانستان، قلب تک تکِ شهروندان ما را شکسته و مجروح ساخته است.
چرا باید سهم این مردم فقط درد باشد و مرگ؟ روزی به علت انفجار، روزی بهدلیل انتحار، روزی بر اثر گرسنهگی، روزی بهخاطر ندانمکاریِ هواپیماهای بیسرنشین، روزی به علت اشتباه یک نظامیِ خارجی و روزی هم به دلیل بسته شدن ناگهانیِ مرزها… .
بهراستی درجه فلاکت و مظلومیت این مردم را چهگونه باید اندازه گرفت؟ چهطور میتوان نشان داد که مردم ما تا چه حد رنج کشیدهاند و تا چه میزان درد به استخوانهایشان رسیده است؟
تصور جان دادن کودکانی که در انتظار والدین یا نزدیکانشان برای گذشتن از مرز تورخم بودهاند و بر اثر سرما شب و نیمهشب از بین رفتهاند، بسیار تکاندهنده است. آیا این یک جنایت ضد بشری نیست که با بستن ناگهانی و بدون اطلاع قبلی مرزهای خود به روی بیمارانی که برای تداوی رهسپار کشور همسایه و مسلمان خود بودند، باعث مرگ عدهیی کودک شوی؟ به کدام گناه این مردم هر بار به بهانهیی همه چیزِ خود را ببازند و لذت زنده بودن که اولین حق یک انسان است را به این سادهگی از دست بدهند؟
سیاست بیمار و آلوده جاری میان افغانستان و پاکستان، زشتترین و تکاندهندهترین چهرهاش را در مرز تورخم به نمایش درآورد. ضرر اقتصادی، گران شدن مایحتاج مردم، و متوقف شدن عبور و مرور بیماران و شهروندان افغانستانی، همه یک طرف، و درد از دست دادن کودکان معصومی که نه اهل سیاست بودند و نه دخل و تصرفی در آزردهخاطر شدن پاکستانیها داشتند، هرگز از یادها نخواهد رفت.
امروز وابسته بودن به پاکستان و مرزهای آن، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی، اهرمهای فشاری را در بطن سیاست و اقتصادِ ما جابهجا کرده است و بد بازی کردن و سادهانگارانه و پاکستانمحورانه سیاست کردنِ سیاستمردانِ افغانستان نیز چرخشِ این گردونه یکطرفه را ـ که همیشه به هزینه ملت ما منافع پاکستانیها را تأمین کرده ـ تسریع بخشیده است.
پاکستان همیشه با دستی بالاتر از ما وارد میدان سیاست شده است و قدرت بخشیدن به سازمان استخباراتیاش و جابهجا کردن عوامل در ظاهر افغانستانی و در باطن خدمتگزار منافع پاکستانیها، یکی از سیاستهای همیشهگیِ این کشور بوده است تا جایی که آنچنان هماهنگی میان شهروندان بهظاهر ساده و شریفِ پاکستانی و مقامات مرزی و دولتیِ آن کشور وجود دارد که وقتی چند پولیس افغانستان به ادعای مرزبانان پاکستان، چند شهروندِ این کشور را مورد آزار و توهین قرار میدهند، به صورت اتوماتیک و بدون اتلافِ وقت و بدون در نظرداشتِ عواقب سیاسی و یا جانی و مالیِ آن برای مردم افغانستان، مرزی به این مهمی و استراتژیک بسته میشود و فاجعهیی اینچنین میآفریند. و این در حالیست که تاهنوز صحت و یا بیاساس بودنِ این خبر و این ادعای پاکستانیها معلوم و روشن نیست، ولی دستکم تنها دلیلی است که تا کنون برای این عمل فاجعهبارِ ارایه شده است.
این عمل پاکستانیها به هر دلیل و هر هدفی که باشد، یک پیام عمده برای دولت و ملتِ ما دارد که هنوز هم این ما (پاکستان) هستیم که در سیاست افغانستان و کموکیف آن، تأثیرگذارترین قدرت میباشیم، و افغانستانِ مستقل و بهدور از دخالت و سلطه پاکستانیها، هرگز گزینه مطلوبی برای ما نخواهد بود؛ از اینرو هر روز به تناسب شرایط و زمان، اهرمهای فشاری که در دست داریم را به میدان آورده و در سایه قدرت آن، بازی خود را در افغانستان سازماندهی کرده و همواره تلاش میکنیم ورق را به نفعِ خود برگردانیم.
گیریم که توهین چند سرباز پولیس افغانستان به شهروندان پاکستانی در بدترین حالتش صحت داشته باشد، اما آیا این طرز برخورد و انتقامکشی در عصر کنونی آنهم در فضایی که حکومتِ ما خوشباورانه بر دوستی با پاکستان تأکید میکند، منطقی مینماید؟ آیا این پاسخ پاکستانیها به عمل چند پولیس افغانستان که هرگز نمایندهگی از ملت و دولت افغانستان نمیکنند، سیستم مجازات قبیلهیی و عصر پیش از قانون را تداعی نمیکند؟
اکنون جالبتر و دردناکتر از همه این است که پاکستانیها در حالی به بهانه توهین شدن به چند تبعه خویش در مرز افغانستان، چنین دهنکجیِ وقیحانه و بهیاد ماندنی نسبت به سیاستمدارانِ ما و چنان انتقامکشی وحشتناک نسبت به ملت ما روا داشتند که اکنون ماههاست شهروندان ستمدیده ما از ناحیه موشکپرانیهای ارتش پاکستان در نقاط مرزی کشور بیخانمان، کشته و زخمی شدهاند و آب از آب هم تکان نخورده است. بر این اساس، این جمله در ذهن تداعی میشود که «از ماست که بر ماست». زیرا در سایه سیاستهای بیمار، منفعل و معاملهمحورِ حکومتداران افغانستان است که جان و مال و شخصیت شهروندان ما، ارزانترین و بیاهمیتترین شیء در نزد همسایهگان ما به شمار میرود و این دردیست که امروز تا مغز استخوانِ مردم ما نفوذ کرده است.
بستن تورخم و دلیلی که ارایه و اقامه شده، به خوبی گواه قاطعیت پاکستانیها برای دفاع از شهروندان و دفاع از منافع ملیشان است؛ اما افسوس بر حکومت ما که سالهاست در برابر ریختن خون مردم افغانستان و ویرانیِ خانههایشان، بیتفاوت و خاموش نشسته است و خوشباورانه بر طبل دوستی با پاکستان میکوبد.
Comments are closed.