گزارشگر:عزیز آریانفر/ شنبه 5 حوت 1396 - ۰۴ حوت ۱۳۹۶
من بارها نوشتهام که در مادۀ چهارم قانون اساسی میان مفاهیم «ملت» و «تابعیت»، خلط مبحث شده است؛ از اینرو، به دلیل سردرگمی نمیتوان بر آن استناد جست و چون همه راهها برای ویرایش آن هم مسدود شده است، در نتیجه، دَرِ اجتهاد نیز بسته است. با این هم، دیده میشود که شماری از رجال دولتی پیوسته بر آن استناد میجویند. این چیزی است که بسیاری از پژوهشگران خارجی هم متوجه آن شده اند.
در مادۀ چهارم آمده است: «ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادی که تابعیت افغانستان را دارا باشند.» در اینجا نخست سخن از «ملت افغانستان» به میان آمده است. یعنی نظر به تعریف قانون اساسی، ملت ما افغانستان است، نه افغان. آشکارا دیده میشود که چیزی به نام «ملت افغان» در قانون اساسی نداریم. از اینرو، هر گونه سخن گفتن از ملتی به نام «افغان» براساس قانون اساسی جواز ندارد.
سپس هم ملت به مرز افراد تقلیل داده شده است. چنین چیزی با هیچ یک از تعریفهای کلاسیک پذیرفته شده در جهان، همخوانی ندارد. وانگهی همهچیز به تابعیت پیوند زده شده است. در حالی که «تابعیت» و «ملیت» دو چیز متفاوت اند. تابعیت تعلق شخص را به یک کشور و دولت معین نشان میدهد. یعنی ما همه اتباع جمهوری اسلامی افغانستان هستیم-افغانستانی. در حالی که ملت غیر از این است. چگونه میشود ملیت و تابعیت را عین چیز پنداشت؟ این خلط مبحث آشکار میان مفاهیم حقوقی مختلف است.
سپس تعریف دیگری از ملت ارائه میشود و ملت را مجموعهیی از اقوام پرداز میکند: «ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشهیی، نورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد.» در اینجا بار دیگر سخن از «ملت افغانستان» در میان است، نه ملت افغان. یعنی در این مادۀ قانون، آشکارا نام ملت ما افغانستان است که یا «ی» نسبتی افغانستانی میشود.
خوب، حالا تصور کنید که یک خارجی بیاید و تابعیت افغانستان را بپذیرد، تکلیف او چه میشود؟ قومیت او به هیچ یک از اقوام یاد شدۀ باشندۀ کشور ما تعلق ندارد، اما او تابعیت کشور را پذیرفته است. یعنی چنین شخصی به دلیل داشتن تابعیت کشور افغانستان، عضو ملت افغانستان شمرده میشود، اما چون به هیچ یک از اقوام باشندۀ کشور تعلق ندارد، نمیشود او را فردی از ملت افغانستان نامید. یعنی قانون نهتنها در زمینه وضاحت ندارد، بلکه آشکار سردرگمی میآفریند. در این مورد تکلیف اتباع جدید روشن نیست.
عین چیز در بارۀ کسانی که ترک تابعیت کرده باشند، صدق میکند. یعنی مادامی که شخصی ترک تابعیت نکرده باشد، عضو ملت افغانستان پنداشته میشود، اما به محض ترک تابعیت، این عضویت را از دست میدهد. اگر چنین باشد، پس آن عده از هممیهنان ما که در خارج زندهگی میکنند و ترک تابعیت کرده باشند، از ملت افغانستان شمرده نمیشوند. این در حالی است که میان ترکِ تابعیت و سلب تابعیت که دو مفهوم حقوقی مختلف است، تفکیک قایل نشده اند. روشن است که ترک تابعیت اختیاری است، اما سلب تابعیت امر سادهیی نیست و شرایط خاص خود را دارد.
اما نظر به تعریفِ سردرگمِ مادۀ ۴ قانون اساسی، چون ملت افغانستان افرادی تعریف شده اند که دارای تابعیت افغانستان اند، روشن است که به محض برآمدن از تابعیت افغانستان، به گونۀ اتوماتیک از ملت افغانستان هم خارج میشوند. موضوع هنگامی بسیار پیچیده میشود که در محاسبه بگیریم که اقوامی چون ازبیک، تاجیک، پشتون، قراق، قرغیز، ترکمان و بلوچ در کشورهای همسایه هم بودوباش دارند. در قانون اساسی باید دقیق ذکر میشد که سخن بر سر اقوام باشندۀ کشور افغانستان است، نه اقوام همتبار باشندۀ سایر کشورها.
در پایان هم همان افسانۀ عامیانه «هر کس از افغانستان است، افغان است»، تکرار شده است: «برهر فرد از افراد ملت افغانستان واژۀ افغان اطلاق میشود.» در اینجا بازهم روشن نیست که چه کسی چنین چیزی را اطلاق میکند؟ میگذریم از اینکه افغان «واژه» خوانده شده است، نه اینکه هویت ملی تعریف شده باشد. در این حال، از این واژه تعریف مشخص و معینی داده نمیشود، اما نکتۀ شایان توجه در این است که ملت افغانستان همچون اصل آمده است و اطلاق واژۀ افغان بر آن، فرع است، یعنی ملت افغانستان همچون نهاد و اطلاق واژۀ افغان بر این ملت همچون گذاره آمده است و روشن است که باید همواره تکیه بر اصل شود، نه بر فرع. تازه مرجع تعبیر و تفسیر کننده هم روشن نیست. یعنی هر کسی میتواند مطابق میلش هر چه خواست، بیندیشد.
طرفه اینکه: هرگاه بحث تابعیت در میان باشد، چگونه میشود اتباع یک کشور یا دولت را که نام مشخص و معین آن افغانستان است، افغان خطاب کرد؟ نام این کشور افغانستان است، نه افغان. از اینرو، ما همه اتباع کشور افغانستان هستیم. نام ملت را هم آشکارا افغانستان نوشته اند، نه افغان. موضوع هنگامی بسیار پیچیده میشود که شماری از رجال دولتی اصرار دارند که پشتونهای پاکستان هم افغان خوانده شوند.
خوب؛ گیریم هرگاه براساس قانون اساسی، هویت ملی ما افغان باشد و ملیت ما هم افغان، چگونه میتوان این هویت را بر اتباع یک کشور دیگر تعمیم داد؟ برای مثال: چگونه میشود که پشتونهای پاکستانی را افغان خطاب کرد؟ این در حالی است که خود ما فاقد هویت ملی هستیم؛ چون هنوز ملت نشدهایم. البته درست است که کشور ما را در چهارچوب فرماسیون دولت-ملت آفریده اند، اما ما فاقد دولت ملی هستیم و با توجه به اینکه هنوز ملت نشدهایم، هر گونه سخن گفتن از هویت ملییی که هنوز وجود ندارد، خاکباد کردن پیش از وقت و آذان بیمحل است.
در یک سخن، مادامی که این مادۀ قانونِ نامنهاد اساسی به گونۀ علمی و اکادمیک اصلاح و ویرایش نشود، استناد بر آن، غیر منطقی و ناموجه است. نظر به تعاریفی که از ملت افغانستان و کشور افغانستان در قانون اساسی داده شده است، همۀ ما افغانستانی هستیم، نه افغان. در نتیجه، درج واژۀ افغان در شناسنامههای برقی (که بنا به تعریف قانون اساسی، فرع است تا اصل)، خلاف این قانون شمرده میشود.
Comments are closed.