احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فقیه قاضی نذیراحمد حنفی/ یک شنبه 20 حوت 1396 - ۱۹ حوت ۱۳۹۶
بخش هفتم/
امام ابوحنیفه من ائمه الجرح و التعدیل
امام ابوحنیفه رحمهالله تعالی از جمله ائمۀ جرح و تعدیل نیز به شمار میآیند که ذیلاً اقوالشان را در این علم و اقوال ائمه را راجع به ایشان مینویسم:
حافظ ابوالعباس تقیالدین احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه رحمهالله تعالی در تلخیص کتاب استغاثه معروف بر رد بکری میگوید:
و کلام یحیی بن معین، بخاری، مسلم، ابی حاتم، ابی زرعه رازی، نسائی، ابو احمد بن عدی، دارقطنی و امثالشان در رجال و صحت حدیث و ضعیفش؛ مثل کلام مالک، ثوری، اوزاعی، شافعی و امثالشان در احکام و معرفه حلال و حرام میباشد.
و در بین ائمه کسانیاند در پهلوی اینکه مانند محدثین، امام اند، همراه فقها مشارک میباشند، گرچه در یکی از دو صنف (حدیث و فقه) سزاوارترند.
و اکثر ائمه حدیث و فقه، مانند مالک، شافعی، احمد، اسحاق بن راهویه، ابی عبید و همین قسم اوزاعی، ثوری، لیث و همچنین ابو یوسف صاحب ابوحنیفه و همچنین شخص ابوحنیفه که او از این جماعت (حدیث و فقه) است.
و لیکن برای بعضشان امامه در هر دو صنف (حدیث و فقه) است و بعض دیگر در یک صنف امام اند. (رضیالله عن جمیع اهل العلم والایمان)
امام جهابذه: منتقد، نکتهسنج و آشنا به نیک و بد، ناقد شمسالدین ذهبی در کتابش «ذکر من یعتمد قوله فیالجرح و التعدیل» میگوید:
اولین اشخاصی که در وقت انقراض عصر صحابه جرح نمودند، قرار آتی اند:
۱- شعبی
۲- ابن سیرین و مانندشان، که از ایشان توثیق اشخاصی و تضعیفِ افرادی حفظ شده است.
هرگاه وقت انقراض عامۀ تابعین که در حدود سنه ۱۵۰ بود رسید، طایفهیی از جهابذه و منتقد در توثیق و تضعیف رجال، سخن زدند:
ابوحنیفه گفت: دروغگوتر از جابر جعفی ندیدم.
اعمش (تابعی جلیل، افغانی بلخی، استاد امام ابوحنیفه و از رجال ائمۀ سته) (رح) جماعتی را تضعیف و اشخاصی را توثیق نمود.
و شعبه (رح) تابعی جلیل، امیرالمومنین در حدیث، از رجال ائمۀ سته اند و رجال را نقد نمودند.
امام مالک (رح) امام دارالهجره تبع تابعین، از رجال ائمۀ سته میباشند و نیز رجال را نقد کردند.
عبدالقادر قرشی در الجواهر المضیه میگوید:
قول امام ابوحنیفه رحمهالله در جرح و تعدیل مقبول بوده و علمای حدیث از وی گرفته و بدان عمل کردند، مانندی که از امام احمد، بخاری، ابن معین، ابن مدینی و سایر شیوخ این فن، اقوالشان را پذیرفتند.
اکنون اندکی از اقوال امام ابوحنیفه رحمهالله را در جرح و تعدیل رجال حدیث که از وی محدثین کرام نقل نمودهاند، مینویسم:
ترمذی رحمهالله تعالی در کتاب العلل من الجامع الکبیر روایت میکند:
ترمذی گفت: برایم محمود بن غیلان از ابو یحیی حمانی روایت نمود: ابوحنیفه را شنیدم گفت: از جابر جعفی دروغگوتری، و از عطاء پسر ابورباح بهتری را ندیدم.
و بیهقی به سندش از عبدالحمید حمانی روایت میکند که گفت: از ابوسعد صغانی شنیدم که به حضور ابوحنیفه ایستاد شده گفت: ای ابوحنیفه! در گرفتن حدیث از ثوری چه میگویی؟ ابوحنیفه گفت: چون ثوری (رح) ثقه است، همۀ احادیثِ او را بنویس، غیر احادیثِ ابواسحاق از حارث و حدیث جابر جعفی را.
و ابوحنیفه گفت: طلق بن حبیب عقیدۀ قدریه دارد و نیز ابوحنیفه گفت: زید بن عیاش ضعیف است.
و سوید بن سعید روایت میکند که سفیان بن عیینه گفت: اول شخصی که مرا به روایتِ حدیث نشاند، ابوحنیفه بود. وقتی به کوفه آمدم، ابوحنیفه گفت: همانا این شخص به حدیث عمرو بن دینار، داناترِ همۀ مردم میباشد، لذا مردم نزدم اجتماع نمودند و سپس ایشان را بیان حدیث نمودم.
و ابوسلیمان جوزجانی «شاگرد امام محمد شیبانی، راوی و ناقل کتاب الاصل که از کتب ظاهرالروایۀ مذهب حنفی است و ایشان همۀ کتب ظاهرالروایه را حسب امر امام محمد شیبانی که در منطقۀ شما دریاییست، شاید در انتقال از دریا کتب غرق شود، لذا بنشین و کتب را حفظ کن و حفظ نموده و بعد از اینکه کتبش به دریای آمو غرق شد، از حفظش نوشت و امروز نسخۀ اصلش صحیحترین نسخ موجود در همۀ ممالک اسلامیست» مقدمهالاصل.
و ابو سلیمان جوزجانی گفت حماد بن زید را شنیدم که میگفت: کنیه عمرو بن دینار را نشناختیم مگر به گفته ابوحنیفه.
در مسجدالحرام بودیم و ابوحنیفه همراه عمرو بن دینار بود. به ابوحنیفه گفتیم: برایش بگو ما را حدیث کند، سپس گفت یا ابا محمد برایشان احادیث بیان کن و یا عمرو نگفت.
و ابوحنیفه گفت: خدای متعال عمرو بن عبید را لعنت کند که دروازه را برای ما به سوی علم کلام باز کرد.
و ابوحنیفه گفت: الله متعال جهم بن صفوان و مقاتل بن سلیمان را هلاک کند. این در نفی و این در تشبیه، افراط نموده است.
و در الجواهرالمضیئه آمده است:
طحاوی گفت سلیمان پسر شعیب از پدرش برای ما حدیث گفت اینکه: ابویوسف برایم املا نموده گفت:
ابوحنیفه گفت: برای هیچ شخص مناسب نیست که روایت حدیث کند مگر به آنچه شنیده و حفظ دارد و از روزی که شنیده و تا روزی که ادا و بیان حدیث میدارد، حفظش یکسان باشد.
امام بیهقی در کتاب القرائت خلف الامام میگوید:
در جرح جعفی تنها قول ابوحنیفه رحمهالله، همانا نسبت بشرش (جعفی) کفایت مینماید؛ زیرا (ابوحنیفه رحمهالله) جعفی را دیده و وی را آزموده و آنچه مستلزم تکذیبش بوده، از وی شنیده و بعد خبر داده است که حدیثش شنیده نشود.
امام احمد بن سعید بن حزم ظاهری در کتابش المحلی میگوید:
جابر جعفی بسیار دروغگو است و ابوحنیفه اولین شخصیست که بر کذبش شهادت داد.
همچنان میگوید: مجالد ضعیف است و ابوحنیفه اولین شخصی بود که او را ضعیف گفت.
به هر حال، امام ابوحنیفه رحمهالله از کبار ائمۀ جرح و تعدیل در عصرش بوده است.
از شخصیتهاییست که وقتی گوید، قولش قبول میشود، و وقتی جرح و یا تعدیل نماید، کلامش شنیده میشود.
وی شخصیتِ ثقه و ثابت بود، بدون از ثقه، مانند: شعبه و مالک رحمهماالله تعالی روایت نمیکرد.
و او اولین شخصی از ائمه است که رجال را نقد و از شنیدن حدیث از کسیکه ثقه نبود، اعراض میکرد و روایت نمیکرد مگر آنچه که صحیح بود، و حدیث نمیکرد مگر آنچه که حفظ داشت.
جواب از زباندرازی بر امام ائمهالفقهاء
تعصب دارقطنی و جرح آن و امثالشان مثل نسایی و ابن سعد در طبقات و ابن ابی حاتم و البانی در سلسلۀ ضعیفۀ خود سخن راندند که جناب امام ابوحنیفه (رح) فقط فقیه بودند و در حدیث نسبت به ضعف حفظشان ضعیف اند.
معلوم است که دارقطنی و امثالشان جایگاه تضعیف امام ابوحنیفه را ندارند؛ زیرا مذهب امام ابوحنیفه به همه آفاق رفته و تا جاییکه مسلمین اند، مذهب احناف هم میباشد و سلف و خلف بر زهد و ورع و تقوی و قوتِ تمکنِ امام در دین متفق اند و کسانی مثل سفیان ثوری، عبدالله بن مبارک، وکیع، لیث بن سعد، یحیی القطان و اشباهشان که به مراتب از دارقطنی و اشباه آن قویتر اند، از امام ابوحنیفه (رح) تمجید و تقلید نمودند.
و کسانی امام ابوحنیفه (رح) را توثیق نمودند که به مراتب در رجال و حدیث بیشتر شناخت دارند، مثل: یحیی القطان، یحیی بن معین، ابن عیینه، شعبه، عبدالرزاق، شافعی، مالک، احمد و غیر ایشان از ائمۀ جلیل، ثقه و ثبت و معتمد(رحمهمالله تعالی).
اگر دارقطنی و هممسلکانش ادب را رعایت میکردند، نسبت به امام ابوحنیفه رحمهالله چنین سخنی را نمیگفتند؛ زیرا امام، امامی است که علمش در مشرق و مغرب منتشر است (به تعداد بیشترین پیروان سایر مذاهب، علمای مقری، مفسر، محدث، فقیه، اصولی و… دارد). چون از ابن معین به ارتباط امام ابوحنیفه پرسیدند، گفت: امام ثقه مأمون و هرگز نشنیدم کسی را، که امام ابوحنیفه را ضعیف خوانده باشد.
شعبه امیرالمومنین فی الحدیث و تابعی معروف (متولد ۸۶) برای امام مینوشت: اینکه برای وی حدیث روایت کند و (شعبه) میگفت: ابوحنیفه ثقه و از اهل دیانت و صدق است که متهم به کذب نشده و مأمون خدای عزوجل در دینش بوده و در حدیث صدوق است.
جمعی از ائمۀ بزرگ مثل عبدالله بن مبارک که از اصحاب ابوحنیفه است، سفیان بن عیینه، سفیان ثوری، حماد بن زید، عبدالرزاق، وکیع و ائمۀ ثلاثه: مالک شافعی و احمد (رحمهمالله تعالی) و جمع کثیری دیگر توصیف امام ابوحنیفه را نموده اند.
از جمله عبدالرزاق، وکیع، یحیی بن معین و عبدالله بن مبارک، بر رای امام ابوحنیفه فتوا میدادند.
تأسف بر دارقطنی است که در کتابش آنقدر احادیث: سقیم، معلول، منکر، غریب و… وجود دارد، بازهم بر امام ائمه (امام ابوحنیفه) سخنی دارد.
Comments are closed.