احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتر نوید پارسا - ۱۱ جدی ۱۳۹۱
به تاریخ ۲۰ و ۲۱ دسمبر نشستی در پاریس با شمولیت نمایندهگان طالبان، نمایندهگان جبهه مقاومت علیه تجاوز پاکستان (طالبان)، شورای بهاصطلاح صلح و نمایندهگان حکومت کابل برگزار شد. موضوعی که در این اجتماع قابل تعجب میباشد، این است که چهگونه فرانسه ـ کشوری که در آن اعلامیه حقوق بشر و همشهری بعد از انقلاب ۱۷۸۹ صادر شده، و نظام حقوقی و ارزشهای دموکراتیکِ آن سرمشق و منبع الهام برای بسیاری از کشورها میباشد ـ به یک گروه تروریست و افراطی که تمام ارزشهای قبول شده و جهانشمول را مردود دانسته و هر روز مرتکب جنایات هولناک تروریستی میگردد، اعتبار سیاسی میبخشد.
دور اگر نرویم و فقط تاریخ ده سال اخیر در رابطه با تحول اصول حقوقی مربوط به مجادله علیه تروریسم در سطح بینالمللی را مطالعه کنیم، دیده میشود که گروههای طالب و القاعده در تمام اسناد حقوقی به حیث تروریست شناخته شدهاند. شاید فرانسویهای مبتکر نشست پاریس، چنین فکر کرده باشند که قتل، ترور، اعدام، ذبح و تیرباران زنان و مردان، قتلهای دستهجمعی و تعقیب سیاست زمین سوخته در افغانستان و دیگر کشورهای جهان سوم، شامل تعریف تروریسم نمیگردد و این اعمال وقتی تروریسم تلقی میشوند که علیه اروپاییان و جهان اول صورت گیرد!
فرانسه خوب اطلاع دارد که طرف اصلی ناآرامی در افغانستان، دولت پاکستان و دستگاه استخباراتی آن میباشد و مذاکره با گروهی که از خود هویت و موجودیتِ مستقل ندارد، بیثمر است. پس چرا این کشور جانب پاکستان را از طریق شورای امنیت ملل متحد تحت فشار قرار نمیدهد. فرانسه در طول تاریخ پُرفرازونشیب خود تجارب زیادی کسب کرده است. فرانسویان در حالی که به یاد دارند سیاست «اپیزمنت پالیسی ـ دالیدیه و چمبر لین مقابل فاشیسم هتلری ـ نادرست بود، حالا دیگران را به مذاکره با گروه فاشیستی ـ مذهبی افراطیِ وابسته به پاکستان تشویق میکنند. اجندای ملی منطقهیی طالبان ـ آیاسآی ـ پاکستان تا حدی شباهت با فاشیسم هتلری دارد. عمل خلاف عقل دیگر، از جانب کسانی صورت گرفته که بدون در نظرداشت ماهیت همچو نشست، سطح اشتراککنندهگان در این نشست و اجندای این نشست، سر را از پا نشناخته به سویه معاون رییسجمهور سابق و رییس پارلمان سابق و سران سازمانهای سیاسی، به این اجتماع بیمفهوم با عجله و طمطراق رفتند و با از دست دادن اعتبار سیاسی مقابل هوادارنِ خود و ملت، با دست خالی برگشتند. اینکه آقای داکتر عبدالله از غایت دوراندیشی در این نشست شرکت نکرد، قابل تحسین است.
در ذیل بهصورت موجز درباره مذاکره سیاسی، کاربرد اصطلاح «اپوزیسیون مسلح» و ضرورت تهاجم همهجانبه دیپلماتیک، مطالبی را بیان میدارم.
۱ـ مذاکره سیاسی:
مذاکره عبارت از یک عملیه گفتوشنود است که برای رسیدن به توافق مشترک برای تحقق ضرورتها و مفکورهها صورت میگیرد. مذاکره بین طرفین جهت متقاعد ساختن یکدیگر برای امری میباشد بدون توسل به زور. در رابطه با نشست پاریس هدف بحث بین طرفین، حل «منازعه»ی موجود در افغانستان بود. پرسش اساسی اینجا میباشد که در نشست پاریس طرف مقابل مذاکره هیأت کابل، دارای هویت سیاسی نامعلوم بود. اما اشتراککنندهگان این نشست، بهخصوص ایتلاف ملی و جبهه ملی برخلاف مواضع اصولیِ قبلی خود، گروه تروریست و وابسته به سازمان استخباراتی پاکستان را دارای هویت سیاسی مستقل به حیث جانب مذاکره شناختند.
دولتها بعضاً غرض پیاده نمودن پالیسی ضد خشونت برای تضعیفِ یک گروه شورشی که کاملاً هویت بومی و ملی میداشته باشد، مذاکرات سیاسی را بهراه میاندازند. هدف از این مذاکرات آن است که با اتکا به عناصر معتدلِ یک گروه و کوشش در جهت جذب عناصر مذبذب، عناصر افراطی را منزوی سازند. در رابطه با گروه طالب که وسیلهیی در دست پاکستان غرض پیشبُرد اهداف سیاسی منطقهیی آن میباشد، ما با چنین حالتی مواجه نیستیم. یک یا دو نفری که یگان حرکت مذاکره با کابل را شروع نمودند، یا زندانی و یا هم نابود شدند. از اینرو هر نوع تلاش برای مصالحه و آشتی زیر نام مذاکره با طالبان، محکوم به شکست میباشد. طرف اصلی مذاکره، پاکستان و سازمان استخباراتی آن است.
نکته مهم دیگر، عبارت از ایدیولوژی طالبان میباشد. این گروه به غیر از امارت طالبی و تطبیق شریعت مطابق تفسیر انحرافیِ خودشان، به هیچچیز دیگر قانع نیستند. به میان آوردن قانون اساسی، حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان، برخورداری از حقوق مساوی زن و مرد در عملیه سیاسی، انتخابات دورهیی و انتخاب رییسجمهور از طریق آرای عمومی، با نفی موسسه سیاسی امارت، آزادی احزاب سیاسی همه و همه از دیدگاه طالب مردود میباشد. توقع شناخت و احترام به مذهب شیعه از طالبان توقع بیجا میباشد. همه سروصداها به شمول تبلیغات رییس جوان شورای صلح، دور از حقیقت میباشد. پاکستان عدهیی از سیاسیون افغانستان به شمول رییسجمهور را همانند یک عروسک به سازِ خود میچرخاند. بدین خاطر در چارچوب ایدیدلوژی طالبان، ما win-winnegotiation نمیتوانیم داشته باشیم.
۲ـ اپوزیسیون مسلح:
در چارچوب نظامهای دموکراتیک، آن عده احزاب و گروههای سیاسی که مخالف کنترول قدرت از جانب حزب و یا گروه بر سر اقتدار میباشند، اپوزیسیون گفته میشوند. اپوزیسیون بر وفق قانون اساسی با مطرح ساختن، تبلیغ و اشاعه برنامههای خود و انتقاد از عملکرد دولت، خواهان جلب توجه رایدهندهگان برای کسب قدرت در انتخابات غرض تطبیق برنامه خود میباشند.
از مدتی بدینسو حکومت Kletocracy کرزی به عوض اصطلاح طالبان تروریست، دهشت افگنان، باند جنایتکاران و قطاعالطریقان اصطلاح من درآوردی جدیدی را «اپوزیسیون مسلح» در رابطه با گروههای خاین ملی و تروریستان بهکار میبرد. توسل به اسلحه با همدستی و مشارکت بیگانهگان خیانت ملی و جنایت ضد امنیت داخلی دولت میباشد. کافی است تا فصل قانون جزا در رابطه با جرایم ضد امنیت داخلی را مطالعه کنیم و ببینیم که وصف جرمی گروه طالب چیست. تیم حاکم حکومت کرزی این اصطلاح را برای تزکیه، تطهیر و پاکسازی طالب و قرار دادن و مماثل ساختنِ آن با سایر گروههای اپوزیسیون سیاسی که در چارچوب قانون اساسی فعالاند، بهکار میبرد. این طرز تعبیر برای آینده کشور خطرناک میباشد. در آینده، هر گروه قومی و مذهبی در صورت عدم تحقق خواستهایشان به قیام مقابل دولت برخواهند خواست و با توسل به سلاح و قیام مسلحانه در کتگوری اپوزیسیون مسلح قرار خواهند گرفت.
آقای کرزی شاید در این فکر باشد که آینده به من مربوط نیست و بعد از من اگر افغانستان در معرض توفان هم قرار گیرد، برایم اهمیتی ندارد. تعجب آن است که آقای «اوریا» در یکی از برنامههای تلویزیونی که به بحث روی نشست پاریس اختصاص داشت، با ذوقزدهگیِ فراوان از نشست پاریس صحبت مینمود و اصطلاح ساخته شده و سرِ کاری حکومت کرزی، «کلپتوکراسی» یا «اپوزیسیون مسلح» را به کار میبرد. معلوم نیست که این طرز بیان، مبین دیدگاه رسمی ایتلاف است و یا تعبیر شخصی آقای اوریا.
۳ـ تهاجم همهجانبه دیپلماتیک برای دفاع از افغانستان:
در همه کشورهای جهان وقتی هستی، موجودیت، تمامیت ارضی و منافع ملی در چهارچوب یک واحد سیاسی مورد تهدید قرار میگیرد، همه ملت در محور یک برنامه ملی به دورِ رهبری خردمند، دوراندیش، آرمانگرا و ژرفبین جمع میشوند. متأسفانه بعد از شهادت مسعود بزرگ، چنین لیدری هنوز وجود ندارد. حامد کرزی افزون بر اینکه توانایی رهبری را ندارد، از حرکات، لرزش و رعشه اعضای بدن وی معلوم میگردد که از یک نوع ناراحتی روحی روانی رنج میبرد. تلون مزاج، صحبتهای ناسنجیده و احساساتی، بیبرنامهگی… از علایم آشکار این حالت میباشد. کرزی بیشتر با دید خانوادهگی و تباری به پیشبرد امور دولت و دولتداری فکر مینماید. گاهی مانند خانواده اهل یحیا مذاکرات سیاسی مربوط به سرنوشت کشور را بهصورت شخصی و خصوصی از طریق برادران خود به پیش میبرد و گاهی هم غرض عوامفریبی، روی صحنه نهادهای صلح را ایجاد میکند و در پشت صحنه با عدهیی از مشاورین قومپرستِ خود مذاکرات پنهانی را سازمان میدهد که حتا معاونین رییسجمهور و شورای ملی، از آن اطلاعی نمیداشته باشند.
دولت افغانستان هیچگاه بهصورت جدی از مجرای دیپلماتیک موضوع جنگ تجاوزی پاکستان علیه افغانستان را مطرح نکرده است. فرصتهای خوبی را ما نسبت عدم موجودیت اراده سیاسی و ضعف دید ملی از دست دادهایم. یکی از این فرصتها بعد از کشته شدن بنلادن در پاکستان بود. افغانستان میتوانست با استفاده از همچو یک فضایی، جلسه خاص شورای امنیت ملل متحد را خواستار میشد و با تماس گسترده با تمام سازمانهای سیاسی جهانی و منطقهیی به شمول سازمانهای اقتصادی، با فرستادن هیأتهایی متشکل از تمام جناحهای سیاسی، خواهان توقف فعالیتهای شورای کویته، گروه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار و سپردن… ادامه صفحه ۶
درس عبرتی پس از…
این جنایتکاران به حکومت افغانستان میگردید. اسناد حقوقی فراوانی در رابطه با منع حمایت، تمویل، تجهیز ، تربیه و و در اختیار قرار دادن قلمرو خود برای این گروهها به وسیله شورای امنیت ملل متحد تصویب شده است. پاکستان متعهد و مکلف به احترام به این اسناد تصویب شده شورای امنیت سازمان ملل میباشد.
عامل اصلی جنگ و تداوم جنگ در افغانستان، پاکستان و آی اس آی میباشد. غرض مجادله از مجرای دیپلماتیک با این حالت ایجاب میکند که یک برنامه ملی تنظیم گردد. (صحبتهای اخیر زلمی رسول مبنی بر اینکه تمام مذاکرات باید از طریق شورای صلح صورت گیرد، یکی دیگر از برداشتهای سادهانگارانه در رابطه با مذاکره با طالبان میباشد. و شورای صلح هیچ نوع مشروعیت سیاسی مطابق قانون اساسی افغانستان ندارد.)
برنامه ملی باید شامل اقدامات ذیل باشد:
الف. تحت ریاست وزیر خارجه، گروه کارییی با عضویت نمایندهگان وزارت داخله، وزارت دفاع، ریاست امنیت ملی تشکیل و تمام موارد مداخله پاکستان و شمولیت دولت و دستگاه استخباراتی آن در جنگ تحمیلی بر افغانستان، دستهبندی و ثبت گردد.
ب. با فراخوان ملی نجات افغانستان، اجتماعی از اپوزیسیون و حکومت برای طرح پالیسی برای نجات افغانستان به شمول تقاضای اجلاس خاص ملل متحد برای طرح شکایت افغانستان، به شورای امنیت ارایه شود.
ج. در طرح پالیسی برای نجات افغانستان، میتوان یک کنفرانس بینالمللی تحت نظر شورای امنیت ملل متحد را به شمول کشورهای همسایه در نظر گرفت و یا موضوع اتحاد استراتژیک به شکل جدی، به حیث یک ضرورت در فضای جدید جیوپولیتیک منطقه، مورد غور قرار گیرد.
د. هیأتی متشکل از روسای مجلسین شورای ملی، وزیر خارجه و نامزدان انتخابات ریاستجمهوری گذشته که ده درصد و یا اضافه از ده درصد از مجموع آرای ریاستجمهوری را کسب نموده باشند، بهخاطر تجاوز پاکستان و ختم تجاوز و سپردن رهبران گروههای تروریستی به افغانستان، شکایتنامهیی مدون ترتیب کنند و به شورای امنیت ملل متحد بفرستند.
ه. هیأت فوق باید مدارک جمعشده مبنی بر تجاوز پاکستان را به تمام سازمانهای سیاسی منطقهیی و بینالمللی، حضوری و شخصی طی سفرهای متعدد تقدیم کنند.
در پایان باید بر این نکته تأکید کرد که گروههای تربیه شده بهوسیله دستگاه استخباراتی پاکستان به غیر از قتل و نابودی و تطبیق ایدیولوژی خود، به هیچ چیزِ دیگر قانع نمیباشند. پس باید محتاط بود؛ زیرا با همچو هیولایی یا باید کشته شد و یا باید حریفِ تروریست را از بین برد. دفاع مشروع که حق طبیعیِ هر انسان است، نباید فراموش گردد.
Comments are closed.