فردوسـی برای جهانیان مهم است/گفت‌وگو با یعقوب یسنا، پژوهشگر و دانشجوی دکترا

گزارشگر:گفت‌و‌گوکننده: هارون مجیدی/ شنبه 25 حمل 1397 - ۲۴ حمل ۱۳۹۷

اشاره:
mandegar-3یعقوب یسنا نامی است آشنا در حوزۀ شعر، داستان، پژوهش و نقد که در سال‌های پسین کارهای بی‌شماری در این بخش‌ها انجام داده و از او به عنوان یکی از پُرکارترین فرهنگیانِ افغانستان نام برده می‌شود.
آقای یسنا در گروه ادبیات فارسی دانشگاه کابل درس خوانده و چند سالی هم به عنوان مسوولِ گروه فارسی دانشگاه بیرونی در ولایت کاپیسا فعالیت کرده و به‌تازه‌گی به عنوان دانشجوی دکترا در یکی از دانشگاه‌های ایران پذیرفته شده است.
استاد یسنا شاید تنها چهرۀ دانشگاهی افغانستان باشد که در سال‌های پسین بیشترین فرصتِ خود را به پژوهش در زمینۀ فردوسی و شاهنامه اختصاص داده است. تازه‌ترین کار او از این رهگذر نیز کتابِ «مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی» به شمار می‌آید.
برای دانستن از کارهای انجام‌شده و زیر دستش پیرامون شاهنامه و فردوسی، گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

* صحبت‌مان را با پرسیدن از نخستین آشنایی‌تان با فردوسی آغاز می‌کنیم: چه زمانی با نام و کارنامۀ فردوسی آشنا شدید؟
محترم هارون مجیدی خیلی سپاس‌گزارم که کوشش پی‌گیر و موثر برای نهادینه‌سازی فرهنگی دارید؛ برای این تلاش‌تان همه باید قدردان‌تان باشیم.
ایجاد کانون فردوسی را به اعضای کانون خجسته می‌گویم؛ این کردار فرهنگی، برای فرهنگِ ما قابل ستایش است، زیرا می‌تواند موجب گسترش معرفت فرهنگی ما در جامعه شود.
در پاسخ به پرسش‌تان باید بگوییم که آشنایی با شخصیت‌های ادبی و فرهنگی معمولاً دو مرحله دارد: مرحلۀ نخست، بیشتر آشنایی است که ذوقی ـ فرهنگی می‌تواند باشد؛ مرحلۀ دوم، شناخت است که فراتر از آشنایی می‌تواند باشد، بیشتر عقلانی و علمی است. همه می‌دانیم که جامعۀ فارسی‌زبان با فردوسی آشنایی میراثی ـ فرهنگی دارد، زیرا شاهنامه و فردوسی از میراث‌های بزرگی فرهنگی زبان و ادبیات فارسی است که هر فارسی‌زبان تعلق فرهنگی به میراث خود دارد. از این نگاه از موقعی ‌که به تعبیر عام، دست چپ و راست خود را شناختم، متوجه داستان‌هایی در بین افراد بزرگ‌تر خانواده شدم که بعدها فهمیدم این داستان‌ها از داستان‌های شاهنامه بوده است. در ضمن، پدرم با آن‌که شخص تحصیل‌کرده یا دانش‌آموخته نبود، اما سواد خواندن و نوشتن را داشت، به شاهنامه خیلی علاقه‌مند بود. شاهنامه از کتاب‌های مورد علاقه‌اش بود، زمستان‌ها داستان‌های شاهنامه را به شیوۀ محلی می‌خواند و بعد داستان‌ها را به زبان ساده به همۀ ما قصه می‌کرد. آشنایی من با فردوسی از این‌جا آغاز شد. رگه‌های نخستِ شناختم از فردوسی نیز به همان آشنایی خانواده‌گی‌ ما ارتباط می‌گیرد، اما به صورت جدی، وقتی این شناخت جنبۀ علمی پیدا کرد که پایان‌نامۀ دورۀ کارشناسی‌ام را دربارۀ شاهنامه کار کردم. تز ماستری‌ام را نیز دربارۀ شاهنامه ارایه کردم، تا این کتاب «مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی» را نوشتم. ادعا ندارم که شاهنامه‌شناس یا فردوسی‌شناس شده‌ام؛ کارهایم را دربارۀ فردوسی و شاهنامه بیشتر نتیجۀ گرایش به فرهنگ و زبانم می‌دانم که ادای احترامی به فردوسی و شاهنامه است.

* چه کارهایی در پیوند به معرفی کارهای فردوسی انجام داده‌اید؟
به‌صورت مشخص، سه کار در حد کتاب دربارۀ شاهنامه و فردوسی انجام داده‌ام که کار نخست، «واژه‌های عربی در شاهنامه»، کار دوم، «بررسی اسطوره‌های اوستایی در شاهنامه» و کار سوم «مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی» است.
در کار نخست، شمار واژه‌های عربی را در شاهنامه بررسی کرده‌ام و فهرست همۀ واژه‌های عربی و واژه‌های بیگانه در شاهنامه ارایه شده است که ۶۶۹ واژۀ عربی در شاهنامه است. کار دوم، تطبیق شخصیت‌های بخش اساطیری و پهلوانی شاهنامه با اوستاست. این کار به این هدف صورت گرفت تا نشان داده شود که داستان‌های شاهنامه و جهان‌بینی شاهنامه از کجا سرچشمه گرفته است. دانستن سرچشمۀ جهان‌بینی و داستان‌های شاهنامه به ما کمک می‌کند تا سیر فکری و جهان‌بینی خویش را بشناسیم! این جهان‌بینی از اوستا آمده است و حداقل از چهارهزارسال پیش، دارای جهان‌بینی و معرفتی مدون بوده‌ایم. در کار سوم که مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی است، توجه معطوف به زنده‌گی فردوسی، اندیشه و آرای فردوسی و اهمیت فرهنگی شاهنامه است.

* چرا فردوسی این‌همه مهم بوده است؟
هر انسان بنا به کاری که انجام می‌دهد، مهم است. در اساس و چیستی، همۀ انسان‌ها اساس، چیستی و خاستگاه واحد دارند؛ بنابراین با هم برابر اند. اما این‌که در زنده‌گی، شماری اهمیت جهانی، شماری اهمیت ملی، شماری اهمیتِ قومی و شماری فقط برای خانوادۀ خود اهمیت دارند؛ این اهمیت‌ها اساسی نه بلکه اعتباری است که در اثر مناسبات بشری به‌وجود می‌آید. یعنی هر کسی بنا به کاری که انجام داده است، در مناسبات بشری نقش و اهمیتی پیدا می‌کند.
فردوسی برای ارایه شاهنامه در زبان و ادبیات فارسی و ادبیات و فرهنگ جهان جایگاه و اهمیت یافته است. آثاری داریم که اعتبار محلی دارد، یعنی در یک ولایت مطرح است، آثاری داریم که اعتبار ملی دارد، در یک کشور مطرح است و آثاری داریم که اعتبار جهانی دارد و مربوط به میراث فرهنگی بشر می‌شود و بخشی از ادبیات جهان است. شاهنامه فردوسی از جمله سه حماسه بزرگ بشر است که مربوط به میراث فرهنگی و ادبی بشر می‌شود. از این نگاه، فردوسی نه تنها در ادبیات فارسی مهم است، بلکه جایگاهی در ادبیات جهان دارد و برای جهانیان مهم است. از این مهم‌بودنِ جهانی فردوسی به این نتیجه می‌رسیم که کار فردوسی باعظمت بوده است، فردوسی بر اساس کار عظیمی که انجام داده است، کارش از نظر جهانی مهم بوده که موجب شهرت فردوسی شده است و امروز فردوسی از مشاهیر ادبیات فارسی و جهان است.
اما فردوسی برای جامعه فارسی‌زبان جدای از این که یکی از حماسه‌های جهان را سروده است، اهمیت‌های موردی و سرنوشت‌ساز دارد؛ نخست این‌که روایات اساطیری و حماسی ما را احیا و حفظ کرد، دوم این‌که با سرایش شاهنامه به گنجینۀ واژه‌گان مکتوب زبان فارسی بیشتر از دوصد هزار واژه و شصت هزار بیت را افزود که موجب تقویت و تداوم زبان فارسی شد، ممکن در نبود شاهنامه زبان فارسی تدوام نمی‌یافت؛ شاهنامه در موقعی از تاریخ زبان فارسی سروده شده است که برای تداوم زبان فارسی خیلی اهمیتی حیاتی داشته است. ما باید در هر صورت، قدر این پیر جاوید (فردوسی) را بدانیم، زیرا از نظر اعتبار فرهنگی روی شانه او سواریم.

* چه زمانی نیاز احساس کردید که کتاب «مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی» را بنویسید؟
شاهنامه کتابی با امکان‌های اساطیری، حماسی، زبانی، ادبی و معرفتی است؛ بنابه گسترده‌گی محتوایی، زبانی و ادبی‌یی که دارد، در هر زمان و از هر چشم‌اندازی نیاز به کار دارد. در بارۀ زنده‌گی فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه اطلاعات زیاد داریم، اما این اطلاعات بیشتر نقلی است، چندان دقیق نیست. بنابراین، زنده‌گی فردوسی، ارتباط فردوسی با محمود و چگونگی سرایش شاهنامه نیز همیشه مورد بحث پژوهشگران بوده تا بتوانند از اطلاعات موجود نقل‌زدایی کنند و به اطلاعات نسبتا دقیق و عقل‌پذیر دست یابند.
در افغانستان جنبه‌های نقلی بیشتر از هرجایی دیگر در بارۀ زنده‌گی فردوسی، ارتباط فردوسی و محمود و چگونگی سرایش شاهنامه رواج دارد. با درک این موضوع که آشنایی ما با زنده‌گی فردوسی، ارتباط فردوسی و محمود و چگونگی سرایش شاهنامه بیشتر نقلی است تا عقلی و علمی؛ و درک این‌که گاهی در کشورهای فارسی زبان تلاش‌های صورت می‌گیرد تا فردوسی و شاهنامه را فقط متعلق به کشور خود بدانند و از این اثر فرهنگی مشترک بیشتر استفاده سیاسی کنند؛ نیاز دیده شد تا کتابِ مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی نوشته شود.

* در این کتاب در پی بیانِ چه هستید؟
برای نوشتن کتاب، نخست خواسته‌ام تا مرز اطلاعات نقلی و عقلی دربارۀ زنده‌گی فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه از هم تفکیک شود تا شناخت ما نسبت به فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه دقیق‌تر و عقل‌پذیرتر شود. دوم، چنان‌که اشاره شد شماری می‌خواهند شاهنامه و فردوسی را محدود به جغرافیای سیاسی خاص کنند و اهمیت فرهنگی شاهنامه را تقلیل بدهند به کشوری خاص و از اهمیت فرهنگی شاهنامه بکاهند که این گونه برخورد با شاهنامه و فردوسی از نظر فرهنگی نفاق‌برانگیز است؛ زیرا اهمیت سرایش شاهنامه را از هدف فرهنگی و ادبی شاهنامه دور می‌کند. شاهنامه متعلق به زبان و ادبیات پارسی دری است نه متعلق به کشوری خاص که آن کشور ایران، افغانستان یا تاجیکستان باشد، بلکه شاهنامه از نظر فرهنگی، زبانی و ادبی متعلق به هر سه کشور است؛ باید ما در هر سه کشور از شاهنامه و سایر آثار مشترک فرهنگی خود (آثار مولانا، ابوریحان، حافظ، سنایی، خیام، عطار و…) به عنوان همگرایی فرهنگی و ادبی استفاده کنیم که ما را به عنوان اهل یک فرهنگ و زبان به‌هم نزدیک کند و همه باید آثار زبان و ادبیات فارسی را میراث مشترک فرهنگی و ادبی خویش بدانیم نه این‌که با غرض‌های سیاسی و ایدیولوژیک از آثار فرهنگی و ادبی خود برای نفاق و واگرایی فرهنگی در قلمرو فرهنگ و ادبیات مشترک زبان فارسی سوء استفاده کنیم. به این دیدگاه که شاهنامه را به جغرافیای خاصی سیاسی تقلیل بدهند، انتقاد شده است، تاکید شده تا شاهنامه و سرایش شاهنامه را از هدف فرهنگی آن دور نکنیم.

* جناب یسنا! چه کسانی در افغانستان کارهای بکر و بدیع در پیوند به فردوسی و شاهنامه انجام داده‌اند؟
بنا به تحقیق حیدر احمدی بلندی تا سال ۱۳۹۳ تقریباً ۱۶ کتاب و ۷۳ مقاله دربارۀ شاهنامه و فردوسی در افغانستان نوشته شده است. کتاب مقدمه‌یی بر فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی پس از این تحقیق انجام یافته است. کارهایی‌که در افغانستان دربارۀ فردوسی و شاهنامه صورت گرفته است، در خود افغانستان مهم بوده اما این‌که به عنوان یک تحقیق و پژوهش جدی مورد توجه شاهنامه‌پژوهان جهان در بیرون از افغانستان قرار بگیرد، قرار نگرفته است. بنابراین، می‌توان گفت ما شاهنامه‌پژوه و فردوسی‌شناس به معنای خاصِ کلمه نداشته‌ایم که رویکرد پژوهشی و دریافت‌های تحقیقی او الگو قرار گرفته باشد. اسدالله حبیب، نیلاب رحیمی، عبدالحی حبیبی، رازق رویین، مخدوم رهین، طغیان ساکایی و…، از جمله افرادی استند که به فردوسی و شاهنامه پرداخته‌اند؛ کارشان برای ما افغانستانی‌ها اهمیت دارد و نیز نشان‌دهندۀ تعلق ما و نشان‌دهندۀ این است که شاهنامه مربوط به همۀ فارسی‌زبان‌ها و به افغانستانی‌ها است.

* جایگاه شاهنامه در ادبیات جهان و در میان ادیبان خارجی چگونه است؟
شاهنامه یکی از سه اثر معروف جهان است. بنابراین، شاهنامه از جمله آثاری است که جزئی از میراث ادبی و فرهنگی بشر دانسته می‌شود؛ یعنی تنها متعلق به ادبیات فارسی نیست. از آثار ادبی ملل کمتر آثاری این اقبال را پیدا می‌کند که اعتبار جهانی پیدا کنند و جزئی از میراث ادبی بشر به‌شمار روند.
شاهنامه به اکثر زبان‌های مهم و زنده جهان ترجمه شده است، تحقیقات زیادی در بارۀ شاهنامه در جهان از جمله در ادبیات اروپایی صورت گرفته است. افرادی در سراسر جهان، تخصص علمی شان را تا درجه دکتری و بالاتر از آن در فردوسی‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی گرفته‌اند و عمری در بارۀ شاهنامه و فردوسی تحقیق کرده‌اند که افتخار علمی شاهنامه‌شناس و فردوسی‌شناس را کمایی کنند. از جمله این افراد می‌توان فرتیس اولف آلمانی، ژول مول فرانسوی، جلال خالقی مطلق از ایران، پروفیسور نعمت یلدریم از ترکیه و…، نام برد که تمام زنده‌گی‌شان را در پژوهش و مطالعه شاهنامه سپری کرده‌اند.

* چه کارهای دیگر در زمینۀ فردوسی و شاهنامه روی دست دارید؟
کاری که اکنون به فکر آن استم تا در بارۀ شاهنامه انجام بدهم توسعه و گسترش دقیق و ژرف‌ترِ بررسی اسطوره‌های اوستایی در شاهنامه و فراتر از بررسی اسطوره‌ها ارایه شناخت از معرفت اوستایی در شاهنامه است. این کار برایم از نظر فرهنگی اهمیت دارد؛ زیرا به این فکر استم که معرفت بشری ما از جهان در گذشته‌های دور شکل گرفته و ما معرفتی را در بارۀ شناخت جهان و زنده‌گی ارایه کرده‌ایم که این معرفت نخستین‌بار در اوستا تدوین یافته است، با تسلط عرب در منطقه، این معرفت دچار گسست شده است که در نهایت، در دورۀ اسلامی این معرفت خود را در شاهنامه نشان داده است. بنابراین، با مطالعه اوستا و شاهنامه می‌توانیم از این معرفت بشری شناخت ارایه کنیم و این معرفت را توسعه بدهیم.

ممنون از این‌که فرصت گذاشتید.
از شما هم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.