احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر هجرتالله جبرئیلی -استاد دانشگاه/ دوشنبه 10 ثور 1397 - ۰۹ ثور ۱۳۹۷
پیروان ادیان و ملتها در زندهگانی دینی و ملی خود روزهای کلان تاریخی دارند. در قرآنکریم از این روزها بهنام «ایام الله» یاد شده است. روزهای کلان تاریخی ملتها احساس تعلق و هویت آنان را شکل میدهد. این روزها، همچنان که در زندگهانی آنان افتخارات را پدید آورده، پیامدهای خوب و بد نیز دارد. ۸ ثور یکی از روزهای کلان تاریخی ملت مسلمان افغانستان است که متفقالقول آن را به عنوان روز پیروزی بر طاغوت جهانی شوروی پذیرفته اند.
از روزهای ملی دو گونه تحلیل میتوان داشت. مبنای تحلیل نخست آنکه پیش از وقوع آن روز، ملت چه خط فکری و کارنامههای را داشته که منجر به وقوع آن روز شده است؟ مبنای تحلیل دیگر آنکه پس از وقوع آن روز بر سر ملت چه آمده و نتایج پس از روز پیروزی چه بوده است؟
به عنوان نمونه، انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) میلادی یک از این روزهای ملی ملت فرانسه است که با شعار «برادری و برابری» آغاز گشت و به پیروزی رسید. پس از انقلاب با دوران ترور و وحشت پایان یافت. امروزه دانشمندان انقلاب کبیر فرانسه را بهخاطر دوران پس از انقلاب تجلیل نمیکنند، بلکه بهخاطر اندیشهها، شعارها و کارنامهها و مبارزات آزادیخواهانۀ پیش از انقلاب تحلیل و تجلیل میکنند.
۸ ثور به عنون روز پیروزی انقلاب اسلامی افغانستان، تشابه بسیار از نظر وقوع و پیامدهای پیش و بعد از آن دارد. ۸ ثور با خط فکری اسلامخواهی، آزادیخواهی و برادری و برابری آغاز میگردد، اما متأسفانه با جنگهای تنظیمی و آشوب به پایان میرسد. پیشفرض اصلی تحلیل ما را همین بیان فوق میسازد.
****
اکنون ما در کشور خود گواه سه نسل مرتبط با نهضت اسلامی هستیم که حیات به سر میبرند. هر کدام این نسلها خاطرات و برداشتهای منحصر به فرد خود را از این نهضت و جهاد داشته و احساس تعلق و این هویت را چه به عنوان افتخار و چه به عنوان تأسف و ملامتگریها با خود حمل میکنند. نسل سوم این نهضت گواه دو گروه سنی است، یکی متولدین دهه ۶۰ و دیگری متولدین دهه ۷۰ خورشیدی، هر دو نسل جوانی اند که در حدودی بیست تا سی و اندی سال دارند. این نسل جمعیت فعال کشور را تشکیل داده و در شکل دادن جنبشهای اجتماعی و سیاسی آیندۀ افغانستان نقش بارزی را به عهده خواهند داشت. این نسل پیرامون نهضت اسلامی و جهاد افغانستان و انقلاب اسلامی در خلای اطلاعاتی و انفورماتیک به سر میبرند. عامل این خلای اطلاعاتی و فکری، به احتمال زیاد سه متغیر زیرین میباشد.
۱٫ کمبود نهادهای فرهنگی، پژوهشی و رسانهیی بهینه که کُل جریان نهضت و جهاد را در نظر داشته و اطلاعرسانی لازم را برای این نسل انجام دهند.
۲٫ رخدادن جنگهای تنظیمی در کشور که گرد و خاک آن ارایه اطلاعات اصلی و دقیق پیرامون نهضت اسلامی و جهاد را تحت تأثیر قرار داده و مانع شکلگیری درک اندیشهیی و تأریخی از اصلاحات و خدمات سازندۀ آن گردیده است.
۳٫ پُر شمار بودن نهادهای فرهنگی، پژوهشی و رسانهیی که با راهبرد و برنامه و راهکار منظم آغاز و انجام نهضت اسلامی و جهاد افغانستان را وارونه ساخته و میراث و دستآورد آن را منحصر به هرج و مرج، کشت و کشتار، چور و چپاول و تخریب شهرها معرفی کنند.
در یک تحلیل دانشگاهی میتوان کارنامههای مثبت، دستآوردهای گرانسنگ و میراثهای خوب آن را تحت عناوین ذیل دستهبندی کرد.
یکم: عرصۀ دین و دینمداری؛
به عنوان مقدمه باید عرض کرد که پیش از این که نهضت اسلامی شکل بگیرد، افغانستان به عنوان سرزمینی که سابقۀ ۱۴۰۰ سالۀ تجربه زندهگی با عقاید، فرهنگ، اقتصاد و سیاست اسلامی داشته، گواه خیزشها و جنبشهای فراوانی مبتنی بر دین در برابر تجاوز، استعمار، استبداد و سکولاریسم میباشد. دو نمونۀ بزرگ آن جنبش سهگانۀ غازیان این سرزمین در برابر استعمار کهن انگلیس و قیام امیر حبیبالله خادم، دین رسول الله در برابر نظام سکولاریستی و دینگریز شاهی، شاه امانالله خان میباشد. اما تا زمان شکلگیری نهضت اسلامی، کشور فاقد تنظیمات دارای اندیشۀ منظم و سیستماتیک اسلامی بوده است.
بدینترتیب، دستآوردهای نهضت اسلامی و جهاد، در عرصۀ دین و دینمداری را میتوان چنین دستهبندی کرد:
الف: ورود اندیشۀ معاصر اسلامی به کشور؛
پیش از شکلگیری نهضت اسلامی اندیشۀ اسلامی موجود در کشور مبتنی بر آموزههای خانقاهی (صوفیانه)، مدرسهیی (علمایی) بود، این اندیشهها چندبار باعث خیزش و قیام اسلامی شده بودند، اما اندیشۀ منظم برای برپایی جامعه اسلامی و حکومت اسلامی نداشتند. پس از پیروزی قیامها دوباره فروکش کرده و نظام به سوی امارت و شاهی استبدادی فرو میرفت. از همین جهت بود که اندیشۀ موجود توانایی مبارزه با استبداد کبیر آن روز را نداشت. حتا گاهگاهی برخی از خانوادههای پیران و برخی از مولویها در راستای مشروعسازی استبداد و نظام سلطتنی فتوا صادر میکردند.
همچنین این اندیشه توانایی معارضه و ستیز با اندیشههای نو آن روزگار مانند مارکسیسم و لیننیسم را نداشت. چنانچه برخی کمونیست شدهها کسانی بودند که از از مدارس دینی آن روز برخاسته بودند. چون اندیشۀ خانقاهی و مدرسهیی نتوانسته بود، در برابر پاسخهای اعتراضی آنان در برابر دین بهویژه اسلام پاسخ داشته باشد، به ناچار اندیشۀ کمونیستی به عنوان مکتب رهاییبخش از استبداد و ستم رواج پذیرفت.
ورود اندیشۀ معاصر اسلامی از مصر، ایران و پاکستان، که افتخار نخستین انتقالدهندۀ آن را پوهاند غلاممحمد نیازی در کارنامۀ خود دارد، خود بستر نوینی را برای تفکر و معارضه در برابر کمونیسم فراهم آورد و اندیشۀ نظاممند برای بنای نوین جامعه و نظام سیاسی اسلام ارایه کرد که در تاریخ و اندیشه و فلسفۀ کشور رُخداد و جریانی بس بزرگ و پُرکارنامه است که دین اسلام را از انزوای خانقاه و مدرسه برون آورده و وارد دانشگاه، جامعه، اقتصاد، سیاست و دولت کرد.
ب: بازگشت به قرآن و سنت؛
در روز گار پیش از نهضت اسلامی قرآنکریم از نظر تفکر و تدبر در معانی آن و استخراج پیامهای جنبشساز و جماعتساز به فراموشی سپرده شده بود و فقط به تلاوت آن اندکی توجه میگردید. این اعضای نخستین نهضت اسلامی اعم از استادان و دانشجویان بودند که جرأتمندانه به قرآن و سنت مراجعه کردند و پیامهای انسانساز و جامعهساز آن را به گوش مردم رسانیدند. به عنوان نمونه شهید استاد ربانی جلد اول تفسیر فیظلال را ترجمه کرد و شهید استاد نیازی کتابی گرانسنگ در حجیت سنت پیامبر نوشت.
این فکر در جریان جهاد چنان گسترده شد که ما در محیط هجرت و سنگر، شاهد هزاران حلقات تدریسی و تربیتی آموزش تلاوت و تفسیر قرآنکریم بودیم و صدها جلد کتاب در زمینۀ تفسیر و بهویژه آموزههای جهادی آن یا از زبان عربی ترجمه گردید و یا آنکه توسط نویسندهگان فارسی و پشتو زبان نوشته شد.
پ: تولید انبوه عالم اسلامی؛
پیش از آنکه نهضت اسلامی شکل بگیرد و جهاد در برابر رژیم کمونیستی آغاز گردد، در داخل کشور مدارس بزرگ وجود نداشت تا توانایی تولید علماء را به اندازۀ نیاز کشور داشته باشد و فقط علاقهمندان دانش اسلامی به کشور هند از طریق قاچاق سفر میکردند و پس از سالها رنج و تعب و حتا وظیفه جمع کردن به کشور بر میگشتند. طبیعی است که شمار این چنین قهرمانان خیلی اندک بود و برای همۀ کشور بسنده نبود تا آنجا که به روایت ریشسفیدان آن روز اکثریت مساجد فاقد امام بودند، در دوران آغازین جهاد عالمانی پیدا نمیشدند که نماز جنازه شهیدان را بخوانند. دوران جهاد با ایجاد هزاران مدارس زمینۀ تولید انبوه عالم اسلامی را فراهم و علمای فراوانی را تقدیم جامعه کرد که خود عامل بزرگ است برای گسترش، حفظ و تداوم فرهنگ و تمدن اسلامی.
ت: بیداری اسلامی؛
بزرگترین دستآورد نهضت اسلامی و جهاد بیداری اسلامی است، بیداری که کمتر فرزند میهن است که از آن بهره نبرده باشد، امواج این بیداری چنان قوی است که ده سال و اندی کار فرهنگی و رسانهیی جامعه جهانی نتوانسته است در آن خلل عمیق وارد کند و آن را به کُندی دچار سازد. عکس العملها و خیزشهای میلیونی مردم افغانستان در شهرها و روستاهای کشور در برابر حوادث قرآنسوزی کشیش امریکایی و همچنان صدها نهاد اجتماعی – مدنی اسلامی نمایانگر ژرفا و اصالت این بیداری است. چه کسی میتواند این دستآورد بزرگ را نادیده بگیرد و چه کسی میتواند این بیداری را به خواب ببرد؟
ث: ایجاد و گسترش احزاب و رهبری دینی؛
پیش از شکلگیری نهضت اسلامی، رهبری کشور بهدست خاندان شاهی، خانهای قبایل و ملکها قرار داشت. مرشدان تصوف و خیلی از علمای آن روزگار در راستای فرامین آنان کار میکردند و مشروعیتبخش استبداد آنان بودند. اگر چه در دروان پُردامنۀ مبارزات بر ضد استعمار انگلیس علماء و مرشدان تصوف نقش رهبری کننده داشتند؛ ولی امیر عبدالرحمن خان تمامی آنان را به زندان کشانیده و آنانی را که از شمشیر او رسته بودند یا تبعید کرده و یا اینکه منقاد خود ساخته بود. بنابراین، در آن زمان علمای دین که دارای اندیشه مستقل بوده و ادعای رهبری حداقل بخشی از جامعه را داشته باشند، دیده نمیشد.
نهضت اسلامی اولین و پُرمایهترین گامها را برای ایجاد رهبری دینی گذاشت و در دوران جهاد آن را به اوج رساند. چنانچه در محیط سنی و شیعه تمامی رهبران احزاب و تنظیمهای اسلامی بهدست علمای دین و روشنفکران مسلمان بود، نیروهای قومی و دموکرات نتوانستند حتا کوچکترین جبهۀ را بر ضد تجاوز اتحاد شوروی ایجاد کنند. این دستآورد بستر کلانی بود برای رهبری کشور به سوی نظام اسلامی.
دوم: عرصۀ سیاست و روابط بینالملل؛
الف: نام کشور؛
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی افغانستان در سال ۱۳۷۱ هـ. خ. دولتهای حاکم در این کشور نامهای گوناگون داشتند: در زمان ظاهر شاه «دولت شاهی افغانستان»، در زمان داوودخان «جمهوری افغانستان» و سرانجام، در دوران رژیم کمونیستی «دولت دموکراتیک خلق افغانستان».
هیچ یک از این نامها در خور و سزاوار مردمی نبود که با عقیده و فرهنگ اسلامی در این کشور میزیستند و باید نام کشور شان اسلامی میبود. در نتیجۀ زحمات و تلاشهای نهضت اسلامی و جهاد بود که نام کشور به «دولت اسلامی افغانستان» تغییر یافت و امروز که کشور «جمهوری اسلامی افغانستان» نام گرفته است و در عرصۀ روابط بین الملل به این نام یاد میشود و نام در خور برای ملت و زندهگی معاصر اسلامی آنان است خود نتیجۀ نهضت و جهاد مردم افغانستان است.
ب: قانون اساسی مبتنی بر اسلام؛
در دوران شاهی، قانون اساسی کشور پاسدار امتیازات خاندان حاکم بود و نه پاسدار حقوق اساسی ملت. در آن قانون شاه بالاتر از قانون دانسته میشد، در حالی که ما میدانیم فقط خدا بالاتر از قانون است. شاه غیر مسوول شناخته میشد، در حالی که فقط دیوانهها از قانون معاف میباشند، معلوم نیست که شاه آن روز خدا بود یا دیوانه! در زمان کمونیستان قانون اساسی افغانستان معرف و پاسدار امتیازات حزب دموکراتیک خلق و اندیشۀ کمونیستی بود.
قانون اساسی «دولت اسلامی افغانستان» و امروز قانون اساسییی که در آن عقاید و احکام اسلامی اساس قرار گرفته است و تمام قانون مدنی پیرو اسلامیت آن است، کارنامه و میراث خوب جهاد است.
پ: گسترش روابط با جهان اسلام و غرب؛
در زمان امیر عبدالرحمن خان، کشور فقط با هند بریتانوی روابط دیپلوماتیک داشت. در زمان شاه امانالله این روابط با اکثر کشورهای جهان گسترش یافت. در زمان آل نادر روابط کشور خیلی محدود بود و تحت تأثیر انگلیس قرار داشت. در دوران اخیر در بست در اختیار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. روابط با همسایهگان مسلمان تیره و بحرانی بود. در دروان جهاد روابط با همسایهگان مسلمان در برترین سطح آن قرار گفت. مردم ما که از نظر ارتباطات گسترده با جهان اسلام گسست پنجصد ساله داشتند، در این زمان بود که موج مهاجرت و ورود مجاهدین کشورهای اسلامی و رفتن دانشجویان مجاهدین افغانستانی به دانشگاههای کشورهای اسلامی، ارتباطات بین المللی با جهان اسلامی را مساعد ساخت، بهویژه آنکه ورود مجاهدین جهان اسلام به سنگرهای جهاد افغانستان این ارتباطات را تسریع بخشید. کشور ما به عنوان خیزشگاه قهرمانان و آزادیخواهان به جهان معرفی گشت. در این دوران بود که سیلی از مهاجرین به کشورهای غرب پناهنده شدند و کمکهای کشورهای غربی به جهاد افغانستان سرازیر گشت، طبیعی است که این روابط در تحول جامعۀ بسته و قبیلهیی و حرکت آن به سوی مدرن شدن بیاثر نیست و میتواند تجارب گرانبهای را در اختیار مردم ما قرار دهد.
ت: شکست کمونیسم جهانی؛
نهضت اسلامی و جهاد افغانستان باعث گشت که نهضت جهانی کمونیسم هم به عنوان یک نهضت فکری، هم به عنوان دولت جهانی و هم به عنوان یک جهانبینی همه شمول شکست بخورد و حتا دولتهای اصلی آنان روسیه و چین عزم به طرد و ترک این ایدیولوژی بگیرند.
سوم: عرصۀ فرهنگ و اجتماع؛
الف: لایهبندی اجتماعی؛
ساختار اجتماعی افغانستان پیش از شکلگیری جهاد افغانستان، قبیلهیی بود و امور مردم توسط خانهای قبایل اداره میشد. فقط این فرزندان خانها بودند که میتوانستند از امتیازات ورود به مدیریت دولتی و امتیازات تحصیلی برخوردار گردند. تأثیر جهاد افغانستان در این عرصه ساختار شکنانه است و تقریباً ارکان قبیله را بالخصوص در عرصه لایهبندی اجتماعی از همگسست و هرم قدرت قومی – قبیلهیی را تغییر داد. در دروان جهاد اکثر رهبران برخاسته از لایههای مستضعف جامعه بودند، فرزندان لایههای مستضعف به رهبری و فرماندهی رسیدند و آن قشربندی سخت و سنتی در هم شکست و در دراز مدت مددگاری خیلی قوی برای رفتن کشور به سوی نوگرایی اسلامی است.
ب: ارتباطات بینالقومی؛
پیش از دوران جهاد مردم کشور در درون درهها و کوههای سر به فلک کشیده، محصور بودند و از برقراری ارتباط و تعاون با یکدیگر برخوردار نبودند. در محیط جهاد و مهاجرت بود که اقوام گوناگون با هم آشنا شدند، ازدواجهای گسترده در میان اقوام صورت گرفت و آشناییها و خویشاوندیهای فراوان به وجود آمد که در بخش تعارف، تفاهم و تعاون ملت خیلی کار آمد است و میتواند تجربه و مبنای خوب برای مدیریت تعارضات و تضادهای قومی در آینده باشد.
پ: کاهش فحشاء و بی حجابی؛
در دروان شاهی، جمهوری داوودخان و کمونیستان، فحشاء به اوج خود رسیده بود. مراکز فحشاء گسترده بودند و ورود به آنها حتا در شبهای رمضانالمبارک مانعی نداشت.
رفع حجاب که بدعت شاه امانالله بود و دومین بدعتگر آن داوودخان در زمان صدارت خود میباشد. بیحجابی و برهنهگی در زمان شاهی، جمهوری داوودخان و رژیم کمونیستی در اوج قرار داشت.
نهضت اسلامی و مجاهدین بودند که که حجاب اسلامی را در دروان مهاجرت گسترش دادند و یک از شعارهای مجاهدین بود که: «حجاب اسلامی عفت ماست». این جریان بود که حجاب را در کشور نهادینه ساخت. امروز با آنکه دهسال و اندی از تهاجم نظامی، فرهنگ و رسانهیی غرب میگذرد و نوعی از بی بند و باری به وجود آمده است، اما هیچگاه قابل مقایسه با بیحجابی رژیم شاهی، جمهوری داوودخان و رژیم کمونیستی نیست که متأثر از فرهنگ اسلامی و جهاد و سایه مجاهدین است.
چهارم: معارف و تحصیلات عالی؛
دستآورد و میراث نهضت اسلامی و جهاد افغانستان در عرصه معارف و تحصیلات، انقلابی و دورانساز است، چنانچه حتا فارغان مکاتب و دانشگاههای آن دوران، به جرأت میتوان گفت که بیشتر از دوران شاهی است.
الف: عرصۀ معارف؛
در این جا ما به اهداف معارف دوران جهاد از سال ۱۳۵۷ – ۱۳۷۱ و ذکر تعداد مدارس و مکاتب و فارغین آن بسنده میکنیم.
اهداف تعلیمی: الف: هدف نهایی: احیاء شأن و شوکت اسلام برای حصول رضای خداوند متعال؛ ب: هدف عمومی: تهیۀ نصاب تعلیمی سالم برای آموزش و پرورش اشخاص مومن که خواستۀ مکتب نجاتبخش اسلام است. ج: اهداف خصوصی: ۱٫ تهیۀ نصابی که متضمن و معرف عظمت معبود، حیثیت عبد و چگونگی عبودیت باشد. ۲٫ تهیه نصابی که متضمن رهنمایی افراد در امور اخلاق، سیاست، مدنیت، صنعت، تخنیک و معیشت جامعه طبق بینش اسلامی باشد. ۳٫ تهیهی نصابی که اتصال دهندۀ مومن با جامعه بشری و ناشر نور فکر اسلام در جهان باشد.۴٫ تهیۀ نصابی که مومن را در برابر طاغوت و طاغوتیت به جهاد عملی آماده سازد.
جدول تعداد مکاتب و مدارس کل جریان جهاد (افغانستان، پاکستان، ایران)
شماره نوع مدارس تعداد
۱ مدارس علوم شرعی و دارالحفاظ ها ۱۹۳ باب
۲ مکاتب ثانوی/ ۷۹ باب
۳ مکاتب نسوان/ ۵۲۰ باب
۴ مکاتب ابتدائی/ ۵۲ باب
۵ مکاتب صوبه بلوچستان/ ۴۷۲ باب
۶ مکاتب و مدارس داخل افغانستان/ ۴۴ باب
۷ مکاتب در ایران/ ۹۳ باب
مجموع مکاتب و مدارس/ ۱۴۵۳ باب
نکته: در این احصاییه مکاتب جراین های تشیع و حزب اسلامی افغانستان شامل نیست.
ب: عرصۀ تحصیلات عالی؛
اهداف تحصیلی:
– تربیه و آموزش نسل جوان و مجاهد کشور.
– احیای مجدد عظمت دین مقدس اسلام و بر افراشتن لوای توحید.
جدول دانشگاههای کل جریان جهاد
شماره نام دانشگاه تعداد دانشکده تعداد فارغان
۱ پوهنتون دعوت و جهاد ۵ دانشکده (شرعیات، اصول دین، طب، انجینری، تعلیم و تربیه) شرعیات و اصول دین ۸ دوره، انجینری ۴ دوره، زراعت ۱ دوره، تعلیم و تربیه ۳ دوره، طب ۲ دوره
۲ جهاد پوهنتون ۳ دانشکده (پیاده ، توپچی، انجینری) ۵۰۰ فارغ
۳ مرکز تعلیمی مهاجرین افغانستان (جبهه نجات ملی، محاذ ملی اسلامی، حرکت انقلاب اسلامی) ۷ دانشکده (شرعیات، ادبیات، زراعت، حقوق، ساینس، تعلیم و تربیه، طب) ۴۰۰ فارغ
۴ حربی پوهنتون (جمعیت اسلامی) ۵ دانشکده (پیاده، هوائی، انجینری، اطلاعاتی، ترانسپورتی) ۹ دوره فارغ ۱۱۶۷۸ تن
۵ پوهنتون عبدالله بن مسعود (جمعیت اسلامی) ۲ دانشکده (شرعیات، اصول الدین)
۶ اکادمی علوم اسلامی (جمعیت اسلامی)
۷ جهاد پوهنتون (حزب اسلامی) ۲ دانشکده (طب، تعلیم و تربیه، انجینری) ۱۰۰ تن فارغ
۸ حربی پوهنتون عبدالله بن مبارک( مولوی خالص) ۴ دانشکده (پیاده، استحکام، توپچی، مخابره) ۳۱۲ تن فارغ
۹ انستیتوت صحت عامه ۳۲۹۶۹ تن فارغ
۱۰ پوهنتون امهات المؤمنین (تنظیم خواهران مسلمان) ۵ دانشکده (طب، شرعیات، ادبیات، ساینس، تعلیم و تربیه، کمپوتر ساینس) ۲۰۰ تن فارغ
تعدادکل ۱۰ پوهنتون ۴۰ دانشکده
نتیجهگیری: در مجموع احصاییهگیری نشان میدهد که تقریباً یک و نیم میلیون کودک و جوان افغانستان در دروان جهاد تحت تعلیم و تحصیل قرار گرفته و سرانجام فارغ شدهاند. این مقاله شامل برخی از دستآرودهای فکری و عملی موجود نهضت اسلامی و جهاد افغانستان بود، به این امید که تحقیقات بیشتر کُل دستآوردها را به نمایش بگذارند.
Comments are closed.