احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلام سخی غیرت/ سه شنبه 18 ثور 1397 - ۱۷ ثور ۱۳۹۷
همین که از حملۀ انتحاری دوگانه در کابل، شهادت ۲۹ و زخمی شدن در حدود پنجاه هموطن من آگاهی یافتم، اشکم جاری شد و در صنف زار زار گریستم. گریۀ ناتوانی و بیچارهگی. چنین به نظرم رسید که ژورنالیستهای عزیزی که کشته شدند، فرزندان من هستند. دو فرزند من ژورنالیست اند. در ذهنم تصویر وحشت بیپایان جنگی که اینک ۴۵ سال است جریان دارد، به سرعت گذشت. چی ثروتهای عظیم انسانی را از دست دادهایم و چی بیخیال و راحت آنان را به باد فراموشی سپردهایم. به همین دلخوشیم که این و آن را نشان تیر ملامت سازیم.
باری سر در گریبان فروبریم و بیندیشیم، چی گناهی مرتکب شدهایم که اینهمه مصیبت بر ما نازل میشود. هر که را دوست میگیریم، دشمن، میشود. اگر این همه تلاش سخنپراکنی که در بیان نارضایتی و بدگویی خویشتن هزینه میکنیم، در جستجوی حل مشکلها به کار اندازیم، چی تغییراتی خواهد آمد؟ این پرسشهای بیجواب اند. دستِکم در این لحظۀ اندوه بزرگ. اکنون پرسش دیگری را باید مطرح کرد: آیا جلوگیری از حملات انتحاری ممکن است؟
هم ممکن است و هم ممکن نیست. ممکن است تا حد امکان. در هر جای دیگر جهان در نتیجۀ چنین حملاتی، بیدرنگ وضعیت فوقالعاده یا مقرارت نظامی اعلام میشد. همهجا. حتا در فرانسه و ترکیه. ما که هنوز به غبار قافله نرسیدهایم و گویا گذشتهایم. بیتفاوتی، دولت -دولتی که نیست- حکومتی که نیمبند است، نه کمتر از خشونت تروریستان، از آدمها قربانی میگیرد. ده مورد ممکن و عملی را که تا حدی میتواند در پیشگیری از حملات تروریستی موثر باشد را اینجا میآورم. اعتراف میکنم در مسایل امنیتی دانش و تجربه ندارم، ولی در کشورهای مختلف دیدهام و خواندهام که چگونه با تروریزم مبارزه میشود:
۱- دشمن با صراحت، نه گنگ و کلی، بایست تعریف و مشخص شود. هنگامی در سفارت افغانستان در مسکو کار میکردم، از یک روزنامۀ چاپ مسکو فهرست و معلوماتی شاید در حدود بیست سازمان تروریستی را ترجمه کردم و فرستادم تا مگر وزارت امور خارجه این توضیحات و معلومات را در دسترس نهادهای امنیتی قرار دهد، اما پسانتر متوجه شدم که هر ادارۀ افغانستان برای خودش کار میکند و میان نهادهای دولتی همآهنگی وجود ندارد. مسوولان امنیتی ما از ۲۲ سازمان تروریستی که در افغانستان فعالیت دارند، سخن میگویند. چرا این نهادهای تروریستی را به مردم معرفی نمیکنند؟
۲- ما در شرایط سخت جنگی قرار داریم؛ چرا حالت فوقالعاده اعلام نمیشود؟ هر عمل تروریستی و انتحاری مولود شبکه یا شبکههای درهم بافتهیی است که از جایی اداره و حمایت میشود. چرا در کشف و خنثیسازی این شبکهها اقدامی صورت نمیگیرد؟
۳- انتحار کار یک آدم نیست. حامیان و سازماندهندهگانی دارد که در شهرها و روستاهها به سر میبرند و نیز در نهادهای دولتی جا گرفته اند. چرا تلاشی خانهبهخانه صورت نمیگیرد که این شبکههای عنکبوتی کشف و نابود شوند؟
۴- بیشتر از تروریست انتحاری، کسانی که او را پناه میدهند، خانه، موتر و وسایل خود را در اختیار او میگذارند، خطرناکتر اند. اینها را باید شناخت و مجازات کرد.
۵- بسیج مردمی، تجربۀ تاریخی تمام ملتها، در تمام زمانهها، بارها و بارها ثابت ساخته است که در لحظههای چرخشهای بزرگ تاریخی، بدون بسیج فعال و مشارکت فعال مردم، مسایل بزرگ تاریخی که جنگ یکی از آنها است، نمیتواند به پیروزی برسد. عجب حکومت فرصتسوزی داریم. میفهمد، اما یا عمل نمیکند و یا بد عمل میکند. بسیج مردمی در لحظۀ تاریخی کنونی این است که همه کسانی که قدرت دفاع دارند، انسجام یابند. در هزاران نهاد دفاعی و بسیجی. یکی از این نهادها معارف است. دوصد و پنجاه هزار معلم و استاد داریم. این مردم را در همه امور قدرت، حکومت باید حق و فرصت مشارکت و فعالیت بدهد. صدها و هزارها کانون بسیجی و دفاعی ایجاد کند. شهر و روستا را به شور آورد. هر آخندی که در زیر ریش دولت هی دعای استشهاد میخواند، بیدرنگ مجازات کند. از ترکیه که نه کمتر از هر کشور اسلامی دیگر، اسلامی است، بیاموزیم و از اندونیزیا نیز. کدام آخند میتواند به منفعت دشمن و بر خلاف مردم و دولت خطبه بخواند؟ خطبه خواندن همان و گوشۀ زندان همان.
۶- یکی از مولفههای جنگ افغانستان، جنگ استخباراتی است. حریفان امریکا در منطقه و هر جای دیگر جهان، خوش میشوند که افغانستان را برای امریکا ویتنام دوم بسازند. در شرایطی که که فشارها در شرق میانه افزایش یافته اند، جنگ تجارتی اوج میگیرد و امریکا در موضوع کوریا در حال پیشرفت است، این رقابت شدت یافته است و هنوز «اول عشق» است. همانطوری که جنگ استخباری عمل میکند، پیکار ضد استخباری هم هست. چرا از این ابزار و آنهم با استفاده از امکانات عظیم امریکا و ناتو، استفاده نمیشود؟
۷- در چنین موقعیتی داشتن دیپلوماسی فعال، فوقالعاده مهم است که ما از آن محروم هستیم. چقدر باید انتظار کشید؟ به اندازۀ یک نفس هم جای انتظار نیست. بایست به سرعت و جسارت عمل کرد. محور و مرکز دیپلوماسی فعال افغانستان فقط امریکا باید باشد. جا دارد از یک فکاهی بازار یاد کنم. مردی با ریش و موی رسیده به آرایشگاه رفت و سلمانی را گفت، امشب عروسی من است. لطفاً فقط موهای سپید مرا بچین که جوان معلوم شوم. آرایشگر که دید موهای سپید از موهای سیاه بیشتر است، تیغ تیز را برداشت و سر و ریش او را پاک تراشید. موها را در برابر مشتری گذاشت و گفت، بفرمایید خود تان سپید و سیاه را جدا کنید. حال که امریکا به ابتکار خود، افغانستان را به چنین منجلابی کشانده است، باید آن را از منجلاب بیرون بکشد. فقط امریکا. چنین راهکاری دیپلوماسی بسیار فعال و قاطعی را میطلبد.
۸- هیچ کشوری به گدایی آباد نمیشود. بایست راههای بسیج اقتصادی را بیابیم. هنگامی که ۶۰ سال پیش، برنامۀ پنجساله انکشاف اقتصادی افغانستان مطرح شد، افغانستان پول نداشت. با بانکها و کشورهای وام دهنده مراجعه شد و پس از مذاکرات دوامدار، پذیرفتند که به افغانسیتان وام بدهند، ولی به این شرط که مصارف داخلی پروژههای خود را خودش تأمین کنند. قوای کار بنیاد گذاشته شد. با هزینههای کم، پروژههای بزرگ اعمار گردید و هزاران هزار جوان افغانستان بدین طریق به حرفت و کمالی دست یافتند. امروز هم باید چند تا قوای کار تأسیس شود، آنچه در شرایط حد اعلای نرخ بیکاری از هر لحاظ مفید و به موقع است. ۱۳ سال پیش طرح ایجاد قوای کار معارف، قوای کار ساختمانی، قوای کار انکشاف شهری، قوای کار سرسبزی را به رییس جمهور، معاون اول، رییس جمهور و شماری وزیران ارایه کردم. همه تایید کردند، اما عمل نشد. ایجاد قوای کار میتواند تا یک میلیون جوان را جذب کند. گامی کاملاً عملی است. ملتی که اعتماد به نفس خود را از دست بدهد، برای همیشه غلام میماند. مردم در همه امور و در شرایط دشوار کنونی بایست بسیج گردند و مشارکت داشته باشند.
۹- شعارهای صلحطلبانه کار نمیدهند. بهتر است انرجی و منابع این حرکت در امر بسیج مردمی برای مبارزه هزینه شود. در میان نیروهای مسلح و امنیتی همآهنگی و همکاری تقویت یابد و در جنگ پیروزی حاصل شود. از تاکتیک دشمن باید استفاده کرد. تا زمانی که چند ضربت قوی و کاری بر حریف وارد نشود، به هیچ عذر و التماس مذبوحانه، به صلح حاضر نمیشود. جنگ، جنگ است، پس باید جنگید و روحیۀ جنگجویان خود را نباید ناتوان ساخت. همهچیز در خدمت جنگ تا پیروزی. بگذار هزینهها را امریکا و ناتو بپردازند.
۱۰- رسانههای ما دو رسالت دارند: اول اینکه خبرها را صادقانه به مردم برسانند و دوم اینکه رهنما و رهکشا باشند. در تشکل و قوام ذهنیت اجتماعی پیشآهنگ گردند. این رسالت و مأموریت خود را در چهارچوب میثاق وحدت اجتماعی به کار اندزند. ما طرح گسترده و در عین حال، ملی هم داریم و هم نداریم. از یکسو قانون اساسی افغانستان میتواند به عنوان بنیاد ساماندهی تشکل ذهنیت اجتماعی به نیکویی کار دهد و از جانب دیگر، تجربههای ساختمان جامعۀ مدنی متکی به اصول دموکراسی و حقوق بشر و آزادی، گسترده و پیوسته توضیح گردد. این فرصت تاریخی دیگر تکرار نمیشود. بس است فرصتسوزی که منفعتی ندارد و اجاق رقیبان را دایم داغ نگه میدارد.
Comments are closed.