گزارشگر:آریانژاد آژیر/ شنبه 23 جدی 1396 - ۲۲ جدی ۱۳۹۶
هویت، هدیۀ بزرگ الهی برای انسانها است. انسانها را خدای حکیم شعبهشعبه و قومقوم آفریده است تا به وسیلۀ عرف و سنتهای مختلفِ قومی -که مظهر هویت اقوام شمرده میشود-، شناخته شوند. خدای بزرگ، که خود انسانها را در زیر مجموعههای قومی آفریده است، برتری آدمها را در پرهیزگاری و پاکدامنی آنان نهاده است، نه در اکثریت و اقیلت، بزرگ و کوچک، عرب و عجم، تاجک و پشتون، افغان و فارسیوان.
خدا برای هیچ قومی این صلاحیت را نداده است که هویت دیگران را از صحیفۀ هستی زدوده و نام و نشان خود را بالای دیگران به جبر و لجاجت بدهند! و خدا از هیچ قومی راضی نخواهد شد که جور دیگران را تحمل کنند؛ (در حالی که نیروی دفاع از حقوق خود را داشته باشند.)
ما به هویت افغانی برادران افغان(پشتون) خود احترام داشته به عنوان هموطنان عزیز خود، تمام سنتهای قومیشان را احترام داریم، اما هویتشان را دیگر بالای خود تحمل نمیکنیم؛ زیرا ما خود دارای ارزشهای والای قومی و هویت مستقل تباری هستیم که میخواهیم با همان نام و نشان مستقل در سرزمین خود که حاصل دست رنج نیاکان ما است، در کنار برادران هموطن خود زندهگی کنیم.
ما به وحدت ملی باور داریم، اما تحقق وحدت ملی از راه سیطرۀ هویت یک قوم بالای اقوام دیگر را که به استبداد و تبعیض میانجامد، هرگز نمیپذیریم. ما به کشوری یکپارچه، واحد و مستقل میاندیشیم و بهای آن را از جان و مال خویش گزاف پرداختهایم، اما این کشور واحد را در زیر ادارۀ یک قوم که منتج به فاشیسم و دیکتاتوری میشود، هرگز نمیخواهیم؛ چه این چنین تقسیمبندیها به جامعۀ طبقاتی و حاکم و محکوم چهره بدل کردۀ یک قوم را اشرافیت بخشیده دیگران را برده و فرمان بردار میسازد. ما نمونههای چنین بیعدالتی را در گذشتۀ خونین این سرزمین زیاد داریم که همه میدانند.
هویتطلبی و حقخواهی نه به معنای تعصب و دینگریزی است، بلکه عین دینداری و اسلامیت است. هویتطلبی به معنای جاسوسی برای دیگران هم شمرده نمیشود، چون این یک داعیۀ برحق و انسانی است. زبان و واژهگان آن متعلق به گویندهگان آن است، چه این گویندهگان در یک سرزمین زندهگی کنند یا در دور دنیا و به شکل پراکنده، هیچ مرز سیاسی نمیتواند رابطۀ زبانی انسانها را از هم بپاشد و هیچ فرد و نهادی هم حق ایجاد مرز بر روی یک خلق فرهنگی را ندارد؛ اگر فردی یا سامانهیی بخواهد میان یک فرهنگ مشترک مرزی ایجاد کند، متجاوز و افزونطلب خوانده شده، اطاعت از او، عین ذلت و فرومایهگی به حساب آمده، ایستادهگی در برابر آن یک عملکرد انسانی و اخلاقی است.
سخن پایانی اینکه اگر قرار باشد به وحدت ملی و هویت واحد ملی نایل آییم، بهتر است در یک فضای باز سیاسی به گفتوگو بپردازیم و طرح مسأله کنیم. با فهم اینکه این خاک خانۀ مشترک همه اقوام بوده، زمام سیاسی آن در قبالۀ هیچ قومی درج نیست. تمام مردم این سرزمین، برادر و برابر اند، برابر در پهنۀ سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد و دارای وجایب و مسوولیتهای یکسان شهروندی.
اگر قرار باشد هویت ملیمان حفظ شود، باید هویتی طراحی شود که از همه شهروندان ما نمایندهگی کند. افغان و افغانیت در محافل قومی برادران پشتون ما چنین توهمی را به میان آورده است که گویا این خاک میراث پدری افغانها یعنی پشتونها بوده و دیگران را بدان تعلقی نیست.
دیگران مهاجر و بیگانه بوده، حق مداخله در قدرت سیاسی سرزمین افغان را ندارند و ابهاماتی از این قبیل… برای رفع این ابهام که از سوی حلقات فاشیستی عمداً دنبال میشود، بهتر است برای این خانۀ مشترک نامی بجوییم تا آیینهدار هویت همه و برای همه هموطنان عزیز ما باشد، نه متعلق به یک قوم!
«خراسان» اسمی است، شناخته شده و دارای افتخارت بزرگ تمدنی؛ در عین حال هیچ رنگ و بوی قومی ندارد، به قول علامه اقبال: تمییز رنگ و بو برما حرام است. این رنگ و بوی وقتی حرام میشود که اطرافیان ما نیز آن را تحریم کنند. اگر نام خراسان حساسیتبرانگیز باشد، «نورستان» هم اسم بدی نیست تا جایگزین «افغانستان» شده، «نورستانی» جای «افغان» را بگیرد و «نورانیت» به عوض «افغانیت» استفاده شود! به امید تحقق عدالت اجتماعی و رفع هرگونه افزونطلبی در کشور!
Comments are closed.