گزارشگر:چهارشنبه 19 ثور 1397 - ۱۸ ثور ۱۳۹۷
دکتور عبدالقهار سروری، صمدعلی نوازش، خالد مقصودی، امان ریاضت، سید خلیلالله سادات و رفیع جسور
—————————————————————————————————————————————–
موسسۀ تحقیـقاتی و مشـورهدهـی افغـانستان
————————————————————
بخش نخسـت/
چکیــده
انتخابات یکی از مولفههای اصلیِ دموکراسی تلقی میشود و نتایج واقعی یک انتخاباتِ آزاد، شفاف و عادلانه، مردم را کمک خواهد کرد تا شاهد تحکیم ثبات و بهبود شرایط در کشورِ خود باشند. تدویر یک انتخابات آزاد و عادلانه، افغانستان را کمک خواهد کرد تا به ثبات دست یافته و شاهد یک سلسله تحولاتِ مثبت باشد. این پژوهش بههدفِ شناسایی و معرفی عواملِ احتمالیِ تأثیرگذار روی پروسههای انتخاباتی در افغانستان راهاندازی و انجام شده و یک روش سروی مختلط را با استفاده از یک پرسشنامۀ کمّی و یک بسته از پرسشهای کیفی (مصاحبه) جهت جمعآوری دادهها و معلوماتِ مورد نیاز برای تکمیل این پژوهش استفاده نموده است. این پژوهش، ۳۱۴ اشتراککننده را که دارای ویژهگیهای متفاوتِ فردی و اجتماعی بودند، دربرمیگیرد که برمبنای توافق شخصیشان، ۱۲ تنِ آنها به پرسشهای کیفی (تشریحی) نیز پاسخ ارایه نمودهاند. بر مبنای نتایج این پژوهش، اشتراککنندهگان تدویر انتخابات را یکی از خواستها و نیازهای اصلی و غیرقابل چشمپوشی برای تحکیم ثبات و بهبود اوضاع عمومی در کشور قلمداد نموده و با اشتیاق انتظار داشتند تا هنگام برگزاری انتخابات، در وقت معین آن از حق رأی خود استفاده نمایند. بر اساس یافتههای این پژوهش، رقمِ قابل ملاحظهیی از اشتراککنندهگان علاقهمندی نشان دادهاند تا در انتخاباتهای آینده اشتراک نمایند و اکثریت قاطعِ اشتراککنندهگان معتقد بودهاند که عدم تدویر انتخاباتِ آینده و نادیده گرفتن حق رأی مردم ممکن است باعث بحرانی شدنِ اوضاع در کشور شود. بر اساس یافتههای این پژوهش، عدم موجودیت برنامه و آجندای دقیق و مفید انتخاباتی، چالشهای امنیتی و تنشهای سیاسی در میان حلقات و نخبههای سیاسی در کشور، کمبود ظرفیت در نهادهای انتخاباتی و پرسشبرانگیز بودنِ حد استقلالیت کمیسیونهای انتخاباتی، کاهش همکاریهای تخنیکی جامعۀ جهانی و نهادهای انتخاباتی بینالمللی با پروسههای انتخاباتی و کاهش نظارت بینالمللی از پروسههای انتخاباتی در افغانستان، بیسوادی اکثریت قاطعِ رأیدهندهگان و عدم آگاهی اکثریت رأیدهندهگان از ارزش و حد تأثیرگذاری رأیشان روی سرنوشت سیاسی کشور، مداخلههای غیرقانونی زورمندان و بعضی از مقامات محلی در پروسههای انتخاباتی، فساد و رشوهستانی، کاهش اعتماد مردم نسبت به پروسههای انتخاباتی در کشور به دلیل تقلبهای گسترده در انتخابات ۲۰۱۴ و جنجالی شدن پروسۀ انتخابات، قومگرایی و جانبداریهای ناموجه در جریان تدویر انتخابات و کمرنگ بودنِ نقش احزاب سیاسی در پروسههای انتخاباتی؛ از جمله عوامل اصلیِ تأثیرگذار روی پروسههای انتخاباتی در افغانستان قلمداد و شناسایی شدند. از سویی هم، در حدود ۲۵ درصد از اشتراککنندهگان پیرامون مسایل مطرحشده در این پژوهش کدام نظرِ خاص نداشتند و گزینۀ «کدام نظر خاص ندارم» را انتخاب کردند.
یافتههای این تحقیق ممکن است برای نهادهای ملی و بینالمللییی که با پروسههای انتخاباتی در افغانستان به گونۀ مستقیم یا غیرمستقیم در تماس اند، مفید واقع شده و آنها را در راستای رسیدهگی به چالشهای احتمالی، مرفوعسازی موانع و استفاده از فرصتهای ممکن برای تهیۀ آجندای شفاف و مفید انتخاباتی و تدویر انتخابات شفاف و عادلانه در کشور کمک نماید.
کلیـدواژهها: پروسههای انتخاباتی در افغانستان، برنامههای انتخاباتی، عوامل تأثیرگذار روی پروسههای انتخاباتی، کمیسیونهای انتخاباتی، رأی دهندگان، نتایج انتخابات.
مقـدمه
دموکراسی یکی از دستآوردهای مهمِ انسانها در دنیای مدرن محسوب میشود و مولفۀ اصلی آن نیز انتخابات میباشد. گیلینیو (۲۰۱۳) به این باور است که ما نمیتوانیم یک دموکراسی را بدون انتخابات بهحیث یک دیموکراسی واقعی بپذیریم. یعنی تدویر انتخابات و تحقق نتایج واقعی آن در عمل، قدمهای اصلی برای قانونمندسازی پروسههای دموکراتیک محسوب میشوند؛ اما تمام ملتها و کشورها قادر نیستند بدون همکاریهای نهادها و دموکراسیهای پیشگام در دنیا، به اهداف یاد شده برسند. افزایش سرمایهگذاریها و همکاریهای جهانی برای حمایت از دموکراسیهای جوان و پروسههای دموکراتیک در دنیا، حمایتکنندۀ این ادعا اند که بازیگران جهانی عرصۀ دموکراسی میتوانند کشورها را در جهت رسیدن به اهداف دموکراتیک کمک و همکاری نمایند (لین، ۲۰۰۴). به هر حال، نهادها و کشورهای متعدد در دنیا فعال اند تا دموکراسیهای جوان و آسیبپذیر را کمک نمایند و به گفتۀ لین (۲۰۰۴)، از اوایل سالهای ۱۹۸۰، دولتهای ملی، شبکههای جهانی و نهادهای بینالمللی با هم کار و همکاری نمودند تا روند تحقق دموکراسی در جهان را تشویق و تقویت نمایند. کوهنی (۲۰۱۰) نیز به این باور است که انتخابات دموکراسیهای بعد از بحران و جوان را کمک میکند تا به ثبات دست یافته و به اهداف دموکراتیک خود برسند. به گفتۀ پاستور (۱۹۹۹)، یک انتخابات هم میتواند عامل اصلی تحولات مثبت در یک کشور شود و هم عامل اصلی یک بیثباتی جدی؛ یعنی نحوۀ تدویر انتخابات و نحوۀ شمارش رأی و تحقق نتایج آن نیز میتواند باعث بهبود اوضاع در یک کشور شود و در صورت عدم تدویر و تحقق بهمورد و شفاف میتواند باعث بروز مشکلات جدی شود. همچنان، احزاب و جریانهای سیاسی قانونمند، منظم و با برنامه میتوانند مردم را در جهت استفادۀ درست از رأیشان کمک نمایند. گودوین-گیل (۱۹۹۴) معتقد است که دموکراسی، انتخابات و احزاب سیاسی، بهحیث اجزای اصلی و مرتبط به هم یک دیموکراسی، بالای هم اثرات متقابل دارند؛ همچنان وی روی توانایی، استقلالیت و مورد اعتماد قرار داشتن نهادها و میکانیزمهای انتخاباتی تأکید دارد. رشد، توانایی و سهم فعال احزاب سیاسی نیز در جهت شکلگیری دموکراسی واقعی مفید اند. (برنیل، ۲۰۰۴)
افغانستان در میان کشورهایی قرار دارد که از دموکراسی و انتخابات تجاربِ کوتاه و آسیبپذیر دارند. در شرایط جدید پس از حاکمیت طالبان، مردم افغانستان سه دور انتخابات ریاستجمهوری را در سالهای ۲۰۰۴، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ و همچنان سه دور انتخابات پارلمانی و شوراهای ولایتی را تجربه نمودهاند. اما با گذشت هر انتخابات بهجای بهبود شرایط انتخاباتی و کسب تجارب بهتر برای تدویر انتخابات بهتر، سه انتخابات گذشتۀ ریاست جمهوری با گذشت هر انتخابات بیشتر پرسشبرانگیز و جنجالی شدند. یعنی انتخابات ۲۰۰۹ نسبت به انتخابات ۲۰۰۴ بیشتر جنجالی شد و انتخابات ۲۰۱۴ ریاست جمهوری نسبت به هر دو انتخاباتِ قبلی بیشتر جنجالی و پرسشبرانگیز شد و نزدیک بود که نتایج آن کشور را به سوی یک بحران جدی سوق دهد، که با مداخلهها و فشارهای مستقیم و غیرمستقیم بینالمللی از آن تا حدی جلوگیری به عمل آمد، اما به نحوی اثرات منفیِ آن تاهنوز روی اوضاع عمومی در کشور محسوس است. انتخابات ۲۰۰۴ تحت رهبری مستقیم سازمان ملل و جامعۀ جهانی تدویر شد و انتخاباتهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ تحت رهبری کمیسیونهای انتخاباتی افغانستان و با همکاریهای مالی جامعۀ جهانی برگزار شد؛ نحوۀ تدویر و نتایج بهدست آمده از انتخابات ۲۰۱۴ ریاست جمهوری، حد توانایی و کارایی میکانیسمها و کمیسیونهای انتخاباتی افغانستان را تحت شعاع قرار دادند؛ چون باید با تجربه کردن چند دور انتخابات، انتخابات سال ۲۰۱۴ بهگونۀ بهتر و مفیدتر برگزار میشد. بنابراین، برای شناسایی فکتورهای تأثیرگذار روی پروسههای انتخاباتی در افغانستان و جلوگیری از تکرار بحرانی شدن پروسههای انتخاباتی در کشور، راهاندازی و انجام یک پژوهش معیاری اکادمیک نیاز بود، که این پژوهش مسایل فوق را بهگونۀ معیاری، همهجانبه و دقیق مورد بررسی قرار داده است.
پشتوانۀ تیوریک پژوهش
در این پژوهش تلاش صورت گرفته است تا عوامل اصلی تأثیرگذار روی پروسههای انتخاباتی در افغانستان شناسایی و معرفی شوند و همچنان به اهمیت تداوم همکاریهای مستقیمِ تخنیکی و مالی جامعۀ جهانی با پروسههای انتخاباتی در دموکراسیهای آسیبپذیر، مانند افغانستان، نیز توجه شده است. مایر (۲۰۰۰) ساختار و مفهوم آمیختۀ سیاسی را برای دموکراسیهای جوان و آسیبپذیر پیشنهاد میکند، که فرصتهای داخلی برای فعالیتهای سیاسی بیشتر میشود، هرگاه فرصتها و برنامههای داخلی با فرصتهای مهم سیاسی بینالمللی ربط داده شوند و مرتبط باشند. نقش نظارتکنندۀ جامعۀ جهانی و نهادهای معتبر بینالمللی، که در راستای پروسههای انتخاباتی در سطح دنیا فعال اند، میتواند کشورها و دولتهای بیتجربه و کمتجربه را در راستای مقابله با چالشهای احتمالی کمک نماید. هاید (۲۰۰۴) به این باور است که نظارتهای قانونمند و دقیق بینالمللی دولتهای ملی را در جهت تحقق معیارهای دموکراتیک و فراهمسازی زمینههای حضور برای تمام مردم در پروسههای دموکراتیک فر اهم میکند. لین (۲۰۰۴) همچنان به این باور است که در صورت نبود ظرفیت و توانایی کافی برای کنترول پروسههای انتخاباتی در کشورها، همکاریهای بیشتر از سوی نهادهای بینالمللی فعال در عرصۀ تحقق و تحکیم ارزشهای دموکراتیک نیاز تلقی میشوند. از سویی هم، کیک و سیکینک (۱۹۹۸) یک مودل را برای تحقق دموکراسی، فعالیتهای شبکهها و گروههای داخلی فعال در عرصۀ اصلاحات دموکراتیک و همکاران بین المللی پروسههای دموکراتیک ارایه نموده اند و معتقدند که نهادها و شبکههای داخلی فعال در راستای ارزشهای انسانی میتوانند در جهت موفقیت پروسههای دموکراتیک نقش مهمی را بازی نمایند و در صورت تحت فشار قرار گرفتن از سوی حکومتهای ملی و محلی و محدود شدن عرصه و ساحۀ کارشان، میتوانند از مزایای همکاریها و نظارتهای بینالمللی مستفید شوند. بر مبنای اظهارات بیان شده، موجودیت ظرفیت و هماهنگی در میان نهادهای فعال، موجودیت بستر باز برای فعالیتهای مفید و استفاده از همکاریهای بهمورد بینالمللی میتواند در راستای کاهش چالشها و افزایش فرصتها برای تدویر انتخابات و تحقق دیگر ارزشهای دموکراتیک در کشور مفید واقع شوند.
روش تحقیق
این پژوهش با استفاده از یک روش مختلط تحقیق، که شامل پرسشهای کمی و کیفی بود، راهاندازی و انجام شده است. پرسشنامۀ کمی، که شامل ۱۹ پرسش بسته و هر پرسش دارای پنج گزینه میباشد، بهحیث ابزار اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است. پرسشنامه سروی قبل از استفادۀ نهایی، با راهاندازی یک پژوهش آزمایشی (Pilot study) با اشتراک ۱۰ تن از اشتراک کنندهگان مورد بررسی قرار گرفت، تا حد اعتبار و کارایی آن تثبیت شود. نمرۀ کرونباک الفا (Cronbach’s Alpha) برای تمام پرسشهای شامل در پرسشنامه ۸۷۲ بود و این نمره حد بالای اعتبار پرسشنامه را نشان میدهد. همچنان، نمرۀ کرونباک الفا برای تمام دادهها با اشتراک ۳۱۴ اشتراککننده در پژوهش اصلی، ۷۱۱ بود. به گفتۀ ویرسما و جرس (۲۰۰۵)، یک پژوهش آزمایشی پژوهشگران را کمک میکند تا ابزار تحقیق و پرسشنامههای خود را قبل از راهاندازی پژوهش اصلی بررسی و آزمایش نمایند. معلومات و دادههای کیفی و تشریحی با استفاده از یک بسته پرسشهای کیفی، که شامل پنج پرسش باز و تشریحی میباشد، جمعآوری گردیده است. پرسشهای کتبی نیز در پایان پرسشنامۀ کمی ضمیمه شده بود و از اشتراککنندهها خواسته شده بود که در صورت علاقهمندی شخصی، نظریات خود را بهگونۀ مشرح برای انجام پژوهش شریک نمایند. روش مختلط عبارت از یک روش تحقیق میباشد که پژوهشگران یک بستۀ اصلی دادهها و معلومات را با اشتراک تعداد بیشتری از افراد انجام میدهند و برای تقویت یافتههای خود بستۀ دومی معلومات و دادهها را با اشتراک تعداد کمتری از اشتراککنندهها انجام میدهند و دادهها را مخلوط میکنند.(کریسویل و پلانوکلارک، ۲۰۰۷)
Comments are closed.