احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یعقوب یسنا/ یک شنبه 6 جوزا 1397 - ۰۵ جوزا ۱۳۹۷
در تاریخ رسمی و درسی به ما گفته میشود که احمدشاه بابای غازی به هند لشکر کشید و هند را تار و مار کرد؛ این لقب غازی را برای لشکرکشی به هند کمایی کرد. نمیگویند لشکرکشی احمدشاه بابای غازی به هند اشتباه بود، بهتر بود به روابط داخلی کشور توجه میکرد و ساختار قبیلهیی را اصلاح میکرد.
در تاریخ ما هیچ اشتباهی وجود ندارد که مایۀ عبرت ما شود. از تعدد زنان و حرمسراهای شاهان به افتخار یاد میشود؛ گفته نمیشود که تعداد این ازدواجها سیاسی بود که از زنان سوءاستفاده میشد و به نوعی این ازدواجهای سیاسی، گروگانگیری زنان توسط شاهان ما از سران قومی بود که احمدشاه بابای غازی دختران سران اقوام و قبایل را برای این منظور به نکاح تیمورشاه درآورده بود. تعداد ازدواجهای دیگر برای هوسرانی محض و بیماریهای جنسی شاهان ما بود.
گفته نمیشود که شاهزادهگان ما برای قدرت بعد از تیمورشاه برادر، برادر را میکشت و کور میکرد؛ قدرت برای شان هوس بود، کدام هدف اجتماعی و سیاسی در پی نداشت که برای منفعت اجتماعی و تحکیم روابط سیاسی از قدرت استفاده شود.
به ما گفته میشود که عبدالرحمان خان افراد باغی و متمرد را کشت و تار و مار کرد؛ گفته نمیشود که عبدالرحمان خان، مرد و زن هزاره را به اسارت گرفت و به عنوان برده، مورد سودا و فروخت قرار داد تا زمان امانالله خان این سنت پادشاهی عبدالرحمان خانی رواج داشت و ارزش سلطنتی بود.
گفته نمیشود که خط دیورند را عبدالرحمان خان با انگلیس برای حفظ قدرت خانوادهگیاش معامله کرد تا انگلیس، قدرت خانوادهگی و پدرمورثی عبدالرحمان خان را در افغانستان به رسمیت بشناسد. عبدالرحمان خان ملامت نمیشود؛ پدرام و… ملامت میشود، انگار ما خط دیورند را معامله کردهایم.
گفته نمیشود حکومتهای گذشته اشتباه کردند و مناسبات اجتماعی و جامعهشناسی ساختار قومی مردم افغانستان را در نظر نگرفتند و نخواستند تا برای ملت شدن، از این ساختار عبور کنند؛ فقط با سرکوبگری، دیگران را به سکوت وا داشتند. نتیجه، وضعیتی شد که ما فعلاً در آن قرار داریم؛ بلکه گفته میشود که چرا ساکت و خاموش نیستید!
گفته نمیشود تاریخ و فرهنگ ما مملو از احساسهای غریزی و بدوی بوده که هیچگاه نتوانستهایم به مرحلهیی از عقلانیت و خودانتقادگری و دیگرپذیری برسیم، بلکه گفته میشود ما تاریخی داشتهایم که هیچ ملتی چنین تاریخ و فرهنگ با افتخار را تجربه نکرده است؛ بنابر این، ما را طوری تربیت میکنند که به زنستیزی، به عدم دیگرزیستی و بیگانهپنداری دیگری، به عصبیتهای قبیلهیی و پشتپدری، به ارزشهای بدوی و به فرهنگ و اخلاق غریزهیی و نرهمحور (مردمحور) خود افتخار کنیم؛ این یعنی افتخار به نادانی!
در تاریخهای درسی ما مردم، جهان به دو بخش تقسیم میشوند؛ مسلمان و کافر. کافر همه بد است و قابل کشتن. در بین مسلمان نیز تنها گروهی بهترین انسان است که در بخش اول نام خود «افغانیت» دارد و در بخش دوم نام خود «اسلامیت» دارد. این انسان، فوقالعادهترین انسان روی زمین است؛ به ویژه در «افغانیت» این انسان، ارزشهایی وجود دارد که این ارزشها در خون هیچ ملت و انسان دیگر پیدا نمیشود!
زن، احساس زن، نگاه زن به زندهگی، عاطفۀ زنانه و… در کتابهای درسی ما جایگاهی ندارد. در کُل، زن بودن از نظر فرهنگی مقابل مردبودن و فرهنگ مردانهگی تلقی شده، بد معرفی میشود. شیوۀ استدلال، قضاوتها و تمثیلها برای توضیح خوبی و بدی همه جنسیتزده، غریزی و نرهمحور است که ریشه در عصبیتهای غریزی دارد.
بنابر این، تنها حاکمیتی که در تاریخ هیچ اشتباه و خطایی برای معذرتخواهی ندارد که مایۀ عبرت ما شود؛ حاکمیت ما است؛ باید افتخار کنیم!
Comments are closed.