احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۷ جدی ۱۳۹۱
پس از آنکه برادر رییسجمهور کرزی از سوی رییس سنای کشور به فساد مالی متهم شد، دلچسپتر و جالبتر از این اتهام، رد آن از سوی محمود کرزی بود. برادر رییسجمهوری که با یکی از رسانههای کشور صحبت میکرد، با حالت قهر و عصبانیت، ضمن رد هرگونه اتهام فساد مالی به خود و خانوادهاش، گفت که «افغانستان کشور مسخره است.» او همچنین به پاسخ متقابل رییس سنای کشور پرداخت و او را به فساد و خورد و بردهای کلانِ مالی متهم کرد.
وقتی این سخنان را شنیدم، به یاد آخرین گفتههای رییسجمهور کرزی در روز مبارزه با فساد افتادم. او هم در سخنرانیاش به این مناسبت حرفهای جالبی مطرح کرد که شاید زیاد مورد توجه قرار نگرفت، آنهم شاید به این دلیل که از آقای کرزی شنیدنِ اینگونه سخنان زیاد بعید به نظر نمیرسد. آقای کرزی در سخنرانیِ خود در روز مبارزه با فساد چنین گفت: «مفسدی که با داخلیها رابطه دارد، معاف میشود و مفسدی که با خارجیها رابطه دارد، معافتر میشود و آدم بیچارهیی که با هیچکس رابطه ندارد، در کنج زندان میافتد.» این سخنان از این منظر جالب نیست که رییسجمهوری به صراحت لهجه از آنچه که در افغانستان جریان دارد، پرده برداشته است؛ بل از این منظر جالب است که خودش به عنوان زعیم و رهبرِ این کشور از دردی سخن میگوید که باید یک فرد عادی از آن سخن بزند. حالا هم برادر رییسجمهوری، افغانستان را یک کشور «مسخره» توصیف میکند. واقعاً افغانستان ـ اگر توهین به کسی تلقی نشود ـ کشوری مسخره است. چون بر اساس یک ضربالمثل معروف، در این کشور دزد هم میگوید واویلا و کاروان هم. اما دقیقاً مشخص نیست که حق با کیست.
آقای کرزی با چنین اظهاراتش نشان میدهد که افغانستان واقعاً در پرتگاه تباهی و سقوط قرار گرفته است؛ زیرا کسی که باید جلوِ اینهمه مشکلات را بگیرد، در صف کسانی میایستد که شاکیِ این وضعیتاند. آقای کرزی در ده سال گذشته سکاندار سیاست و قدرت در کشور بوده است. در واقع، او را به کرسی ریاستجمهوری نشاندهاند تا به داد بیچارهگان برسد و جلوِ ظلم و ستم را در کشور بگیرد، نه اینکه بیاید بهسان مردم عادی، بنالد و گاهی هم گریه کند. وقتی او خودش اظهار عجز و ناتوانی کند، آنگاه مردمی که هر روز با بیداد ستمگران حکومتی روبهرو هستند، به کجا باید روند و کدام دروازه عدل و انصاف را دقالباب کنند؟ اگر وضع چنین باشد، نقش رییسجمهوری و حکومت در این میان چیست؟
آقای کرزی جایگاهش را به عنوان رییسجمهوری افغانستان فراموش کرده و یا اصلاً نمیداند که به عنوان رییسجمهوری افغانستان چه وظایف و صلاحیتهایی دارد و یا هم به این دلیل که خود همکاسه با افراد فاسد شده است، دیگر قادر به جلوگیری از این پدیده شوم و ویرانگر نیست. انوشیروان به این دلیل در تاریخ نامبردار شده است که بساط عدل را در سرزمینش پهن کرد. حالا شاید بهراستی عادل بوده و یا شاید هم تاریخنویسان چنین لقبی را برایش بخشیدهاند، ولی به هر رو حکایات بسیاری از او نقل میگردد که همه دال بر دادگری و عدالتپیشهگیاش میباشند. عدالت فضیلتی زاید نیست که در کنار دیگر فضیلتها مطرح شود، بل عصاره و لُبولباب همه فضایل شمرده میشود. یکی از کارویژههای اصلی یک نظام، عدالتپروریِ آن است. دولتی که نتواند در عرصه عدالت کاری انجام دهد، به گفته شیخ اجل سعدی «عدمش به ز وجود.»
آقای کرزی به عنوان زمامدار کشور باید این توانایی و قدرت را داشته باشد که جلو بیعدالتیهای گسترده در کشور را بگیرد که بخشی از آنها به فساد مالی و اداری مربوط میشود. بیعدالتی در کشور عوامل مشخص و معینی دارد که با ریشهیابی، بهسادهگی میتوان جلو آنها را گرفت. بیعدالتی از جای دور آغاز نمیشود. آقای کرزی اگر چشم بصیرت داشته باشد و واقعاً بخواهد که جلو فساد در کشور را بگیرد، خوب است یک بار هم که شده، به اطرافش به شکل دقیق نگاه کند.
بیعدالتی و فساد در دستگاه حکومت از ارگ ریاستجمهوری کلید میخورد و تا آخرین زوایا و بخشهای جامعه نفوذ مییابد. اگر واقعاً افرادی در دستگاه دولت متهم به فساد اداریاند که به گفته رییس اداره مبارزه با فساد میتواند اشک دیگران را سرازیر کند، چرا با این افراد برخورد نمیشود؟ چه امکانات و نیرویی این افراد را در جایگاه مصون قرار میدهد؟ آیا توپ و تانک دارند، یا اینکه با مقامهای بالاتر از خود، چنان ساختاری را طراحی کردهاند که دیگر دسترسی به آنها ناممکن شده است؟ شاید برخیها بگویند که فساد در دستگاه دولت چنان بزرگ و نیرومند شده که حتا آنانی که واقعاً خواهان مبارزه با آن هستند، توانایی این مبارزه را ندارند. ولی در مورد رییسجمهوری چه باید گفت؟ او که گاهی خود را با امریکاییها در تقابل قرار میدهد، حداقل نام افرادی را که به فساد آلودهاند، برده نمیتواند؟
یک بار در ده سال گذشته نشده است که آقای کرزی ضمن اینکه از فساد موجود در کشور ناله کند، نام چهار تن از افراد فاسد را هم بگیرد. مثل این است که این افراد چنان نقابهایی به صورت دارند که حتا شناساییِ آنها نیز ناممکن شده است. آقای کرزی با این سخنان نمیتواند از خود رفع اتهام کند. اگر او در فساد دست ندارد، ولی قادر به مبارزه با آنهم نیست. او با چنان سخنان عوامفریبانهیی نمیتواند که از خود یک چهره ملی بسازد. چون کسانی حق رسیدن به جایگاه رفیع چهره ملی را دارند که توانسته باشند برای کشور و مردمشان کاری انجام دهند. آقای کرزی در دهسال گذشته مثل بسیاریها که در افغانستان از سرِ ناچاری و عجز شکوه و گلایه میکنند، شکوه و گلایه سر داده است. از جانب دیگر، سخنان برادر او عین اهانت به مردم و افغانستان است. او با چه حقی اینگونه توهینِ بزرگ را به مردم افغانستان روا میدارد و افغانستان را کشوری «مسخره» میخواند؟ شاید به این حق که از برکت همین مردم بیبضاعت و بیچاره، به پولهای کلان دست یافته و حالا جزوِ تاجران ردیف اول کشور شده است.
Comments are closed.