گزارشگر:بشیراحمد انصاری/ دو شنبه 14 جوزا 1397 - ۱۳ جوزا ۱۳۹۷
بخش یازدهـم/
در تاریخ عرب، جاهلیت به معجون مرکبى از زشتىها اطلاق مىگردید که مشکل بود بهجـز از این واژه، واژۀ دیگـرى ظـرفیت بیان مفهوم اصلى آن را داشته باشد.
آری! جاهلیت از نظـر زبـانى بـه حالتى اطلاق مىشود که خصوصیتهاى دانشستیزى، سرتنبهگى، منطقگریزى، تعصب، ارتجاع، غرور و تکـبر را در دل خـود جای داده است.
جهل چه در حدیثى که ذکر شد و چه در ادبـیات دوران مقارنِ ظهـور اسلام، مفهومى داشـت مرکـب و نه بسـیط. جـاهلیت یکى از خصوصیتهاى اساسىِ انسان قبیلهیى جامعۀ عرب آنروزگاران بهحساب مىآمد، و از همین لحاظ آن عصر را بهنام «عصر جاهلى» نام گذاشتهاند. نقطۀ مقابل واژۀ جهل و جاهل در آن زمان، حلم و حلیم بود، و حلم مفهوم بردبارى و شکیبایی را مىرساند و با آمدن اسلام، مفهوم گستردهتری گرفت. جهل به معنى سرعت انفعال و سپردن لگامِ عقل بهدست شیطان احساسات و قربانى نمودنِ فرشتۀ منطق در پاى بتِ تعصب و زورگویی بوده و جاهلیت، سلوکى منافى با عقل و منطق بود.
عمرو بن کلثوم از سخنوران نامدار ادبیات جاهلیت عربى در معلقۀ مشهورخویش قبیلۀ خود (تغلب) را چنیبن مىستاید:
أَلا لا یَـجْـهَـلَنْ أحَـدٌ عَلَـیْـنا
فَنَجهَلَ فـوقَ جَهلِ الجاهِلینَا
یعنى: مبادا که کسى با ما از در جهالت پیش آید، پس در آن صورت قبیلۀ ما از جاهلترین جاهلان به حساب خواهد آمد.
زهیر بن أبی سلمى، سخنگوى دیگر جاهلیت قبیلهیى در بخشی از شعر خود مىگوید:
مناسبات زندهگى اجتماعىِ دوران جاهلیت بر مبناى واکنشهاى سریع، تند و غیرمنطقى بنا یافته بود و در آن دوره هر کسیکه قوىترین واکنش را در برابر مخالفان خویش نشان مىداد، بیشتر قابل احترام بود. اما زمانیکه اسلام آمد، در نخستین اقدامِ خویش پایههاى حقوقی این فرهنگِ منحط را کوبید و از اعتبار ساقط ساخت. اسلام از پیروان خویش خواست تا جاى واکنش را به عقل و خرد و منطق وا گذارند. انسان مسلمان، انسانى کاملاً آگاه بود و تصمیمهاى خویش را بر مبناى سنجش و محاسبۀ دقیق اتخاذ مىنمود، نه بر مبناى عکسالعملهاى شتابزده و آنى. یکى از خصوصیتهایى که میان انسان و حیوان هم جدایى ایجاد مىکند، همین خصوصیتِ واکنش بوده که عکسالعملهای اتوماتیک از خصوصیتهاى حیوان بهحساب مىآید.
آری! جهالت، خصوصیت اساسىِ حیوانات است. شاید همۀ ما بیاد داشته باشیم که دهقانان روستایى ما جهالت را بیشتر بر حیوانى که الاغ نامندش اطلاق مىنمودند. در فرهنگ عامیانۀ ما اصطلاحات «جهل خری» و «انسان خرجهل» از شهرت گستردهیى برخوردار است.
ویژهگی دیگر این حیوان، نوشیدن آب از بالاترین نقطۀ جوى است، خصوصیتى که شاعر معروف عصر جاهلى عمرو بن کلثوم سخت بدان مىبالید و قبیلهاش را چنان مىستود که پس از مرور پانزده قرن، هنوز هم آوازش به گوش مى رسد که مىگوید:
ونشرَبُ إِن ورَدْنا الماءً صفْواً
ویـشرَبُ غیرُنا کـدَراً وطِیناً
هرگاه براى نوشیدن آب مىرویم، شفافترین بخش آن را مىنوشیم، اما آب تیره و آلوده را به دیگران وا مىگذاریم. تصویری را که عمرو بن کلثوم از قبیلۀ خود ارایه کرده، چیزی جز همان خر مولانا نیست که روز دیگری از آن یاد نموده بودیم. هدف و حکمت رمضان، چیزى جز سنگین نمودن کفۀ معنوى بر کفۀ حیوانى انسان نیست.
گفتیم که هر کسی مطابق به مزاج خود، جاهلیت را معنی و تفسیر میکند. در حدیث دیگرى که در باب جاهلیت آمده و ما آن را از زبان برخیها خیلی میشنویم که بر مبنای آن تمامی جهان اسلام را تکفیر مینمایند، همان حدیث امام مسلم است که پیامبر فرمودهاند:
«مَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِى عُنُقِهِ بَیْعَهٌ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»
یعنى: «هـر که بمیرد و حلـقۀ بیعت در گـردن نداشته باشد، مرگى جاهلى داشته است.»
برخی از فعالان سیاسی به اصطلاح اسلامگرا، جاهلیت را به مفهوم شرک تعبیر و تفسیر مىنمایند. اما بیایید که از امام شافعى بشنویم که در باب این حدیث چه مىگوید.
Comments are closed.