گزارشگر:شنبه 2 سرطان 1397 - ۰۱ سرطان ۱۳۹۷
نثاراحمد فیضی غوریانی رییس کمیسیون دفاعی و تمامیت ارضی مجلس نمایندهگان
————————————–
هرگامی که در راه صلح برداشته میشود، تحسینبرانگیز و قابل احترام است. مردم افغانستان چهل سال را در جنگ و نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی گذراندهاند و به خوبی قدر صلح و آرامش را میانند. چهار دهۀ جنگ به ما نشان داده که با چه پدیدۀ شوم و ویرانگری دست و پنجه نرم می کنیم. ما بیش از هر کشور و ملتی در جنگ به سر برده ام و بیش از همه نیز مستحق امنیت و صلح هستیم. چرا باید فرزندان ما قربانی جنگ باشند در حالی که می توانند با دست های توانمند خود در کشور شان را آباد سازند؟ چرا باید مادرها و پدرها در سوگ فرزندان شان و فرزندان در سوگ ولدین اشان اشک بریزند؟ دیگر ملتها و کشورها نیز دچار بحران جنگ و ناامنی بوده اند، اما این طور نبوده که هیچ راه و چارهیی برای فرار از آن نیافته باشند. آنها نیز زمانی جنگیده اند اما به زودی به آن پایان داده و
زندهگی صلحآمیز را آغاز کردهاند. جنگ افغانستان در هرچیزی که ریشه داشته باشد ولی روزی باید پایان یابد و جای خود را به صلح دهد. ما چهار دهه به بهانههای مختلف جنگیدهایم. همه طرفهای جنگ خود را برحق دانسته اند. در این نوشته نمیخواهم بر جنگهای عادلانه و غیر عادلانه مکث کنم که مقولۀ دیگر است و جایی در بحث فعلی ما ندارد. اما این نکته را قابل توضیح میدانم که بیشترجنگ ها به شکلی برما تحمیل شده اند و پیش از آن که ما تصمیم برای آغاز آن گرفته باشیم دیگران، که منافع خود را در جنگ افغانستان میدیده اند، آتش آن را برافروخته اند. مگر همین جنگ ۱۶ سال اخیر ریشه در منافع کشورهای زیادی ندارد؟ مگر همین جنگ علی الرغم خواست و اراده مردم افغانستان به راه نیفتاده است؟ مگر انتحاریها در کشور همسایه ما آموزش نمیبینند؟ مگر هزاران طلب و داعشی و چه و چه های دیگر از همین کشور وارد نشده اند؟ چرا یک کشور ضعیف و زجر دیده در برابر چشم جامعه جهانی چنین شمع گونه میسوزد و مجبور است بسازد. مگر کشورهای جهان نمیبینند که تروریستها در کجایند و چه گونه مسلح میشوند؟ بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده از کدام کشور سر بیرون آورد؟ این ها حقایقی نیستند که بتوان آنها را پنهان کرد، همانطور که نمیشود، آفتاب را با دو انگشت پنهان کرد. ما روزی بدون شک به گفته شاملوی بزرگ گمشده خود را پیدا میکنیم و آن وقت روسیاهیی به کسانی میماند که با کشتار مردم افغانستان منافع سیاسی خود را جستجو میکردند. اما، مردم افغانستان صلحی را میخواهند که عزت و وقار شان در آن تامین شود. صلح بدون عزت صلح نیست و مرگ به مراتب برآن میچربد. در زمان طالبان این گروه بر بخشهایی که تسلط مییافت موفق میشد که صلح نسبی را با به دار آویختن، شلاق زدن و زندانی کردن شریف ترین انسان ها به صورت هراس آمیزی تامین کنند، اما آیا مردم افغانستان امنیت طالبان را امنیت میدانستند؟ آیا می گفتند که ما چنین امنیتی می خواهیم؟ در هیچ کجای افغانستان که گروه طالبان حکومت کرده مردم از آنها راضی نیستند. آن هایی که شلاق طالبان را خورده اند هرگز خواهان برگشت دوباره آنها در قدرت سیاسی نیستند. آتش بس چند روز اخیر دولت با طالبان که با سیلی از همنواییهای رسانه یی به راه افتاد، به هیچ صورت آتش بسی نبود که بتواند شرایط را به نفع صلح دگرگون کند. هزاران طالب بدون آن که مدیریت شوند، ناگهان به شهرها ریختند و بسیاری شان هنوز با سلاحهای دست داشته شان در شهر ها پنهان شده اند. شاید یک تعداد از آن واقعا با دیدن مردم به این فکر شده باشند که علیه کی میجنگند ولی تعداد زیادی آنها دست از جنگ نکشیده اند. کی تضمین میکند که ناگهان کوچهها به خون مردم بیگناه پر نشود؟ کی ضمانت میکند که جنگ «تراوا» یک باردیگر در تاریخ تکرار نشود؟ آتش بس از جهات گوناگون ناسنجیده شده و به ظاهرا ناگهانی انجام شد که تبعات آن میتواند به مراتب خطرناک تر از وضعیت فعلی محسوب شود.
Comments are closed.