احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رستم عزیزی/ یک شنبه 24 سرطان 1397 - ۲۳ سرطان ۱۳۹۷
حتماً شده تا به حال از خود پرسیده باشید: تفاوت ما با دیگــــــران در چیست؟ یا چرا همه روزه ما شاهد پیشرفت دیگران هستیم در مقابل، خود هی! داریم به عقب میرویم؟ آیا کلۀ ما میان تهیست و از دیگران پر؟
در وهله نخست، برجستــهترین نقــص و عیـــب که ما امــــروزه از آن رنج میبریم و مایهیی بیچــــــارهگی مان شده است بدون تردید نداشتن علم و دانشی است که مقتضای عصر کنونی باشد. با جرأت میتوان گفت: آنچه طشـــت رسوایی مان را از بام پرت کرده، یکی از دلایلاش نداشتن علم و دانشیست که ما را به جهت دنیایی پیشرفتۀ امــــــروزی، سوق دهد. اهمیــــت عــلم همچو فــــــانوسیست که ما در ظلمت و تاریکی به مساعدت آن درمیابیم که ما کی هستیم؟ جایی که هستیم کـــجاست؟ چی باید کنیم؟…
زمانی بود که اریکین دانش ما منور بود، از درخشش آن حتی دیگـــران بهرمند بودند. در اوج شرف، عزت، رفعــــــت و بزرگمنشی با داشتن اشخاص همچو مولانای بزرگ، ابو علی سینا، فردوسی… میبالیدیم. اما اکنــــون به مثــــابه مردمی هستیم که همان فانوس را در تاریکیترین مکان گمکردهایم و نمیدانیم به کـــــجا برویم. به محـــــض حرکت کردن همچو خیــــلِ از مرچهها میمانیم که پراکنده این طرف و آن طرف حرکت کرده با یکدیگر برخورد میکننــد، بهرغم اینـــــکه بدانیم یگانه مشـکل ما نداشتن همان فانوسی نایابیست که در پرتو آن راه خود را مییابیـــــم به فرق همدیگــــر میکــوبیم گویا که ســـــــد پیشرفت ما قرار گرفتهاست. بنابرین از اینکه نمیدانیــــم چیباید کنیـــــم و به کجــــا برویم متــوقف شدهایم و پوسیـــدیم؛مثل آب ایستــادهیی که در باتــلاق گندش زده باشد.
ثانیـــاً، عیب دیگری که این عقبماندهگی ما را برجستهتر ساخته است، اینست که دیگــــران را در عقبماندهگی خود مقصر میدانیم. مدام انگشت انتقاد ما را سوی دیگران نشانه گرفتهایم. چشم بینا درعیب خود نداریم. به قول مولانا: » مو
موی بشگافی به عیب دگران
چو به عیب خود رسی کوری از آن
دقیقاً، این مصداق در وجود هریک ما اسـت، اگـــر امروز به این اندازه که فرومایه و ناکس هستیم تقصر خود ماست. اگر این من و تو از هر ناکسی گویا که این از قوم و تبار من است، بالای ما حق دارد… همایت نمیکردیم و به تخت نمینشاندیم حالا ما اینگونه نبودیم. اگر این من و تو از خاین تبار خود تقدیر و خادمِ از تبار دیگران را توبیخ نمیکردیم، حالا ما این روزگار سیاه را نداشتیم. اگر این من و تو منافع شخصی را به منافع جمعی ترجیح نمیدادیم حالا در جمله مفسدترین های جهان جایگاه اول را نداشتیم. مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش سیاهان آمریکا یک مقوله معروف داشت که میگفت:» تا خــــم نشوید کسی سوار تان نمیشود» حالا از کی باید گلهمند بود؟ کی را مقصر باید شناخت؟.
ثالثــــاً، عیـــب دیگـر ما توقع بیش از حد از دیگران است، حتی از خدا. متاسفانه، همانگونه که دیگران را مقصر و سد پیشرفت ما میدانیم، به هماناندازه از دیگران توقع داریم که حال و روز ما را خوب بسازد. میشود گفت این هم از همان عیب های غولپیکر ما است. که ما را در انتظار فرشته نجات ما میخکوب کرده و از جای خود تکان نمیخوریم.
به نقل از پُل میشل فوکو فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی که میگوید: « جهان سوم جایی است که مردمش به فکر «آمدن» یک روز خوب هستند نه «آوردنش»…!» جالب اینجاست که دستسردست مانده بدبختی ما را نظاره میکنیم تا اینکه کاری کنیم و از این سیاهچال بدبختی رهایی یابیم، به کرات میگویم خدا مهربان است، حتماً تقدیر ما همین است. اما غافل از اینکه خود خداوند در کتــــاب پُر فیـــضاش چهـــــاردهصد سال قبل چنین گفته است :« براى انسان مأمورانى است که پى درپى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا[ = حوادث غیــــرحتمى] حفـــظ مىکنند; و خداوند ســـرنوشت هیـــچ قومى ( ملّتى) راتغییــــر نمى دهد مگر آنکـــه آنان آنچـــه را در (وجود) خودشــــان است تغییر دهند. و هنگامى که خدا براى قومى (به خاطر اعمـــالشان) بدى (و عذاب) بخواهد، هیــــچ چیــــز مـــانع آن نخـــواهد شـــد; و جز خدا، (نجات دهنده ) و ســـــرپرستى نخواهند داشــــت» (سوره رعد آیه ۱۱).
این ما هستیم که باید در خود تغییر ایجاد کنیم. پیتر سنگه میگوید: « انسان ها هرگز با تغییر مخالفت نمیکنند. آنها با تغییر کردن خود شان مخالف اند» راه مان را باید خود ما پیدا کنیم، اگر ما کاری به خود نکنیم حتی خـــــــداوند که الرحم الراحمین است مدام اگر از وی مدد بخواهیم یا دعا کنیم، کاری به ما نمیکند. یله مان میکند تا لِه شویم و بپـــوسیــــم. حسرتبار است. اگر این مسأله را جدی نگــیریم شــــاهد بدبختی های بیشتـــــر خواهیم بود که جبران آن دشوار مینماید و تک تک ما در قبال آن مسوول خواهیم بود.
اما دیگـــــران، به این راحتـــــی به این جا نرسیدند. تاریخ پُر است از ایـــثار و فدا کاری های آنها. آنهــــــا علم را جدی گرفتهاند و قدرت علم را درک کردهاند. اگر بگـــــویم علــــم نقش درشت و برجسته در پیشرفت جهان معاصر بازی کردهاست مطمئناً همه با من موافق خواهند بود. دیگران زحمات بیشماری را در راستای حصول علم متقبل شدند و خود و جامعه خود را ساختند امروز در عیش و با سربلنـــــد زندهگی دارند. آنها اولاً کلهء خود را «برند» ساختند بعد کالای خود را. صادقانه بگویم زیبشان میدهد. اما ما با تقلید های کورکورانه کلهء ما از دانش تهیست، اما کوشش میکنیم لباس های «برند» بپوشیم. یعنی چی؟.
نکته دیگر ایناست که دیگران جنبه معنوی علم را اولویت میدهند. اما ما، هدف مان از کسب و حصول علم پیدا کــــردن یک شغل با درامد عالی است. دیگران علم میآموزند و به این فکر هستند که چطور میتوانند بشریت را نجات بدهند، اما ما، به این فکر که چطور منتوانیم فامیل خویش را خوشبخت بسازم. و و و…
اینجاست که ما هرروز داریم عقب میرویم چون فکر ما کوچک و حقیر است. ارزش هر شخص به اندازه طرز فکرش است. برای شناخت برزگی یک فرد فقد کافیست از وی بپرسید چی فکر میکند. نه کلهء مان تهیست، نه آنها فرقی با ما دارند، فقد این طرز فکر ماست که ما را اینگونه حقیر و ربون ساخته. ما نیاز مبرم در تغییر دادن فکر خود داریم نه ظاهر خود.
Comments are closed.