گزارشگر:صالحمحمد ریگستانی ۱۹ قوس ۱۳۹۸
بخش پنجـم و پایانی/
تا جایی که میدانیم در این دور مذاکرات، امریکاییها چند شرطِ جدید را مطرح کردهاند که برای طالبان پذیرفتنِ آنها آسان نخواهد بود.
شرایط جدیدِ امریکاییها
با امضای توافقنامه، آتشبس دایمی اعلان گردد. کلمۀ امارت اسلامی برای امریکا قابل قبول نیست و متن دیگری که معنی مشروعیت را ندهد، جاگزین شود. طالبان علناً اعلام کنند که بخشی از نیروهای خارجی در افغانستان باقی میمانند و طالبان ارتباط خود با گروههای افراطی بهویژه القاعده را قطع میکنند.
این پیشنهادها توسط تعدادی از جنرالانِ چندستارۀ امریکا با این استدلال مطرح شد که این توافقنامه برای طالبان بُرد و برای امریکا باخت به حساب میآید؛ بنابراین طرحی ریخته شود که نتیجۀ بُرد – بُرد را برای هر دو طرف تضمین کند.
دونالد ترامپ در گذشته به این پیشنهادها توجه چندانی نکرده بود و هیأت را به عجله در ختمِ کار ترغیب میکرد؛ اما با پیروزی نظامیان درکشتن ابوبکر بغدادی، پیشنهادهایِ آنها مورد توجه بیشتر قرارگرفت و نقش آنها در مذاکرات زیادتر شد.
واضح است که قبول شرایط جدید برای طالبان بسیار دشوار خواهد بود و مذاکرات امریکا-طالبان طولانیتر خواهد شد. از جانب دیگر، انتخابات هم برگزار شده است و دیگر از آن به حیث ابزارِ فشار بر روی طالبان استفاده نمیشود.
فکر میکنم مذاکرات امریکا- طالبان بالاخره به یک نتیجه خواهد رسید و طالبان از مواضع قبلیشان تاحدی عقبنشینی خواهند کرد.
در اخیر باید تکرار کنم که مذاکراتِ امریکا- طالبان و مذاکرات بینالافغانی باید قبل از انتخاباتِ امریکا در نوامبر۲۰۲۰ به نتیجۀ قناعتبخش برسد. در اینصورت، ششماه پیشِ رو سرنوشتساز خواهد بود.
مذاکرات بینالافغانی
حال میپردازیم به چالشهای مذاکراتِ بینالافغانی که هنوز شروع نشده و آغاز واقعیِ آن مشروط است به امضای توافقنامۀ صلح بین امریکا و طالبان.
مهمترین خواستهای طالبان که تا حال مطرح کردهاند، اینها میباشند:
خروج نیروهای خارجی، به رسمیت شناختن گروه طالبان به حیث امارت اسلامی، آزادی زندانیان، اصلاح قانون اساسی، به تعویق انداختن انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۸ و تشکیل حکومت موقت.
اگر به فهرست خواستهای طالبان دقت کنیم، هریک از این عناوین مباحثِ مفصلی است که بعضی از آنها مانند خروج نیروهای خارجی مستقیماً به امریکا ارتباط میگیرد؛ اما بعضی دیگر به دولت افغانستان یا بهتر بگوییم به مذاکرات بینالافغانی مرتبط اند. البته موارد دیگری هم هستند که در جایش به آنها اشاره خواهم کرد.
مهمترین تغییری که طالبان خواهان آن اند، عبارت از اصلاح قانون اساسی است. در اصل طالبان خواهان الغای قانون اساسی موجود اند اما میدانند که مطرح کردن آن باعث عکسالعملهای زیادی خواهد شد، لهذا نام آن را اصلاح قانون اساسی گذاشتهاند.
طالبان مسودۀ یک قانون اساسی مطابق دیدگاههای خودشان را نیز آماده کردهاند که هنوز رسانهیی نشده است.
طالبان خواهان تغیر اسم افغانستان به امارت اسلامی هستند و این مهمترین و نخستین خواست آنها است.
بحث دیگر، ساختار نظام سیاسی در افغانستان است که در رأس آن امیر و پایینتر از آن رییسجمهور قرار خواهد داشت. امیر این امارت توسط اجماع مسلمین که همانا «شورای حلوعقد» است انتخاب میگردد و رییس جمهور از عامۀ مردم رای میگیرد.
واضح است که طالبان در ساختار سیاسی آیندۀ کشور به فکر جایگاه اول برای خود اند و با احراز این جایگاه، فرمان آنها حکم شرع به حساب آمده و اطاعت از آن بر همهگان الزامآور میباشد.
یکی دیگر از دغدغههای طالبان، موضوع زن، حقوق و جایگاه آنها در دولت و جامعه میباشد. طالبان خواهان جدایی مطلقِ مرد و زن در تمام مکانهایی اند که سقف دارد.
خواست دیگر طالبان، ممانعت زنان از نامزد شدن برای ریاستجمهوری و امر قضاوت است، همچنان عدم جواز سفرِ زن بدون محرم و محدودیتهایی از این دست.
در مورد حجاب و عفاف هم طالبان نظراتی دارند که برگرفته از سنتهای روستایی و نظرات مفتیانِ خودشان است.
طالبان میخواهند این موضوعات در قانون اساسی کشور تسجیل شود که کار نظارت بر آن هم وظیفۀ امیر خواهد بود.
ناگفته نماند طالبان خواهان اصلاحات در قوانینِ دیگر کشور نیز هستند مانند قانون اصلاحات اداری، قانون رسانهها، قانون جزا، قانون مدنی و غیره که عجالتاً از پرداختن به آن میگذریم.
در مورد ساختار سیاسی، طالبان از نوعی نظام غیرمتمرکز سخن گفتهاند که پایههای حکومت آنها را در لایههای پایینی اجتماع تضمین میکند.
اگر به آنچه گفته آمد دقت کنیم، دیده میشود که طالبان با اصلاح قانون اساسی و سایر قوانین برای ورودشان به ساختار دولت آینده، خشتهای قانونی میگذارند و این یکی از مهمترین دلایلی است که طالبان گفتهاند ما سلاح و جغرافیای خود را به عنوان یک ضمانت برای اجرای هرنوع توافقنامه حفظ میکنیم و این خط سرخِ ماست.
و اما حکومت موقت که طالبان بر آن اصرار دارند بر این استدلال استوار است: برای اجرای هر توافقنامه یک حکومتِ موقت نیاز است که متشکل از طالبان و طرفهای دیگر باشد، نه اشرفغنی.
به عبارت دیگر، اصرار طالبان بر تشکیل یک حکومت موقت، هم بهخاطر دور زدن حکومت موجود است و هم برای احتیاط از مخالفت جنگجویانشان که تا لحظۀ آخر انگیزۀ خود را برای جنگیدن از دست ندهند و رهبرانشان را متهم به خیانت به آرمانها کرده به صفِ داعش نپیوندند.
دیده میشود بهـایی را که باید مردم افغانستان برای صلح بپردازند، از ذخیرۀ دستاوردهای هژدهساله خواهد بود.
حال سوالاتِ زیادی اینجا مطرح میشود که به چند تای آنها اشاره میکنم:
۱. مردم افغانستان برای رسیدن به یک صلحِ باثبات چه بهایی را باید بپردازند؟
۲. از کدام دستاوردهای هژدهساله باید گذشت یا آن را تعدیل کرد؟
۳. چه کسانی حق دارند در این مورد مذاکره کنند؟
۵. چه کسانی حق دارند در این مورد تصمیم بگیرند؟
۶. چه ضمانت اجرایییی برای این توافقات وجود دارد؟
۷. اجراکنندۀ این توافقات چه کسانی یا نهادهایی میباشند؟
۸. در صورت تخلف، چه نهادی قدرت تحمیل توافقات را بر متخلف دارد؟
۹. سلاح و جغرافیای طالبان چه وقت به ساختار جدید مدغم میشود؟
۱۰. چه کسی ضمانت کرده میتواند که بخش اعظم طالبان به داعش چهره بدل نمیکنند؟
۱۱. اگر مذاکرات بینالافغانی طولانی شود، نیروهای امریکا منتظر میمانند؟
در اخیر به عنوان نتیجهگیری لازم میدانم نکات آتی را ذکر کنم:
شناخت ما از زمان ظهور طالبان تا حال این است که این گروه اهداف استراتژیکِ خود را که عبارت از برپایی یک نظام طالبیِ گره خورده با منافع پاکستان است، پیگیری کرده است و برای رسیدن به آن از هیچ خدعه، عهدشکنی، خونریزی به نام دین خودداری نکردهاند.
نباید انتظار داشته باشیم در نتیجۀ صلح با طالبان، افغانستان به پیش برود؛ زیرا این جنگی است که گذشته را بر امـروز تحمیل خواهد کرد اما نباید بگذاریم برآینده هم غلبه کند.
طالبان یک حرکت قومی، ایدیولوژیک، افراطی و زنستیز اند و این ویژهگی آنها تغییری نکرده است.
طالبان هنوز هم معتقدند که انتخابات در اسلام جایی ندارد و اجماع مسلمین (شورای حلوعقد) باید امام مسلمانان را انتخاب کند.
طالبان از فرهنگ روستایی افغانستان نمایندهگی میکنند و مخالف مظاهر مدنیت اند.
طالبان قابل اعتماد نیستند و انگشت به ماشه با آنها باید مذاکره کرد.
طالبان گروهی اند که در گذشته زندهگی میکنند، پس نه به درد امروز میخورند و نه فردا.
طالبان یک پروژۀ جنگی اند که اگر سلاح خود را بر زمین بگذارند، نظام آنها پاسخگوی نیازهای عصر ما نیست.
طالبان با کمبود شدید دانشمند و متخصص مواجه اند و برای توسعۀ اقتصادی کشور هیچ طرحی ندارند.
طالبان زن را موجودی پایینتر از مرد میدانند و حضورشان را در میان مردان، باعث فساد.
طالبان از شریعتی نمایندهگی میکنند که ریختن خون هزاران انسانِ بیگناه را مجاز و سبب دخول در بهشت میداند.
طالبان در ساختار سیاسی افغانستان خواهان بالاترین مقام اند(با ضمانت قانونی و پشتیبانی نظامی بدون مراجعه به آرای مردم).
طالبان حالا دارای یک هیأت با تجربه در مذاکرات سیاسی اند، در حالی که جانب مقابل آنها فاقد آن اند.
طالبان نمیخواهند با اشرفغنی مذاکره کنند اما رهبران احزاب سیاسی هم متشتت و گرفتار اختلاف اند.
طالبان یک ماشین جنگی اند که امریکا را شکست دادهاند و با زور وارد قدرت سیاسی در افغانستان خواهند شد.
افغانستان برای رسیدن به صلح، باید چند قدم به عقب برگردد زیرا طالبان گذشته را بر امروز تحمیل میکنند.
و پایان سخن اینکه:
صلح با طالبان بسیار دشوار است اما ممکن میباشد.
Comments are closed.