احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 3 اسد 1397 - ۰۲ اسد ۱۳۹۷
در تاریخ نگاری سنتی، مورخ به دنبال واقعهیابی بود و به یک تاریخ مرده میانجامید؛ در تاریخنگاری مدرن تلاش میشود مورخ حداقلی از تفکر و تحلیل را داشته باشد، تا بتواند رخدادهای گذشته را عمق و جان و معنا بدهد و با تحول تاریخی به سوی فهم گذشته برود و بتواند یک مجموعهای معنادار را تولید کند.
تاریخنگاری در عمل فرایند گزارش رخدادهای تاریخی در قالب روایتهای مکتوب تاریخی است که با بازنمایی گزارشهای تاریخی یا تحولات تاریخی در چارچوب یک گفتمان خاصی صورت میگیرد و با روشها، دریافتها و نگرشهای گوناگونی همراه است.
برای این که به تعریف تاریخنگاری نوین برسیم باید تعریفی از تاریخنگاری سنتی داشته باشیم. همچنان که وقتی ما میخواهیم از مدرنیته سخن بگوییم، مجبوریم سنت را تعریف کنیم؛ هنگامی که میخواهیم انسان جدید را تعریف کنیم، باید از انسان سنتی آغاز کنیم.
نخستین مشخصه تاریخنگاری سنتی این است که تاریخ نگاری سنتی اساسا یک نوع تاریخنگاری نقلی است. یعنی وقایعنگارانه و توصیفی است. و در آن تبیین، تحلیل و بررسی علتجویانه رخدادها، خیلی مدنظر نیست. وقتی تاریخنگاران سنتی میخواستند رخدادهای روزگار پیشین و گذشته خود را روایت کنند معمولا رونویسی میکردند وهیچ استنادی نمیدادند. بنابراین یکی از مولفههای تاریخنگاری سنتی این است که شما استناد و ارجاع به منابع را نمیبینید.
ویژگی بعدی تاریخنگاری سنتی این است که به لحاظ موضوعی فقط به رویدادهای سیاسی و آنچه که در درون خاندانهای حکومتی میگذشت، میپرداختند؛ حیات اجتماعی ملت اساسا محل مطالعه تاریخنگاری نبود.
از نظر معرفتشناسانه، امر معرفتشناسی تاریخنگاری سنتی بر این باور بود که همهچیز نقشهی از پیش طراحی شدهای خداوند است و انسانها موجودات بیارادهای هستند که ایفاگر نقشهای از پیش طراحی شدهی خداوند هستند. بنابراین نوعی جبرباوری در نگاه به عوامل و تاثیر عوامل فرازمینی و فرابشری در متن رخدادهای سنتی وجود داشته است.
ویژگی بعدی، جایگاه مورخ در بطن تاریخ است. در تاریخنگاری سنتی مورخ حضور چشمگیری در متن تاریخ و آنچه که مینویسد، ندارد. و در واقع کار او باور کردن، شنیدن و ضبط کردن وقایع است. دیگر اینکه سبک بیان آنها متکلف و مصنوع است. و معمولا با احادیث و روایت و اشعار به شکل گزافهگوییهایی متنهای را میانباشتند که بسیار خستهکننده است. با این امر معمولا حقیقت مطلب، فدای لفظ میشد. اگر ما برگردیم به طبقه و جایگاه اجتماعی مورخ، میبینیم که این مورخان سنتی معمولا از کارگزاران حکومت بودهاند؛ از دیوانیان سطح بالا، از وزرا و شخصیتهایی که در دربار حضور داشتند و با حاکمیت و قدرت سیاسی، پیوند داشتند.
به همین لحاظ این مورخان از نظر منابع وابسته به حکومت بودند. چرا؟ چون هیچ رسانهی دیگری در اختیار مورخ نبود. آنها مجبور بود در متن بسیاری از رخدادهایی که محل ثبت آن در تاریخ بود، حضور پیدا کنند و آنها را از نزدیک شاهد باشند. علاوه براین مورخان سنتی به لحاظ معیشتی کاملا وابسته به دربار بودند و زندگی، زیست و امنیت آنها کاملا به حسن نیت دربار و نوع همکاری و پشتیبانی مالی، ستادی و سیاسی حکومت بستگی داشت.
نتیجه این امر آنها را دچار تنگناهای خاصی از نوع حقیقتپوشی و مصلحتاندیشی میکرد. از طرف دیگر مورخان برای تداوم فعالیتهای حرفهای خود ناچار بودند به حکومت وابسته باشند.زیرا اگر اثری مینوشتند و میخواستند این اثر محفوظ بماند و در اختیار نسلهای بعدی قرار بگیرد این را باید به نهادها و موسساتی میسپاردند که کاملا در اختیار دربار بود. بنابراین تاریخنگاری سنتی به مثابه یک ابزار مشروعیتبخش در خدمت ارباب قدرت بود که به همان نسبت میتوانست به ابزار جهل و تحریف و برجستهسازی رخدادها و نادیده گرفتن بسیاری از رخدادها، تبدیل شود.
تاریخنگاری جدید تقریبا نقطهی مقابل تمام آنچه که ما به عنوان تاریخنگاری سنتی برشمردیم، است. و در اینباره نخستین مقوله، بحث روش است. اگر تاریخنگاران سنتی به صورت توصیفی مینوشتند، تاریخنگاران جدید به صورت علی، تبیینی و تحلیلی مینویسند. اگر آنها نگاه مکانیکی به رخدادها داشتند و یک نوع علت را برای یک رخداد تاریخی مطرح میساختند؛ مورخ تاریخی جدید، نگاه ارگانیک دارد و سعی میکند، زنجیرهای از علتها را در تبیین رخدادهای تاریخی ببیند. اگر در تاریخنگاری سنتی، مورخ به دنبال واقعهیابی بود و به یک تاریخ مرده میانجامید؛ در تاریخنگاری مدرن تلاش برای این است که مورخ حداقلی از تفکر و تحلیل را داشته باشد، تا بتواند رخدادهای گذشته را عمق و جان و معنا بدهد. و در واقع با تحول تاریخی به سوی فهم گذشته برود و بتواند یک مجموعهای معنادار را تولید کند.
مورخان جدید برخلاف تاریخنگاران سنتی در متن تاریخ حضور دارند و نقش آنها در فرایند تکوین، تدوین و تحلیل رخدادها بسیار جدی و تعیینکننده است. او است که با گفتوگوی مستمر و مداوم خود با رخدادهای تاریخی و با کاربست عقل و توانمندیهای ذهنی خود، میکوشد تا رخدادهای تاریخی را تحلیل کند. و بر اساس یک عینک و یک چارچوب تحلیلی خاص به سراغ گذشته برود. اگر مورخ سنتی غلام حلقه به گوش رخدادهای تاریخی بود، مورخ جدید غلام حلقه به گوش نیست بلکه او یک نقاد است.
اگر تاریخنگار سنتی باور میکرد، تاریخنگار جدید تردید میکند؛ و آنچنان تردید میکند تا بتواند دلایلی روشن در دفاع از تحولات تاریخی که مینویسد، بیابد. بنابراین تاریخ عمل مداوم تاثیریافتن مورخ و واقعیات از یکدیگر و گفتوشنود پایانناپذیر حال و گذشته است. این راز پیدایش انواع متعدد و گونههای مختلف تاریخنگاری در روزگاران ما است. اگر ما یک پدیدهی تاریخی را با منابع مشخصی در اختیار مورخان جدید بگذاریم، هرگز متنهای تاریخی آنان، مثل هم نخواهد شد. چرا؟ چون کار بست عقل و تحلیل حضور مورخ و گزینش او و زاویهی دید او و نیز روش او، فاصله کانونها را متفاوت میکند.
از ویژگی دیگر تاریخ مدرن این است که اگر در تاریخنگاری سنتی رخدادها بر اساس روزشمار یا سالشمار، به صورت وقایع پراکنده یا از هم گسیخته و گسسته نوشته میشدند، در تاریخنگاری جدید، وقایع در یک منظومهی منطقی چه از نظر محتوایی و چه روشی، نوشته میشود. یعنی رخداد به گونهای در جایگاهی قرار میگیرد که گویی مورخ و پژوهشگر تاریخ همانند یک داستاننویس است. مثلا فلان رخداد را در فلان جایگاه قرار میدهد که اگر ما این جایگاه را جابهجا کنیم، به اصل داستان لطمه وارد میآید. ویژگی دیگر مورخ یا پژوهشگر تاریخ جدید این است که بر اساس مساله و سوال و بر اساس ابهامی که در ذهن او یا در ذهن جامعهی علمی روزگار او وجود دارد، به سراغ گذشته میرود. و بنابراین با طرح فرضیات مختلف و با طرح پرسشهای مختلف میکوشد به آنها پاسخ دهد. و به این ترتیب حاصل کار او کاملا متفاوت از تاریخنگار سنتی خواهد شد.
از نظر موضوعی و قلمرو تاریخ هم یک تحول گستردهای در متن تاریخنگاری سنتی و مدرن رخ داد. اگر مورخ سنتی صرفا به رخدادهای سیاسی محدود بودند، مورخان جدید همهی ابعاد پیچیدهی زندگی اجتماعی انسان گذشته را موضوع مورد مطالعه خود قرار میدهند. نه تنها ارباب قدرت بلکه همهی گروههای خاموش، گروههای مغلوب، گروههای ستمدیده و گروههای فراموششده را مورد کنکاش خود قرار میدهد. تاریخنگاری جدید در بستری پدید میآید که ما شاهد تغییر و تحول عنوان رعیت به عنوان ملت هستیم. اصلا مردم عادی موضوعیتی در تاریخنگاری نداشتند. اما تاریخنگاری جدید کوشید همین تودهها را محل مطالعه قرار بدهد. افزون بر این، خود این تودهها وارد فرایندهای تاریخی شدند. دیگر تاریخسازان ما صرفا ارباب قدرت نبودند بلکه همین تودهها بودند که با آنها در افتادند و آنها را از اریکهی قدرت به زیر کشیدند و با آنها درگیر شدند. ساختارها و نهادهای دمکراتیک پدید آوردند و خود تاریخساز شدند.
تحول معرفتی، مولفهی بعدی است که تاریخنگاری جدید را از سنتی جدا میکند. اگر تاریخنگار سنتی، تاریخ را نقشهای از پیش طراحی شده خداوند میدید، تاریخ نگار جدید و اساسا تاریخ جدید، تاریخ را عرصهی تجلی ارداهی انسان و عرصهی اندیشه و عمل انسان میپندارد. او به هیچ منشا فرازمینی در پیدایش رخدادهای تاریخی پایبند و قائل نیست. از نظر زبانی نیز اگر تاریخنگار سنتی مجبور بود برای دربار با نثری متکلف و مصنوع، نوعی فضل فروشی کند، تاریخنگار جدید میکوشد به زبانی بسیار ساده و سلیس و همه فهم مطلب بنویسد.
در دوره تاریخنگاری جدید با انواع متعددی از منابع تاریخی مواجه میشویم. اگر در روزگاران پیشین تنها متنهای تاریخی سنتی بودند که میتوانستند اطلاعات تاریخی عرضه کنند، و مورخ امروز برای مطالعهی جامعهی پیشین باید به آن منابع که البته با هزار صافی و سانسور نوشته شده بودند رجوع کند، در دوره جدید، ما شاهد شکلگیری منابع رقیب هستیم. منظور از منابع رقیب، همهی منابعی است که خارج از چارچوبهای رسمی حکومت نوشته میشوند و حاوی دادههای تاریخی هستند؛ مانند سفرنامهها، خاطرات، روزنامهها، اسناد و مدارک آرشیوی. بدین ترتیب تاریخنگاری جدید در یک فضای دموکراتیک شکل میگیرد. در فضایی که امکان تبادل آزاد اطلاعات و اخبار وجود داشته باشد و رسانهها منحصرا در اختیار دولت نباشند.
آزادی بیان و قلم و اجتماعات وجود داشته باشد، و روزنامهها و شبنامهها و انواع تریبونهای مختلف بتوانند بسیاری از مسائل ناگفته و حتا پیچیدهترین مسائل سیاسی را در معرض عموم قرار دهند. و در واقع در مسیری گام بردارند که هیچ اسرار مگویی باقی نماند.
منبع: خانه اندیشمندان علوم انسانی
Comments are closed.