احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۷ اسد ۱۳۹۷
نوشته ذیل را از باب تعلیق در پیوند به مقالهای حضور دوستان تقدیم میکنم که اخیراً زیر عنوان «مدرنیزم دینی، پروژه استعمار» از سوی استاد دکتر فضل الهادی وزین در صفحات اجتماعی دست بهدست میشود که در آن روشنفکری دینی بهچالش کشیده شده است. از آنجاییکه جناب دکتر صاحب وزین سِمت استادی را بر من دارد، با کمال حرمت و ارادت به دیدگاه ایشان و اینکه تعدد دیدگاهها خالی از خیر نخواهد بود، نقاط ذیل را حضور ایشان و دوستانیکه با ایشان همسو اند، صمیمانه عرض مینمایم:
یک: روشنفکری دینی موضوعی است که در حدیثی به روایت امام ابی داود به آن اشاره شده است: «إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّهِ عَلَى رَأْسِ کُلِّ مِائَهِ سَنَهٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا» خدای متعال در هر صدسال شخصی را برای این امت بر میگزیند تا امور دینی آن را تجدید نماید.
مجدد، بهمعنای نوگرا، تجدید کننده، شخصی که بنای فرسودهای را از نو اعمار کند. ریشهی این اصطلاح، اساساً به حدیث فوق پیوند دارد و از همین جاست که اندیشمندانی همچون سید جمال الدین افغانی، شاه ولی الله دهلوی، امام حسن البنا، امام مودودی و شخصیتهای دیگری در قرنهای اخیر آمدند و با شکستن مهر سکوت، دروازهی اجتهاد را بهروی اندیشمندان رسالتمند گشودند و جنبش بیداری اسلامی را در سراسر جهان شکل دادند.
دو: بهوجود آمدن علم فقه و مکتب رأی در قرن نخست، گسترش چشمگیرِ دامنهی اجتهاد فقهی در قرنهای بعدی، تدوین حدیث، بهوجود آمدن علوم حدیث و تفسیر، تألیف دهها هزار کتاب در بخشهای مختلف علوم دینی، بهوجود آمدن مکتبهای فقهی متفاوت در حوزههای ماوراء النهر، بین النهرین، حجاز، مصر و اندلس، همه نشاندهنده تلاشهای تجدیدی علما در گوشه و کنار مختلف جهان اسلام در گذشته بوده است.
سه: بحثهای کلامی میان معتزله، قدریه، جهمیه، کرامیه و گروههای دیگر در بغداد، موقفگیری برخی علما در برابر این مکاتب فکری مانند امام احمد و بعد از وی بهوجود آمدن مکتب اشعری در عراق و ماتریدی در ماوراء النهر بدون اینکه برکسی مهر تکفیر زده شود یا با تیر لعن و نفرین و تهمتپراکنی هدف گرفته شود، همه نشان میدهد که هریکی در جستجوی دیدگاههای جدید حتا در عرصههای اعتقادی بوده اند.
چهار: در قرآن کریم به دهها مورد بر میخوریم که از ایمان و کلام الهی به «نور» تعبیر نموده است. (قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ کِتَـٰبٌ مُّبِینٌ) و (هل تستوی الظلمات و النور). پس وظیفهی هر دعوتگر دینی، روشنفکری و روشنگری در عرصههای زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی است.
پنج: یکی از واقعیتهایی که همه شاهد آن هستیم، در نتیجهی تلاشهای روشنفکران دینی معاصر، بهویژه از نیمه دوم قرن بیستم بدینسو، مسیحیت، یهودیت، بوداییزم، هندوییزم و هر کیش و مذهب دیگر مانند استشراق و تبشیر در گفتمانهای دینی در برابر مسلمانان شکست خورده اند. حالا دیگر تشویشی از سوی استشراق و تبشیر برای مسلمانان وجود ندارد.
شش: شکست غربیها در گفتمانهای دینی در برابر مسلمانان باعث گردیده است که بهعوض حلقات تبشیری و فعالیتهای فکری خاور شناسان، سازمانهای استخباراتی را با امکانات مالی هنگفتی وارد میدان کنند و گروههایی بهنام طالب، القاعده، بوکوحرام، داعش و غیره را بسازند و ازاین طریق چهرهی زیبا و انسانی اسلام را در نظر دیگران، زشت بنمایانند.
هفت: حالا مهمترین رسالت روشنفکران دینی این است که پیچیدگیهای روابط بین الملل، رقابتهای اقتصادی میان قدرتهای منطقه و جهان، روشهای فعالیت سازمانهای استخباراتی برای استعمارِ ملتها و استثمارِ منابع اقتصادی سرزمینهای اسلامی را از راه زبان و قلم برای عامهی مردم بیان کنند، از توطئهها و دسایس، مردم را آگاه سازند و راه نجات و بازگشت به ارزشهای دینی را بهگونه واقعبینانه با معیارهای عملی و منطقی برای امت، تفسیر نمایند.
هشت: افراطگرایی دینیای که امروز خون انسانهای بیگناه را در شهرهای مختلف اسلامی میمکد و هیچ سیر نمیشود، واجب ایمانی روشنفکران دینی است تا اصطلاحاتِ اعتدالگرایی، میانهروی، امنیت و ثبات، ترقی و سعادت، همزیستی انسانی و ارزشهای دیگرِ دینی در برابر جزماندیشانِ متحجر و افراطگرایان را از منظر دین مطرح نمایند و راه درست را برای ملتهای مسلمان بازگو کنند.
نه: اگر در مسیر روشنفکری دینی با برخی اشخاص مانند: محمد ارکون، نصر حامد ابوزید، دکتر عبدالکریم سروش، همآهنگ نیستیم، مانعی نیست؛ (لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا). بهخاطر افرادی که به زعمِ ما از دایرهی روشنفکری دینی پا فراتر گذاشته اند، میتوانیم نظریات آنها را به نقد بکشیم اما شایسته نیست که روشنفکری دینی را بهگونه مطلق زیر سؤال ببریم.
ده: اگر روشنفکری دینی را بهگونهی مطلق زیر سؤال ببریم بدین معناست که ما برای ساختارهای اجتماعی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی وغیره بادرنظرداشت مقتضیات زمان و درک و تشخیص چالشها و فرصتها از منظر اسلام، برنامهای نداریم و اسلام را یک آیین آرمانی میدانیم که با واقعیتهای زمان سر سازش ندارد.
با عرض حرمت
Comments are closed.