احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 21 اسد 1397 - ۲۰ اسد ۱۳۹۷
چین در حال گسترش نفوذ خود در سراسر جهان است و جنوب آسیا هم از این امر مستثنی نیست. بر همین اساس پیوند چینیها با کشورهای جنوب آسیا در تمامی عرصهها از جمله اقتصاد، ارتباطات، تبادل فرهنگی، انرژی و همکاری امنیتی غیرمستقیم گسترش یافته است.
به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه خبری نیشن، در گزارشی مینویسد: نیم قرن پیش، چین از یکی از مهمترین فجایع اقتصادی مهم در تاریخ این کشور خارج شد اما امروزه رشد تولید ناخالص ملی آن سالانه ۶.۸ درصد است که این کشور را به دومین اقتصاد بزرگ جهان بدل میکند. چین بیش از ۶۰۰ میلیون تن از ساکنانش را فقر بیرون کشید و بزرگترین شریک تجاری آمریکا، اتحادیه اروپا، هند و ژاپن شد. با استناد به تولید ناخالص ملی، چین میتواند ظرف چند سال آتی از آمریکا هم پیشی بگیرد.
مهمترین تحولات اقتصادی در تاریخ بشر موجب پدیده «ظهور چین» شد که «تغییر در پویش جهانی و تکامل ژئوپولیتیک در یک جهان عمدتا جنوبمحور» را به وجود آورد. چین همچنین فعالیتهای دیپلماتیک خود را گسترش داده و نقش مهمی در نهادهای بینالمللی ایفا کرده و نفوذ ژئوپلیتیک بیشتری در آسیا و سراسر جهان داشته است. در روند مذکور، چین دومین کشور تاثیرگذار در جهان پس از ایالات متحده است. برای مثال، نقش آن در تحریک اقتصاد جهانی و حتی حل مسائل هستهای در شبه جزیره کره و خلیج فارس بسیار مهم بوده است.
در این نظم جدید، چین در حال تبدیل شدن به یک بازیگر مسئول در سطح جهانی است و به مسائل بینالمللی مانند تروریسم جهانی، تخریب محیط زیست، امنیت انرژی، جرایم بینالمللی و غیره رسیدگی میکند.
در رئالیسم سیاسی، «قدرت» توانایی وادار ساختن یک دولت دیگر به انجام کاری است که در حالت عادی انجام نمیدهد و برعکس. آنچه باعث قدرتمندی یک دولت میشود به توانایی آن در تأثیرگذاری بر دیگران بستگی دارد. در روابط کشورها، این توانایی براساس خصوصیات ملموس و غیرملموس هر کشور استوار میشود. خصوصیات ذاتی شامل مواردی مانند بزرگی کشور، اقتصاد، ارتش، توسعه تکنولوژیکی و جمعیت است. به طور خاص در آسیا میتوان گفت، چین اژدهای آسیا است. غرور، سختکوشی، اراده ملی و ویژگیهای ناملموس موجب شده است تا چین به موفقیت برسد.
از آنجایی که «گسترش» یکی از خواص قدرت است، بنابراین زمانی که کشورها قویتر میشوند، منافع آنها به ماورای مرزهایشان نیز کشیده میشود و آنها باید راههای جدیدی برای محافظت از منافع خودشان پیدا کنند. چین هم مستثنی نیست. بنابراین، چین به منظور حفظ ظهور صلحآمیز خود در حال گسترش نفوذ خودش در سراسر جهان است و جنوب آسیا هم از آن جدا نیست.
منطقه جنوب آسیا که سکونتگاه یک چهارم از جمعیت جهان است، جزو مناطقی در جهان است که کمترین میزان اتحاد اقتصادی را دارد. تجارت درون منطقهای به علت «تنش سیاسی و بیاعتمادی تاریخی، با اختلافات مرزی و نگرانیهای امنیتی» بسیار پایینتر از توان بالقوه آن است. اکثر کشورهای جنوب آسیا به شدت بر کشورهای توسعهیافته به عنوان مقصد صادرات متکی هستند و به طور فزایندهای از چین وارد میکنند.
از قرن بیست و یکم، چین همکاریهای چند بعدی با تمام کشورهای جنوب آسیا (افغانستان، بنگلادش، بوتان، هند، مالدیو، نپال، پاکستان و سریلانکا) انجام داده است. پیوند چینیها با کشورهای جنوب آسیا به همه زمینهها از جمله اقتصاد، ارتباطات، تبادل فرهنگی، انرژی و همکاری امنیتی غیرمستقیم گسترش یافته است.
منافع عمده چین در جنوب آسیا شامل ارتقای ثبات در افغانستان و پاکستان نیز هست تا مانع نفوذ افراطگرایان اسلامی و تسهیل تجارت و انرژی در سراسر این منطقه شود که چین میتواند به آن دسترسی پیدا کند، یعنی افزایش حضورش در منطقه اقیانوس هند.
اقیانوس هند نیمی از ترافیک کانتینری دریایی در جهان و ۷۰ درصد کل حمل و نقل نفتی جهان را میزبانی میکند. چین، اقیانوس هند را یک آبراه استراتژیک مهم میداند زیرا بخش قابل توجهی از ترانزیت کالاها و نفتی آن از طریق این اقیانوس انجام میشود. استراتژی جنوب آسیای چین همچنین بر تقویت نفوذ در سایر کشورهای جنوب آسیا تاکید دارد؛ آن هم به عنوان بخشی از تلاش جهانی برای گسترش نفوذ دیپلماتیک و اقتصادی خود در جهان.
Comments are closed.