احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علیرضا فولادی/ سه شنبه 23 اسد 1397 - ۲۲ اسد ۱۳۹۷
بخش دوم/
کلاسیک
فرمهای بیرونی- جزئی سهگانی کلاسیک عبارتاند از:
۱٫ کلاسیک با طرح قافیۀ یک- سه:
این اوجِ یک تلاقیِ زیباست:
ساحل، همیشه اوّلِ دریا،
دریا، همیشه آخرِ دنیاست.
۲٫ کلاسیک با طرح قافیۀ دو- سه:
جا به جا آتشی برقرار است،
تا سیاوش چه اندیشه دارد؛
مرگ در ذهن ما ریشه دارد.
۳٫ کلاسیک با طرح قافیۀ یک- دو- سه:
در کار تو آمدن جداییست،
آنگونه که رفتن آشناییست؛
ماهیّت ماه، خودنماییست.
۴٫ کلاسیک با طرح قافیۀ یک- دو:
زندگی، پیر میکند ما را،
مرگ، تحقیر میکند ما را؛
وای اگر شوکران عشق نبود!
۵٫ کلاسیک بیقافیه:
بیم از مرگ، عاشقم کردهست؛
وای! اما تو آنچنان خوبی
کز برایت سهسوته میمیرم!
نیمایی
فرمهای بیرونی- جزئی سهگانی نیمایی عبارتاند از:
۱٫ نیمایی با طرح قافیۀ یک- سه:
برای او همین دو بال بس بود؛
دو بال ِ میلهمیله؛
پرنده یک قفس بود.
۲٫ نیمایی با طرح قافیۀ دو- سه:
از خدایان پر،
وز خدا خالیست؛
قلب ما سرزمین اشغالیست.
۳٫ نیمایی با طرح قافیۀ یک- دو- سه:
از بس که گَردآلودِ هر خاکیم،
هرچند بر خاکیم،
انگار در خاکیم.
۴٫ نیمایی با طرح قافیۀ یک- دو:
گرمِ گفتگو،
با زبانِ بوسه بوسه بو…،
ماهیان.
۵٫ نیمایی بیقافیه:
از کجا معلوم
آن درختی که عاشقش شدهام،
عاقبت، دارِ من نخواهد شد؟
سپید
فرمهای بیرونی- جزئی سهگانی سپید عبارتاند از:
۱٫ سپید با طرح قافیۀ یک- سه:
زخمهایم را بستی،
خود بهسان تیری
در قلبم نشستی.
۲٫ سپید با طرح قافیۀ دو- سه:
چه کودکانه جار زدیم عشق را!
غافل
که به کمین نشستهاند دزدان دل.
۳٫ سپید با طرح قافیۀ یک- دو- سه:
در واپسین چشمانداز
صدای تو به گوش میرسد باز،
ای زیباترین آغاز!
۴٫ سپید با طرح قافیۀ یک- دو:
خوشبخت است یا بدبخت،
تکدرخت،
در حیاط زندان؟
۵٫ سپید بیقافیه:
عطر لازم نیست؛
دروغ نگویی،
معطّر میشوی.
با آنچه گذشت، هر کدام از سه شاخۀ کلاسیک و نیمایی و سپید سهگانی، پنج فرم بیرونی- جزئی دارد که در همۀ این شاخهها مشترکند. براینپایه فرمهای بیرونی- جزئی سهگانی در سه شاخۀ کلاسیک، نیمایی و سپید، جمعآ پانزده فرم را تشکیل میدهند.
فرمهای درونی- جزئی سهگانی
در یک شعر کوتاه، چارهیی جز ارتباط نحوی میان همۀ اجزای فرم درونی آن نیست، ولی چگونهگی برخورد شاعر با این الزام، باعث میشود تا لَختهای این نوع شعر، نسبتاً مجزا یا موقوف جلوه کنند و این امر، ساختارهای نحوی چندی برای آن پدید میآورد. فرمهای درونی- جزئی سهگانی بر پایۀ این ساختارهای معدود استوارند. چنین ساختارهایی در هر سه شاخۀ کلاسیک و نیمایی و سپید سهگانی عبارتاند از:
۱٫ فرم یک و یک و یک:
در این فرم، هر مصراع یا سطر، نسبتاً مجزاست:
فصلها جادههای خستهگیاند؛
بینگاهت رسیدهام به خزان؛
برسانم به دور برگردان!
زهرا حیدری
۲٫ فرم یک و دو:
در این فرم، مصراع یا سطر اول، نسبتا مجزاست و دو مصراع یا دو سطر دوم و سوم، موقوفند.
اوضاع، محشر است،
وقتی که مارمولک
میراثدارِ دایناسورِ کوهپیکر است.
بهادر باقری
۳٫ فرم دو و یک:
در این فرم، دو مصراع یا دو سطر اول و دوم موقوفند و مصراع یا سطر سوم نسبتآ مجزاست.
عنکبوت، سالهاست
تار میتند به پای طعمهاش؛
طعمهاش هزارپاست.
میثم داودی
۴٫ فرم تمامیک:
در این فرم، هر سه مصراع یا سطر، موقوفند.
گلواژۀ بهار
شاید برای عشق
نامیست مستعار.
سعید سلیمانپور ارومی
اصول سهگانی
این اصول، مقوّم فرم درونی سهگانی است. پیش از توضیح چنین اصولی این دو نکته را بگوییم که اولاً ترکیب آنها مهم است، نه کاربرد یکی از آنها و ثانیاً جزئی و عملیاند، نه کلی و نظری.
۱٫ کشف و اتفاق شاعرانه
یک نهنگ پیر
میکند شنا
روی ماسهها.
در این سهگانی، دو مصراع زیر، حاوی یک کشف شاعرانه است:
…
میکند شنا
روی ماسهها
و همچنین دو مصراع زیر، حاوی اتفاقی شاعرانه:
یک نهنگ پیر
…
روی ماسهها
«کشف» بودن مورد اول به دلیل کاربرد تعبیر «شنا» برای قرار گرفتن نهنگ روی ماسهها و «اتفاق» بودن مورد دوم به دلیل همان «قرار گرفتن نهنگ روی ماسهها»ست. دنیای سهگانی دنیای اینگونه مکاشفهها و حادثههاست. البته گاه در هر سهگانی یکی از این دو مورد کاربرد مییابد و گاه هر دو مورد کاربرد میپذیرند. ضمنا گاه در هر سهگانی یکی از این دو مورد، دو بار یا حتی بیشتر به کار میرود. برای نمونه، سهگانی زیر حاوی دو کشف شاعرانه در مصراعهای دوم و سوم است:
حرفهایت قشنگ است؛
آری، اما تو رنگینکمانی،
حرفِ رنگینکمان، هفت رنگ است.
بههرحال، در این میان، گاه سهگانی از داستان کوتاه کوتاه کوتاه سر برمیآورد:
پیچکی با نخ پوسیدهی خود گفت:
برنیاید به هوس، عشق؛
اعتماد است و سپس، عشق.
۲٫ برخورد میان عاطفه و تفکر
سهگانی فضای احساسی دارد، اما در درون این فضا، حرفهای اندیشگی میزند. روشن است که احساس با زبان و موسیقی و تصویر و تزئین بیان میشود، ولی این عناصر در سهگانی، همه به سوی بیان اندیشه حرکت میکنند و این نه تنها برای سهگانی عیب نیست، که در دنیای آشفتۀ ما، امتیاز بزرگی است. در هایکو تنها تصویر طبیعت، آن نیز بر پایۀ بینش ذن بودیسم، اهمیت دارد:
برکهی کهن، آه!
جهیدن غوکی.-
صدای آب.[۶]
باشو
حال آن که این نوع محوریت تصویر، مربوط به سبک خراسانی شعر فارسی بوده است:
فرو بارید بارانی ز گردون
چنان چون برگ گل بارد به گلشن[۷]
منوچهری
و ما اکنون قرنهاست از آن برگذشتهایم و به مرزهای شاعرانهی ژرفتری رسیدهایم و سهگانی هم تابع همین تکامل است و برخلاف سکوت هایکو، حرف میزند. به عبارتی، اگر هایکو معنی را با پشت گوش انداختن آن به رخ میکشد، سهگانی معنی را مانند شکوفهای بر شاخهی زبان میشکوفاند تا همهگان تازهگی و زیبایی آن را دریابند.
ایجاد برخورد میان عاطفه و تفکر، سهگانی را به شعری جرقهوار بدل میسازد؛ دقیقاً مانند این بیت حافظ که مصراع آن اول بیان احساس و مصراع دوم آن بیان اندیشه را در بر دارد:
الا یا ایّهاالسّاقی أدر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
Comments are closed.