احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محمداکرم عظیمی / یک شنیه 18 سنبله - ۱۷ سنبله ۱۳۹۷
اگر تعصبات جاهلانه را کنارزده و از منظر منافع ملی، شخصیتهای مطرح کشور را مورد ارزیابی دقیق قراردهیم، بدون تردید احمدشاه مسعود را باید فرزند خلف، شجاع، حماسهآفرین افغانستان دانست؛ زیرا او زندهگی خود را وقف استقلال و تمامیت ارضی، حاکمیت ملی افغانستان نمود. او همواره حافظ منافع ملی کشور در برابر پدیدههای وارداتی چون؛ تروریسم، قرائتهای متحجرانه از دین، جاسوسی و وطنفروشی بود.
او قهرمان واقعی صحنههای نبرد علیه استعمار و اشغالگری، استبداد داخلی، تحجر، ترورو وحشت و نهایتآ استراتژی سلطهطلبانۀ پاکستان این کشور حیلهگر، طماع و فرزند خلف استعمار بریتانیای کبیر، بود.
احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور، سهونیمدهه از عمر گرانبهای خویش را صرف مبارزه با چهارپدیدۀ شوم ذیل سپری نمود:
۱- مبارزه با استبداد داخلی وحاکمیت موروثی: مسعود با الهام از سیدجمالالدین افغانی مصلح بزرگ و قهرمان ضد استبداد داخلی و استعمار خارجی معتقد بود که، استبداد داخلی عنصر اصلی توسعهنیافتهگی کشور در ابعاد مختلف محسوب میشود و استعمار خارجی عامل اصلی تفرقه و عقبماندهگی جهان اسلام بوده و هست.
۲ – مبارزه با تجاوز و اشغال استعمارسرخ: احمدشاه مسعود که فنون نظامی را در هیچ نهاد اکادمیک نظامی فرا نگرفته بود بلکه در صحنههای نبرد در برابر اشغالگران شوروی و زحمات خستهگیناپذیر شبانهروزی در دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و نجات افغانستان از سلطۀ اشغالگران به چنان مهارتهای نظامی دست یافت که بدون مبالغه میتوان او را فراتر از ناپلئون بناپارت و چهگورا دانست؛ زیرا حمدشاه مسعود، در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، «دهحملۀ نیروهای مشترک شوروی دومین ابرقدرت جهان و حکومت حزب دموکراتیک خلق» را در وادی پنجشیر مردانه دفع کرد.
قوای اشغالگر شوروی و نیروهای رژیم دستنشاندۀ شان بهمنظور تصرف پنجشیر اولین حملۀ شانرا در حمل ۱۳۵۹ به پنجشیر انجام دادند که با شکست خفتبار مواجه شدند. حملات بعدی آنها بالترتیب در سنبلۀ ۱۳۵۹، قوس ۱۳۵۹، اسد ۱۳۶۰، ثور ۱۳۶۱، سرطان ۱۳۶۱، حمل ۱۳۶۳، سنبله ۱۳۶۳، عقرب ۱۳۶۳ و سرطان ۱۳۶۴ بهوقوع پیوست. این حملات که هربار برای تسخیر پنجشیر و نابودی مسعود و نیروهایش برنامهریزی شد، به اثرتدابیر خاص و مبتکرانۀ احمدشاه مسعود به شکست مواجه شده و نهایتآ به تقویت نیروهای تحت امرش به نیروی برتر داخلی و کسب شهرت او در سطح بینالمللی انجامید. در حملههای متذکره، اشغالگران شوروی و عُمال داخلی شان هزاران نیروی تا دندان مسلح شان را که بهمنظور شکست مسعود و نیروهای تحت امرش بسیج نموده بودند، تار و مار شده و هیچگاه موفق به تصرف پنجشیر نشدند.
یکی از شگفتیهای استعداد و ابتکار احمدشاه مسعود در دوران جهاد تخلیه وادی پنجشیر از مردم و عقبنشینی نیروهای او درحمل ۱۳۶۳ قبل از هجوم هفتم قوای شوروی از این وادی بود. ترک داوطلبانۀ مردم از خانه و زادگاه شان میزان نفوذ و محبوبیت مسعود را نزد مردم به نمایش گذاشت. احمدشاه مسعود با این تدبیر، هم مردم را از ضربات و تلفات سنگین و مهلک و هم نیروهای خود را از سرکوبی و نابودی یورش هفتم قوای شوروی به پنجشیر که با دقت و مهارت در مسکو طرحریزی شده بود، نجات داد. حملۀ هفتم شورویها درحمل ۱۳۶۳ از بزرگترین حملات قوای شوروی در پنجشیر و همچنان از بزرگترین حملات آنها در طول اشغال افغانستان به یکی از مناطق کشور بود.
عقبنشینی قبل از حمله تا آخرین فرصت بهگونهیی برنامهریزی گردیده بود که ارتش سرخ و کی جی بی هم نتوانستند از آن آگاه شوند. در نتیجه آن یورش هزاران نیروی ارتش سرخ و قوای حکومت مورد حمایت شان در کابل به وادی پنجشیر بعد از بمباران دهها فروند هواپیمای استراتژیکTU 16 از مراکز نظامی شوروی در آسیای میانه، بههدر رفت.
۳- مبارزه با تحجر، ترور و وحشت: تروریسم که امروزه بعد از سلاحهای اتمی بزرگترین عامل تهدید علیه امنیت بین المللی بهویژه کشورهای اسلامی و بهخصوص برای افغانستان محسوب میشود. احمدشاه مسعود اولین فردی بود که خطر تروریسم را درک کرد و در سفر پاریس حادثه ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ را به نوعی پیشبینی و به دولتمردان وقت امریکا خطرتروریسم را گوشزد نمود.
مسعود پاکستان را مرکز ثقل تربیت و سازماندهی تروریسم بینالمللی میدانست و همواره سعی میکرد اولا ماهیت اصلی پاکستان را به هموطنانش معرفی نموده و خطر این کشور تروریستپرور را بههمهگان گوشزد نماید. ثانیا خطر تحجر، قرائتهای متحجرانه از دین و اینکه تحجر، ترور و انتحار دستپخت آی اس ای پاکستان به منظور تضعیف افغانستان میباشد را به همهگان گوشزد مینمود.
۴ – مبارزه با پاکستان و سلطه طلبی های ضد اسلامی و ضد انسانی آن: قهرمان ملی کشور پیرامون مبارزه به سلطهگری پاکستان علاوه بر اقدامات عملی علیه پاکستان حیله گر، مکار و متجاوز معتقد بود:
۱- استثمارگر شنیده بودیم، استعمارگر دیده بودیم، ولی مانند پاکستان نه!
۲- حتی اگر به اندازۀ کلاه/ پکولم، در افغانستان جای داشته باشم، بازهم تا آخر ایستاده شده و با طالبان و پاکستانها خواهم جنگید.
۳- اگر قرار بود تسلیم زور شوم، تسلیم شورویها میشدم.
۴- به تاکید میگویم، تا پاکستان در استراتیژی خود تغییر نیاورد، مشکل افغانستان با آن کشور حل نخواهد شد.
Comments are closed.