سفـر نماینـده گان پارلمـان اروپا به افغـانستان/ پنجشیـر ، قـوس ۱۳۷۹، بازارک

گزارشگر:یوسف جان‌نثار- تصویربردار جبهۀ مقاومت / شنبه 24 سنبله 1397 - ۲۳ سنبله ۱۳۹۷

بخش سوم/

mandegar-3مسلۀ دوم: از نظر من مسالۀ دوم بسیار مهم است، آن این است که پاکستان دنبال یک عمق اسلامی است در پهلوی یک عمق جغرافیایی، و این عمق اسلامی هم چیزی است که افغانستان می‌تواند برایش بسازد. ببینید وقتی‌که پاکستان به‌وجود می‌آید، پاکستان به نام یک قوم به‌وجود نیامده بلکه به‌نام هندو و مسلمان به‌وجود آمده و دوام آن هم به‌همین ترتیب امکان‌پذیر است. بنابر آن مسایل اسلامی در اردوی پاکستان ریشه‌های زیاد دارد که بعدآ درباره‌اش گپ می‌زنیم. ازنقطه‌نظر جریانات اسلامی، منطقه را به شما تشریح کنم؛ گذشته‌ها در منطقه دوطرز فکر اسلامی وجود داشت یکی از دیوبند می‌آمد از هندوستان، که این یک مدرسۀ اسلامی بود و افکار از آن‌جا پخش می‌شد، یکی از دانشمندان بزرگ اسلامی به‌نام شاه ولی‌الله، افکار اوست که تا به امروز باقی مانده است. افکار دیگری است از بخارا در ازبکستان امروز، در گذشته‌ها از آن‌جا در منطقه پخش می‌شد، بخارا عقب‌مانده‌تر بود و افکار دیوبندی پیش‌رفته؛ افکار دیوبندی اساس‌اش در مبارزه با انگلیس مانده شده بود که عمومآ علمای شمال افغانستان از افکار بخارا متأثر بودند و علمای جنوب افغانستان از افکار دیوبندی، این کوه‌های هندوکشی که ما در بین آن موقعیت داریم به‌دودسته تقسیم کرده بودند، بعد افکار دیگری توسط یک‌تعداد از استادان از مصر آمد( اخوان المسلمین)این شد سه‌طرز فکر، وقتی‌که روس‌ها افغانستان را اشغال کردند افکار بخارا از بین رفت، باقی ماند دوطرز فکر، دیوبندی، مودودی و حسن البناء درپاکستان نمایندۀ یکی از آنها مودودی بود شاید نام او را شنیده باشید که حزب جماعت اسلامی را دارد و یک حزب مذهبی و سیاسی است. و دوم آن مولوی فضل الرحمن از جماعت العلما، افکار دیوبندی مفتی محمود، این‌ها گروپ‌هایی هم در افغانستان داشتند مخصوصآ در دوران جهاد، نمایندۀ یکی آن مولوی نبی بود (دیوبندی) و از دیگرش حکمت‌یار با مودودی، این کشمکش هم در افغانستان وجود داشت و هم در پاکستان. چیز جالب این است که اردوی پاکستان و آی اس آی با همۀ این افکار در تماس بوده و بالای همۀ شان تأثیر داشته. یک مثال: یک وقت جنرال ضیاالحق یک‌تعداد از صاحب‌منصبان ارشد اردو را در یک مجلس بزرگ رتبه و تقدیرنامه می‌داد، هنگام توزیع تقدیرنامه‌ها یک جلد از کتاب‌های مشهور مودودی را نیز به‌هریک توزیع می‌کرد این خود نشان می‌دهد که ارتباطات تا چه حدی بوده است. یکی از رییس‌های مشهور استحبارات پاکستان به‌نام حمیدگل که بعد از ضیاالحق روی صحنه آمد از همان گروپ است فکر او با فکر حکمت‌یار هیچ فرقی نمی‌کند. ضیاالحق یک ‌طرح ریخته بود، او در پهلوی این‌که در فکر عمق جغرافیایی بود در فکر یک عمق اسلامی نیز افتید، در افغانستان حساب کرد بالای حکمت‌یار، و همه تلاش‌ها به این شد که به‌هرقیمتی که می‌شود حکمت‌یار را در افغانستان به‌قدرت برسانند، بعد از افغانستان آسیای میانه. پاکستانی‌ها توانسته بودند که امریکایی‌ها را نیز قناعت بدهند روی هردلیلی که بوده امریکایی‌ها قبول کرده بودند. ببینید استنگر پیش حکمت‌یار، دالر پیش حکمت‌یار، اکثر سلاح‌ها پیش حکمت‌یار و همه‌چیز پیش حکمت‌یار، حزب مودودی، حکمت‌یار و ضیاالحق بسیار باهم نزدیک و همه در همین استقامت. اسامه بن لادنی‌که امروز است او قبلآ تربیه‌شده توسط خود امریکایی‌ها است این را هیچ‌کس رد کرده نمی‌تواند، و این‌همه به منظور آسیای میانه بود. پاکستانی‌ها توانسته بودند امریکایی‌ها را قناعت بدهند که حکمت‌یار، اسامه، گروپ مودودی و افغانستان، آسیایی میانه. به‌همین منظور این‌ها مدرسه‌های بزرگ دینی گذشته را در پاکستان امکانات دادند و در دست گرفتند، در آن‌جا از دوران جهاد افراد آسیای میانه زیر تعلیمات گرفته شد که از ازبکستان تربیه می‌شد، از چین تربیه می‌شد، از تاجکستان تربیه می‌شد و از ترکمنستان تربیه می‌شد و همه در این مدرسه‌ها تربیه می‌شدند و در آخر همۀ این رشته‌ها در دست یک سازمان استخبارات ( آی اس آی) و در رأس آی اس آی حمیدگل به یک مدت طولانی، پروگرام شان همین‌که حکمت‌یار را در کابل به قدرت می‌رسانیم بعد آسیای میانه. حکمت‌یار واقعآ چندچیز به آن‌ها داشت، چون قوی‌ترین حزب در دوران جهاد بود، پشتون بود نمایندۀ پشتون‌ها، از نقطه نظر افکار بسیار نزدیک به آن‌ها و از طرف دیگر حکمت‌یار آدمی است که پاکستانی‌ها خوب تشخیص داده بودند، می‌توان از او منحیث یک مزدور استفاده کرد. بنابر آن در دوران جهاد ترتیب این بود که پاکستانی‌ها چه‌طور بتوانند حکمت‌یار را در افغانستان به قدرت برسانند و بعد همین استراتیژی را دوام بدهند الی آسیای میانه. اصلآ پاکستانی‌ها فکر نمی‌کردند که تحول در افغانستان از راه پاکستان نه بلکه از داخل افغانستان می‌آید، پاکستانی‌ها به این‌که حکمت‌یار را به قدرت برسانند جنگ جلال آباد را شروع کردند به سقوط نجیب ناکام، جنگ قندهار ناکام، در پکتیا جنگ‌ها ناکام. به اظهار خود بی‌نظیر بوتو، این را خودش گفته بود که زیر فشار آی اس آی بودم که عساکر پاکستانی بیایند و کابل را بگیرند تا حکمت‌یار را به‌نام مجاهدین به قدرت برسانند این یک مسالۀ است. بی‌نظیر خودش آن‌را اعتراف کرده، از طریق رسانه‌ها پخش شده. این تحول یک‌‍بار از پاکستان نمی‌آید ما از این‌جا رفتیم و کابل را گرفتیم، چیزی که یک‌بار همه را متعجب ساخت، کسی‌که با هیچ دنیایی در بیرون‌ از افغانستان در تماس نبود، ما با امریکایی‌ها در تماس نبودیم، نه با ایرانی‌ها بودیم و نه با سعودی‌ها در تماس بودیم با هیچ‌کس در تماس نبودیم ولی تمام فشار ما همه در داخل بود پاکستانی این را هیچ درک نکرده بودند که کارما در داخل چقدر قوی است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.