احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشیر احمد انصاری/ دو شنبه 26 سنبله 1397 - ۲۵ سنبله ۱۳۹۷
بخش سوم/
البیرونی در آغاز کتاب پیرامون لسانیات مقایسهیی حرف زده است چون میدانست که زبانها تنها ابزار تفاهم و گفتوگو نه بلکه آیینههاییاند که جهانبینی ملتها در آن بازتاب مییابند. او در این رابطه به ترادف و مشترکات لفظی و حروف و آواها اشاره مینماید. البیرونی برای شناخت بهتر ادیان به آموختن زبانهای اصلی این ادیان رو آورد و توانست بر زبانهای سانسکریت و سریانی و یونانی و عربی برعلاوۀ خوارزمی و فارسی تسلط حاصل نماید. بهعنوان نمونهیی او مفاهیم مهم و حساسی چون «الله» و «رب» را در زبانهای عربی و عبری و سریانی که دارای مدلولهای متفاوتیاند، مورد مطالعه قرار داد. او میخواهد بگوید که اختلافات دینی تا حدود زیادی در تفاوتهای زبانی ریشه دارند و ندانستن زبان یک دین به عدم شناخت آن دین بهصورت عموم میانجامد و در نتیجه عدم شناخت، تصوری خلاف حقیقت را بازتاب میدهد، و سرشت انسان با مجهول و نا شناختهها سر سازگاری ندارد.
مشکل دیگری که البیرونی به آن اشاره نموده و آنرا یکی از موانع رسیدن به حقیقت میداند تعصب است. البیرونی دشمن تعصب است و از همینرو در کتابهای «ما للهند» و «الآثار الباقیه» به آن اشاره مینماید.
کاری را که البیرونی آغاز نموده بود کار سادهیی نبوده است. او مینویسد:
« أنّ الأصل الذی أصلته والطریق الذی مهّدته لیس بقریب المنال…لکثره الأباطیل التی تدخل جمل الأخبار والأحادیث» .
ترجمه: اصلی را که نهادینه و راهی را که هموار ساختهام کار آسانی نیست.. از این جهت که سخنان باطل فراوانی وارد اخبار و سخنان مردمان گردیده است.
در حالیکه دیگران ادیان را از عینک دوگانهگیهای «کفر» و «ایمان» و «خطا» و «صواب» و «حق» و «باطل» و «مذموم» و «محمود» میدیدند، البیرونی بدون علم حرفی بر زبان و قلم نمیآورد و از نظر او تا آنکه کسی مکونات و رسوم و سنتها و اسطورهها و سمبولها و زبانهای ادیان را نداند نباید وارد این عرصه گردد. البیرونی بدون علم حرف نمیزند و میبینیم در مورد روایاتی که از بتپرستی در یونان قدیم یاد کرده است، میگوید:
«ولایجوز أن نقضی بما لا علم لنا به».
یعنی: نباید در مورد چیزی که علم بدان نداریم حکمی صادر نماییم.
البیرونی جستوجوگر سختکوش حق و حقیقت بود و در این راه خیلی سختگیر هم بود. او در «الآثار الباقیه» خویش مینویسد:
بعد تنزیه النفس عن العوارض المردیه أکثر الخلق، والأسباب المعمیه لصاحبها عن الحق، وهی کالعاده المألوفه، والتعصب، والتظافر، وإتباع الهوى، والتغلب بالریاسه، وأشباه ذلک.. وبغیر ذلک، لا یتأتى لنا نیل المطلوب ولو بعد العناء الشدید والجهد الجهید››
«پس از آنکه نفس را از عواضی که بیشترین مردم را هلاک نموده است و اسبابی که بیشترین مردم را از دیدن حق کور کرده است، مانند عادتها و تعصب و غلبه بر خصم و پیروی هوی و هوس و قدرت طلبی و امثال آن… و بدون آن نمیتوان به هدف رسید ولو که دشواریها را متحمل شده و کوشش سخت هم نمود.»
البیرونی یکی از پیشگامان مطالعات مقایسهیی ادیان است که برای شناخت دین و نقش آن در جامعۀ هندوستان پنج عنصر را مهم میداند، زبان سانسکرت، کتابهای مقدس مذهبی، رفتار مذهبی، سنتها، تعامل و رفتار مردم با دیگران. کار او دارای ویژگیهایی است که برخی از ویژگیهای دینشناسی البیرونی را میتوان قرار ذیل برشمرد:
۱- آموختن زبان اصلی متون مقدس دینی زیرا ترجمهها نمیتوانند مفهوم اصلی متن را برسانند.
۲- تسلط و احاطۀ خیلی گسترده بر موضوع مورد بحث.
۳- تماس مستقیم با سمبولهای دینی و رهبران آنها.
۴- شکاکیت و پابندی به امانت علمی
در مراجع اسلامی پیوندی قدیمی میان سنت بتپرستی و سرزمین هندوستان وجود داشته و بتپرستی در تاریخ ادیان از هندوستان آغاز گردیده است. نویسندهگان زیادی را باور بر این بوده که آدم بار نخست بر سرزمین هندوستان فرود آمد. میگویند زمانی که آدم پدرود حیات گفت جسد او را در غاری که در کوه «بود» و یا «نود» واقع بود، گذاشتند. در همان اثناء یکی از فرزندان قابیل آمد و به فرزندان شیث پیشنهاد نمود تا بهرسم یادگار بتی چون آدم تراشیده و آنرا پرستش نمایند، و این اولین بتی بود که ساخته شد و پرستش گردید. پس از آن مردان بزرگ و نیکوکاری بهنامهای «ود» و «سواع» و «یعوق» و «یغوث» و «نسر» آمدند و آنها هم زمانی که رحلت نمودند فرزندان قابیل بهنام و شکل هرکدامی بت ساختند و مردم آن بتها را پرستیدند تا آنکه در عصر نوح طوفانی از زمین و هوا جوشیدن گرفت و همۀ آن بتها را به شهر جده در جزیرۀ عربستان افگند .
نویسندهگان دیگری مانند محمدقاسم هندوشاه استرآبادی از این هم پیشتر رفته معتقد بودهاند که برهمنهای هندوستان پیش از اسلام به مکه میرفتند تا در برابر بتهایی که در کعبه جابهجا شده بودند، عرض ارادت نمایند.
اما البیرونی آیین هندویزم را در جمع ادیان توحیدی قرار داده است. از نظر او هندویزم با توحید آغاز شد و مانند ادیان توحیدی دیگر مسیر توحید را رها نمود و به بتپرستی و شرک رو آورد، انحرافی که عوامالناس هر دینی در آن پیشقدم بودهاند و از همین لحاظ او تعلیم یافتهگان هندو را موحد و یکتاپرست خواند. او گفت عامۀ هندوان بتپرستاند همان طوری که در میان مسلمانان ما «مشبهه» را داریم.
او هندوها را به دو طبقۀ عوام و خواص تقسیم نموده و معتقد است که عقیدۀ خواص آنها در پیوند به توحید با عقیدۀ مسلمانها تفاوتی ندارد اما عوام آنها برای خدا حواس قایل شده و از او موجودی افسانهیی تصویر کشیدهاند که به مذهب مشبهه در میان مسلمانان شباهت دارند.
از البیرونی خود دربارۀ عبادت بتها بشنویم:
«إن تجاوزنا طبقه الخواص من الهند إلى عوامهم إختلف الأقاویل عندهم وربما سمجت کما یوجد مثله فی سائر الملل بل فی الإسلام من التشبیه».
یعنی: «اگر از طبقۀ خاص هندیان بگذریم و به عوام آنها برسیم میبیینیم که آنها سخن متفاوتی بر زبان میآورند و شاید هم بر سخن خویش اصرار ورزند همانطوری که در میان سایر مردمان و حتی در میان مسلمانان دیده میشود که مشبهه نمونۀ آن است».
البیرونی معتقد بود که وجود بتها و تعظیم در برابر ایشان به مفهوم شرک نبوده بلکه آنها از خلال بتها خدا را پرستش مینمودند. آنچه در برابر بتها صورت میگرفت سجود احترام بود نه سجود عبادت.
البیرونی برای کسانی مینوشت که توحید اساس اعتقاد شان بود و از همینرو لازم میدید تا مفهوم توحید را در هندویزم شرح و بسط کافی میداد.
در پیوند به عبادت بتها البیرونی معتقد به این است که عوام الناس بیشتر محسوسات را درک میکنند نه مفاهیم و مدرکات را.
او خود مینویسد:
«معلوم أن الطباع العامی نازع إلى المحسوس نافر إلى المعقول الذی لا یعقله إلا العالمون الموصوفون فی کل زمان ومکان بالقله، ولسکونه إلى المثال عدل کثیر من أهل الملل إلى التصویر فی الکتب والهیاکل کالیهود والنصارى ثم المنانیه خاصه، وناهیک شاهدا على ما قلته: إنک لو ابدیت صوره للنبی صلى الله علیه أو مکه والکعبه لعامی أو إمراه لوجدت من النتیجه الإستبشار فیه دواعی التقبیل وتعفیر الخدین والتمرغ کأنه شاهد المصور وقضى بذلک مناسک الحج والعمره، وهذا هو السبب الباعث على ایجاد الأصنام بأسامی الأشخاص المعظمه من الأنبیاء والعلماء والملائکه مذکره أمرهم عند الغیبه والموت مبقیه آثار تعظیمهمن فی القلوب لدى الفوت إلى أن طال العهد بعاملیها ودارت القرون والأحقاب علیها ونسیت أسبابها ودواعیها وصارت رسما وسنه مستعمله.»
یعنی: «این هویدا است که سرشت انسان به سوی آنچه حس میشود در کشش بوده و از آنچه با عقل شناخته میشود گریزان میباشد. تعامل با آنچه مربوط به عقلیات میشود ویژۀ دانشمندان است که در همۀ زمانها و مکانها شمار شان اندک بوده است. به عنوان مثال، میبینیم یهودیان و مسیحیان و بهویژه مانویها به کشیدن تصویر و ساختن مجسمه رو آوردهاند. برای اثبات این ادعا همین مثال کافی است که اگر تصویری از پیامبر اسلام و یا مکه و یا هم کعبه را به مردی عامی و یا زنی نشان دهی نشانۀ سرور و خوشی در سیمایش هویدا گردیده و خواهی دید که چهگونه آنرا بوسیده و رخسارش را در آن میمالد، تو گویی پیامبر و مکه و کعبه را به چشم سر دیده و مناسک حج و عمره را انجام داده است. علت اصلی ساختن بتها به نام شخصیتهای بزرگی چون پیامبران و دانشمندان و فرشتهگان از همینجا نشأت نموده است که با رفتن و یا مرگ شان آثار بزرگی شان در دلها میماند، تا آنکه سالها گذشت و قرنها پشت سر هم آمدند و رفتند و علت «بتتراشی» فراموش شده و به رسم و سنتی تبدیل گردید.»
البیرونی در صفحۀ ۹۳ و ۹۴ ما للهند مینگارد:
«ولیتحقق ما قلنا من ان هذه الاصنام منصوبه للعوام الذین سفلت مراتبهم وقصرت معارفهم فاما عمل صنم قط بأسم من علا الماده فضلا عن الله تعالى ولیعرف کیف یعبد السفل بالتمویهات ولذلک قیل فی کتاب «کیتا»: ان کثیرا من الناس یتقربون فی مباغیهم الى بغیری ویتوسلون بالصدقات والتسبیح والصلاه لسوای فأقویهم علیها وأوفقهم لها وأوصلهم إلى إرادتهم لاستغنائی عنهم.»
یعنی:» تاکید میداریم که این همه بتها برای عوام ساخته شده اند؛ کسانیکه دارای مرتبۀ پایین و معرفت اندکی بوده و بهنام آنچه عالیتر از ماده بوده، چه رسد به خدا، مجسمه ساخته اند، و باید دانسته شود که این اشیای بیهوده از راههای پوشیده معبود قرار میگیرند و از همین لحاظ در کتاب «کیتا» آمده است، مردمان زیادی به هدف رسیدن به من از غیر من استعانت جسته و صدقه و نماز و تسبیح را در پیشگاه آنها برای رسیدن به من وسیله میسازند، و من آنها را بر این موجودات نیرو خواهم بخشید و آنها را به مرادشان میرسانم چون من به آنها نیازی ندارم».
Comments are closed.