در مسـیر پیروزی

گزارشگر:حامد علمی - ۲۴ جدی ۱۳۹۱

بخش نودوسوم 

حوادث بعدی
الف: مسافرت احمدشاه مسعود به پاکستان: زمانی که فرماندهان جلسات‌شان را راجع به مسایل نظامی در شاه‌سلیم ادامه می‌دادند، عده‌یی از رهبران سیاسی و چند افسر اداره استخبارات نظامی پاکستان به شمول جنرال نصیر درانی رییس آن اداره، به مرز افغانستان رفته با احمدشاه مسعود ملاقات کردند. آن‌ها از مسعود خواستند تا برای دیدن مقامات حکومت پاکستان و شخص میرزا اسلم‌بیگ لوی درستیز آن کشور، به اسلام‌آباد سفر کند.
«زمانی که پاکستانی‌ها از مسعود دعوت کردند تا به آن کشور برود، مسعود من (اخترمحمد تولواک)، انورخان و نجیب بابا را خصوصی خواسته، مساله دعوت پاکستانی‌ها را با ما در میان گذاشت. ما به او مشوره دادیم تا برای معرفی هرچه بیشتر شورا و بیان اهدافِ آن به پاکستان سفر کند و تاکید ورزیدیم تا از این فرصت استفاده نماید. او بعداً جلسه شورای قوماندانان را خواست و با فرماندهان مشورت کرد. فرماندهان همه مشوره دادند تا به پاکستان برود. طیاره هلیکوپتر با چند افسر و جنرال پاکستانی به شاه‌سلیم آمده، مسعود را با خود به پاکستان بردند.» (۵۰)
مسعود برای بار اول بعد از تهاجم شوروی بر افغانستان، از کشور خارج می‌شد. او خودش هدف سفرش را در جمعی از خبرنگاران داخلی و خارجی در ولایت تخار چنین بیان کرد: «شورای قوماندانان تشکیل شد و در آن زمان طرح حمله بر کابل از طرف پاکستانی‌ها با همکاری حکمتیار مطرح گردیده بود. بنابران من به‌خاطر چند موضوع به پاکستان رفتم: اول رفع مشکل با حزب اسلامی، دوم ملاقات‌های بیشتر با قوماندانان و طرح استراتژی مشترک، سوم دیدن با رهبر جمعیت اسلامی افغانستان و مذاکرات با آن، خصوصاً بعد از این‌که پروفیسور برهان‌الدین ربانی در پای توافق‌نامه امضا کرده بود که بر اساس آن باید بالای شهر کابل حمله صورت می‌گرفت، چهارم دیدن با رهبران پاکستان و پنجم دیدن با رهبران مجاهدین؛ زیرا آن‌ها تصور می‌کردند که شورای نظار و شورای قوماندانان، مخالف آن‌هاست.
با قوماندانان دیدم و آن‌ها را از اجرای عملیاتی که توسط پاکستانی‌ها مطرح شده بود، هشدار دادم. در عوض با قوماندانان استراتژی مشترک را طرح کردیم که بر اساس آن، همزمان در چند منطقه باید جنگ صورت می‌گرفت. برای این کار به مهمات ضرورت داشتیم، خصوصاً به آله مخابره ضرورت ما بیشتر بود. این موضوع را با پاکستانی‌ها در میان گذاشتم و گفتم ما پلان‌های منظم طرح خواهیم کرد و شما می‌توانید به ما مشوره بدهید، ولی پلان‌های جنگی را خود ما مطرح می‌کنیم.» (۵۱)
بلی؛ یکی از ثمرات مهم دیدار مسعود از پاکستان، توافق‌نامه‌یی بود که برای رفع اختلافات میان حزب اسلامی افغانستان و جمعیت اسلامی به تاریخ ۲۴ اکتوبر سال ۱۹۹۰ به امضا رسید. اگرچه مسعود در پای توافق‌نامه امضا نکرده بود، ولی رهبران دو گروه در حضور سایر رهبران و مسعود آن را امضا کردند و به مخاصمات خونینی که به‌ویژه پس از واقعه تخار ایجاد شده بود، ظاهراً خاتمه بخشیدند.
دو هدف دیگر مسعود از سفر به پاکستان، عبارت از دیدن رهبران جهادی و زمام‌داران پاکستان بود. او جریان و نتایج این دو هدف را در مصاحبه‌یی چنین گفت:
«در پاکستان با رهبران جهادی ملاقات کردم. در مرحله اول مشکل آن‌ها این بود که میان‌شان کدورت‌های فراوان و شکررنجی‌های زیاد وجود داشت و آشکارا علیه یکدیگر جبهه گرفته بودند، به‌طور مثال پروفیسور صبغت‌الله مجددی هرگز حاضر نبود تا با حکمتیار ملاقات کند. در مرحله اول ما قوماندانان تلاش به خرج دادیم تا با هم صلح کنند. بعد از چندین ملاقات حاضر شدند با همدیگر ببینند و بعداً روی استراتژی خویش با آن‌ها حرف زدیم که مورد تایید آن‌ها قرار گرفت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.