احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:طارق مرزبان/ چهار شنبه 11 میزان 1397 - ۱۰ میزان ۱۳۹۷
چهار سال پیش به ابتکار بنیاد آرمان شهر با همکاری مرکز منبع معلوماتی افغانستان شماری دانشجویان در فضایی متلاطم سیاسی، جنگزده و ناامن افغانستان دور هم جمع شدند تا برنامهیی منظم برای کتابخوانی داشته باشند.شمار این جوانان روزبهروز افزایش یافت و مدت کوتاهی بعد «قافِ قصه» را برای نام نشستهای کتابخوانی خود برگزیدند؛ اکنون با گذشت سالها هنوز جوانان و دانشجویان مشتاقانه هفتهیی یک بار دورهم جمع میشوند تا دیدگاهها و برداشتهای خود را دربارۀ کتابی که خواندهاند با هم شریک کنند. قافِ قصه حالا بیشتر از یک نشست ساده به اتاق فکر میماند که اعضا با علاقهو سنجش خود در آن حضور مییابند و با شوروشوق کتاب میخوانند.
به بهانۀ چهارسالهگی گروه قافِ قصه گفتوگویی داریم با کاوه جبران و روحالامین امینی، از بنیانگذاران این گروه و عتیق اروند پژوهشگر علوم اجتماعی.
دمی با کاوه جبران؛ یکی از بنیانگذاران قافِ قصه
*هدف شما از ایجاد گروه قاف قصه به عنوان یکی از بنیانگذاران این گروه در دانشگاه کابل چه بود؟
پاسخ: گروه قافِ قصه در واقع یک حلقۀ کتابخوانی بود که از طرف بنیاد آرمانشهر با همکاری مرکز منبع معلوماتی افغانستان پیشنهاد شد؛ تا اینگونههم دانشجویان سرگرم مطالعه شوند و هم کتابهای بنیاد آرمانشهر میان دانشجویان پخش و نشر کند. چندی بعد، روحالامین امینی، مسئول بنیاد آرمانشهر از من خواست تا در صورت امکان با آنها همکاری کنم. پیش از آن من دوسه کارگاه داستاننویسی داشتم و علاقهمندیام سبب شد تا بیاییم و گروهی به نام قافِ قصه را بنیان بگذاریم؛ در نخست قرار شد تا هفتهیی یک رمان خوانده شود و در نشست گروه مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
در واقع بیشتر کار آماتور بود، فقط یک کارگاه کتابخوانی بود؛ یک حلقۀ مطالعه در زمینۀ ادبیات به ویژه رمان. بعدها به دلایل مصروفیت بسیار نتوانستم در نشستها اشتراک کنم؛ اعضای گروه پیوسته حاضر بودند و هفتهوار کتابهای انتخابشده را میخواندند. این گروه دو سال دیگر نشستهای خود را به صورت منظم هفتهوار برگزار میکردند تا این که حالا رسیدهایم به چهارسالهگی این گروه؛ خوشحالم که تا اینجا آمدهاند.
*ما در آستانۀ برگزاری چهار سالگی گروه قافِ قصه قرار داریم، پیشینه و برآیند کار این گروه را چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم حلقۀ کنونی قافِ قصه روش کنونی کتابخوانی را کنار بگذارند؛ زیرا این روش برای دانشجویان و نوجوانانیست که تازه به کتابخوانی رو میآورند، بهتر است این گروه روش حرفهیی و تخصصیتری را برگزینند.
*نقش رمان و ادبیات را در ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی چگونه ارزیابی میکنید؟
طبیعتاً تجربه نشان داده است که رمانخوانی در واقع آغاز مطالعه است؛ آغاز هر رشتهیی که دانشجویان علاقه دارند در آن زمینه مطالعه داشته باشند. معمولاً تا آنجا که من به خاطر دارم، رمانخوانی تجربۀ سایر آدمها نیز بوده و عموماً این مسیر را از شعر و قصه شروع کردند و بعد در زمینهیی مشخص به جستوجو پرداختند، تحقیق کردند و پژوهش. به بیانی سادهتر رمان آغاز مطالعه و پژوهش بوده است.
*روند کتابخوانی را در سالهای گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد سالهای پسین دو مسأله وجود دارد؛نخست، فرهنگ و سنت کتابخوانی در گذشته چنین نبوده است. ما در گذشته میراث چندانی در زمینۀ فرهنگ مطالعه و خواندن کتاب نداریم. اما در سالهای اخیر تا حدودی امیدواریهایی به میان آمده است. نسل جدید و دانشجویان جوانتر که در یک سطح هرچند کم ولی پیوسته به هر حال غنیمت، کتاب میخوانند، مطالعه میکنند و نسبت به نسل قدیم تر بیشتر آگاه هستند.
*رسالت افراد آگاه و روشنگر در ایجاد کانونهای مطالعه و فضای فرهنگی مطالعه چیست؟
طبیعتاً گروهها و نهادهایی که در جامعه فعالیتهای فرهنگی دارند، اکثراً در این راستا تلاش میکنند. این سنت و این فرهنگ را گسترش میدهند، اما متأسفانه در نهایت به آن صورت که لازم است نهادها و موسسات فرهنگی چندان توجهی به خرچ ندادند و نتیجۀ کارشان تاکنون قابل اقناع نبوده است.
*موثریت نهادها و گروههای کتابخوان در برقراری یک جامعۀ آرمانی تا چه اندازه است و آیا نهاد و سازمانهای فرهنگی توانستهاند در ایجاد فضای فرهنگی کشور رسالتشان را به خوبی ادا کنند؟
من فکر میکنم، اگر هر نویسنده و شاعری یا هر آن کسی که اسم خودش را فرهنگی میگذارد، بتواند حلقۀ سه یا چهار نفری از دوستان کتابخوان را در دوروبر خود جمع کند و دستکم هفتهوار بتوانند یک یا دو کتاب بخوانند، ما شاهد گسترش و پیشرفت بسیاری در زمینۀ فرهنگ و سنت مطالعه خواهیم بود.
آرمانشهر و قافِ قصه؛ گفتوگویی با روحالامین امینی
*فعالیت نهادهای فرهنگی در تغییر فکر نسل نو چقدر موثر بوده است؟
کاری که بیش از پانزده سال گذشته عمدتاً از سوی موسسههای غیردولتی و نهادهای ادبی و ناشران مستقل در افغانستان شکل گرفته با تمام کاستیهای کیفی و کمی موجود به دلیل عدم توجه دولت و نهادهای حکومتی به این حوزه از اهمیت فروانی برخوردار است. افغانستان بعد از طالبان، فروپاشی ساختارهای فرهنگی را از آن حکومت فرهنگستیز با خود به میراث آورده بود و توقع میرفت تا حکومت نو توجه ویژهیی به این بخش کند، اما در تمام این سالها وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به عنوان عالیترین ارگان حکومتی همواره به عنوان یک نهاد نمایشی حضور داشته و کاری که شایستۀ این فرهنگ درخشان بود را به هیچ صورت انجام نداده است. در واقع، در این حوزه کار از یک مشت فرهنگستیز طالب به حکومتی منتقل شد که نه سر ستیز با فرهنگ داشت و نه توجهی و علاقهیی برای انجام کارهای زیربنایی در این زمینه. اگر یک صدم هزینهیی که صرف جنگ در این کشور شد برای اقدامات فرهنگی مانند انتشار کتاب، حمایت از نهادهای ادبی، حمایت از سینما، موسیقی، خطاطی، نقاشی و دیگر هنرهای بومی میشد، امروز با وضعیت دیگر گونهیی مواجه بودیم. اگر دولت افغانستان توان اقدامات فرهنگی برای مبارزه با جهل و نادانی که ریشۀ اصلی جنگ در افغانستان است را میداشت و در این زمینه اقدام میکرد. ترکیب خرد و زیبایی بهتر از هر اسلحهیی میتوانست در مقابل ماشین نابودگر جنگ عمل کند. چنین وضعیتی بدیهیست که اهمیت کار نهادهای غیردولتی فعال در این زمینه مانند انجمنهای ادبی و ناشران مستقل را افزایش میدهد.
*نقش انتشارات آرمانشهر در راهاندازی گروههای کتابخوانی چقدر بوده و این موسسه چه امکاناتی را در دسترس این گروهها قرار داده است؟
راهاندازی دورههای منظم کتابخوانی از سال ۱۳۸۵ به اینسو ابتکار دیگری بود که این انتشارات به دست گرفت و امروز خوشحالیم که پس از دوازده سال نهادها و گروههای دیگری نیز پیدا شدهاند که دنبالۀ این فعالیت زیبا را گرفتهاند و از گوشهوکنار افغانستان آوازۀ برگزاری جلسههای این دستی را میشنویم. بدیهیست که کاری به این وسعت و اهمیت قابل چشمپوشی نیست و من به عنوان کسی که نگرانی فرهنگی دارم، اگر دستاندرکار این سازمان نمیبودم هم فعالیتهایش در حوزههای مختلف توجه مرا جلب میکرد. انجام همۀ این فعالیتها کنار هم فضای خالی فعالیتهای فرهنگی را در کشور نشان میدهد که یک سازمان وقتی نگرانی فرهنگی دارد، متوجه میشود که فضاهای خالی بیشماری برای فعالیت وجود دارد و در حد توان خود تلاش میکند قسمتی از خالیگاهها را پر کند.
*ادبیات کودک در جامعه چگونه است و چقدر نشر ادبیات کودک در ترویج مطالعه در خانوادهها کمک کرده است؟
متأسفانه در زمینۀ نشر آثار مربوط به ادبیات کودکان در افغانستان در طول این سالها توجه چندانی نشده و نهادهای کمی در این زمینه اقدام کردهاند. بنیاد آرمانشهر یکی از این نهادهای معدود بوده که بخشی از کار خود را برای کودکان اختصاص داده است. انتشارات آرمانشهر تاکنون کتابهایی چون «شازده کوچلو»، «ماهی سیاه کوچولو»، «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، به صورت مصور و به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان»، «سیدا، به صورت مصور و به زبان ساده؛ مجموعۀ نه جلدی از قصههای شاهنامه برای کودکان و نوجوانان» و کتابهای دیگری از این دست را منتشر کرده است که بعضی از این عناوین چندین بار منتشر شدهاند.
روشن است که آیندۀ این کشور مانند هر سرزمین دیگری در دست کودکان و نوجوانان قرار خواهد گرفت و بیتوجهی به آن به خصوص در حوزۀ فرهنگی میتواند فاجعهبار باشد. کودکان بر علاوه از کتابهای مکتب، نیاز به خوراک فکری دارند و این امر جدا از این که توجه رسانهها را میطلبد، باید نهادهای مسئول دولتی و انجمنها، سازمانها و ناشران مستقل را نیز درگیر خود کند. بازار کتاب کودکان در افغانستان به شدت سرد است؛ همان گونه که جای برنامههای کودک با کیفیت در رسانههای کشور خالیست.
کتابخوانی و گسترش فهم از وضعیت؛ گفتوگویی با عتیق اروند
*وضعیت تاریخی کتابخوانی از گذشته تا به حال چه نوساناتی داشته و حالا وضعیت چگونه است؟
به نظر من میزان کتابخوانی نسبت به گذشته دستکم از دوران مشروطیت به اینسو به مراتب بیشتر شده است. اما گفتم بیشتر شده، یعنی در مورد یک اصل کمی صحبت کردم نه در مورد یک مسألۀ کیفی. به نظر من، فهم ما در دورۀ مشروطیت و به ویژه در دورۀ کمونیستها از موقعیت و زیست جهانمان به مراتب بیشتر و بهتر از اکنون بوده، از این لحاظ ما پسرفت داشتیم و کتابخوانی چندان کمکی به گسترش فهممان از وضعیت نکرده است.
*برنامههایی که برای رونمایی و نقد کتابها برگزار میشود چقدر باعث انگیزش کسانیست که تازه میخواهند به کتاب و کتابخوانی روآورند؟
برای آنانی که میخواهند از طریق کتاب و کتابخوانی به جایی برسند و به اصطلاح برای خود نامونشان و شهرتی دستوپا کنند، جلسات رونمایی بسیار موثر و مفید است. اما برای آن عده که نه برای خود کتاب و مراسم پیرامونش بلکه به خاطر محتوا و معنایی که قرار است از طریق کتاب انتقال شود، به کتابخوانی علاقه دارند، مراسمهایی چون رونمایی کتاب چندان جذابیتی ندارد. به نظر من، خود برگزاری چنین مراسمی نشان از این واقعیت دارد که ما هر روز داریم از کارکرد و کارایی کتاب به عنوان یک وسیله خارج میشویم و به کتاب هستی میبخشیم؛ یعنی به چند ورق با یک جلد.
*به نظر شما کتابخوانی را چگونه میتوان هرچه بیشتر ترویج داد؟
به نظر بنده اگر عقب هر بحثی و یا دیدگاه و نظری، یک سیاست نظری مشخص یا به تعریف کمونیستها یک ایدئولوژی مشخص نهفته نباشد، نمیتوان در کسی شور و اشتیاق کتابخوانی را برانگیخت. ما باید ابتدا ذهنیت مردم را تحریک کنیم. آنها را به پرسش بکشیم و نقد کنیم تا مجبور شوند برای دفاع از خود و باورهایشان از کتابها کمک بگیرند. کتابخوانها نیز نیاز به یک باور و ایمان درونی به تفکر و اندیشه دارند. اگر به کارکرد اندیشه و رسالتاش باورمند نباشیم کتابخواندن ما صرفاً شبیه شخصیست که در لابهلای یک موزه در حال چرخیدن و تحسین و تمجید است.
*فرق یک کتابخوان با کسی که علاقهیی به خوانش کتاب ندارد در چیست؟
کتابخوان و کتابنخوان چندان فرقی ندارند. فرق میان کسیست که به هنر و تفکر علاقه دارد و برایش هستی و هستیمندی مهم است و از وجود، تاریخ، زمان، سیاست، علم و هنر الهام میگیرد تا به زندگیاش معنا ببخشد و کسی که هیچ این موضوعات برایش اهمیتی ندارد و صرفاً می خواهد بیاموزد؛ کتاب میخواند تا بیشتر بداند و با همان دانایی بمیرد، بی آن که داناییاش را به دست سنجش و نقد بسپارد.
Comments are closed.