دلتنگی‌های رییس جـمهور

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۲۴ جدی ۱۳۹۱

کاخ سفید در طول یک دهه گذشته، مکانی آشنا و به عبارتی خانه دومی بود برای ارگ‌نشینانِ افغانستان که با خاطری آسوده و با دستی باز به آن سفر می‌کردند؛ اما این‌بار که جناب آقای کرزی به دیدار همتای امریکایی خود به کاخ سفید رفت، خلافِ توقع ایشان، هیچ‌چیز رنگ‌وبوی سابق را نداشت؛ نه از لبخندهای گرم همیشه‌گی خبری بود و نه از آن استقبال‌ها و ضیافت‌های آن‌چنانی. همه‌چیز این‌بار برای جناب آقای کرزی بوی غربت می‌داد و نامهربانی. بدون شک دل ایشان در مدت اقامت‌شان در واشنگتن، تا این حد هوای وطن نکرده بود. اما به‌راستی چرا این‌بار جناب کرزی در خانه دومِ خویش چندان مورد استقبال قرار نگرفت و نتوانست خوش‌حال و راضی از امریکا برگردد؟ چرا این‌بار بیش از هر زمانِ دیگر رییس‌جمهور اوباما از کلماتی درشت‌تر و سنگین‌تر و لحنی غیرمعمول‌تر در مصاحبه مطبوعاتیِ خود استفاده کرد؟
آقای اوباما چندین‌بار اظهاراتِ خود را با عبارت «این ناممکن است…» آغاز کرد. تکرارِ این ناممکن‌است‌ها در سخنان اوباما، نه فقط خبر از تغییر لفظ یا جنگی سرد با کلمات، که حکایت از یک به‌هم‌ریخته‌گی در روابط می‌توانست داشته باشد. این‌که اوباما معتقد است کار آن‌ها در افغانستان تکمیل شده و آن‌ها به اهدافِ خود رسیده‌اند، معنایی جز این ندارد که رها کردن افغانستان را به ماندن و بیشتر از این هزینه کردن در آن، ترجیح خواهند داد. اما سوالی که اکنون رخ می‌نماید این است که اگر واقعاً علاقه‌مندی امریکایی‌ها به ماندن و هزینه کردن در افغانستان کم شده باشد، چه‌گونه می‌توان از این پس با آن‌ها وارد تعاملی شد که افغانستان متضرر و قربانی نگردد؟
تا حال که امریکا در رأس قوای ناتو تا این اندازه مشتاق به ماندن و مبارزه کردن و مانور دادن در منطقه بود، وضعیت روابط با آن‌ها و هم‌چنان قدرت حساب‌گیریِ افغانستانی‌ها از آن‌ها و مسوولیت‌پذیری‌شان تا این درجه‌یی بود که شاهدش هستیم، و حال که به گفته اوباما این‌بار فقط به درخواست و دعوتِ خود افغانستانی‌ها حاضر به قبول مخاطره و ریسکِ ماندن در افغانستان هستند، چه‌گونه دولت افغانستان خواهد توانست توقعاتِ آن‌ها را برآورَد و بر ماندن ترغیب‌شان سازد؟
جمله‌یی که اوباما در مصاحبه مطبوعاتی مشترکش با رییس‌جمهور کرزی ایراد کرد مبنی بر این‌که «این ناممکن است که سربازان امریکایی بدون داشتنِ مصونیت قضایی در افغانستان بمانند» و این نکته که سربازان امریکایی در هر سرزمینی که حضور دارند، از این مصونیت برخوردار هستند، آن‌چنان محکم و مطمین از سوی اوباما بیان شد که هیچ گزینه‌یی دیگر به جز قبولِ آن از سوی آقای کرزی برایش باقی نگذاشت. هم‌چنین طرز بیان و رفتار اوباما به خوبی نمایان‌گر آغاز فصل جدیدی از روابط امریکا و افغانستان بود. از این‌رو باید این‌بار از جناب آقای کرزی دل‌جویی شود و خسته نباشید به او گفت، چرا که این‌بار سفرِ سخت و غریبی را طی کرده‌ است؛ این‌بار نه رییس‌جمهور اوباما آن اوبامای قدیم بود، و نه سیاستِ امریکایی‌ها، آن سیاستِ همیشه‌گی. این‌که همه‌چیز بوی غربت می‌داده است، شاید بتواند ساده‌ترین تعبیر از غافل‌گیر شدن جناب آقای کرزی و تغییرات به وجود آمده باشد!
همه این بازی‌ها و همه این مهره‌چینی‌ها، همه این خوشامد کردن‌ها و همه این سردی‌ها و گرمی‌های به‌یک‌باره و غیرمنتظره که در فضای سیاست رخ می‌دهند، گویای یک حقیقت‌ است که نباید به هیچ وعده و هیچ تعهدی بیش از آن‌چه دل بست که خود در اختیار داری. امروز اگر امریکا به عنوان یکی از حامیان پُرقدرت افغانستان، بخواهد استراتژیِ خود را تغییر دهد و کشورِ ما را با بار مشکلاتش تنها گذارد و یا دست‌کم کمک‌هایش را فقط علی‌الظاهر نگاه دارد و نخواهد به تعهدات درازمدتش در قبال احیای زیرساخت‌های اساسی افغانستان وفا کند، چه باید کرد و یا چه می‌توان کرد؟ این همان استرس و واهمه‌یی‌ست که همه مردمِ ما را فرا گرفته است. اما پرسش اساسی‌تر این‌جاست که دولت افغانستان، نخبه‌گان سیاسی ما، فعالان عرصه اقتصاد و فرهنگ ما برای یک‌چنین روزی چه تدابیری سنجیده‌اند؟
افغانستان طی یک دهه گذشته برای دست‌کم اندکی خودکفاتر شدن چه کرده است؟ چه برنامه‌هایی روی دست داشته و دارد؟ و امروز ما به کدام مرحله از خودکفایی‌ رسیده‌ایم؟
بدون شک اوباما سخنرانی قهارتر از رییس‌جمهور کرزی است؛ اما جدای از مهارتش در سخنوری، اعتماد به نفسی که در وجودِ او در هر بار ادا کردنِ کلماتی از این دست که «این ناممکن است» یا «این ممکن نیست» موج می‌زد، ناشی از دست بالا بازی کردن و در وضعیتی بهتر و موضعِ بالاتری قرار داشتن است. ای کاش این سفر و دستاوردهای مثبت و منفی آن، درس عبرتی شود نه تنها برای رییس‌جمهور کرزی، که برای همه سیاست‌مداران ما که وابسته بازی کردن و عدم اتکا به مردم هرچه‌قدر هم بتواند قدرت و اقتدار بیافریند، اما این قدرت و اقتدار، پوشالی و مقطعی است و به محض تغییر اراده عواملی که قدرت و اقتدار را عطا کرده‌اند، از هم فرو می‌پاشد.
نیاز است تا رییس‌جمهور کرزی نشستی خصوصی با حلقه نزدیک به خود گرفته و درد دل‌های ناگفته را برای آن‌ها بیان کند و شاید این‌گونه ما نیز از لابه‌لای صحبت‌های این نشست، دلیلِ درشتی و نامهربانیِ اوباما را نسبت به آقای کرزی دریابیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.