شیـرین‌گفتـاریِ غنـی در پایـان عمـرِ حکـومت

گزارشگر:چهار شنبه 18 میزان 1397 - ۱۷ میزان ۱۳۹۷

روز گذشته آقای غنی در نشستی که برای گرامی‌داشت از مقام ادبی و عرفانیِ خواجه عبدالله انصاری و خدمات فرهنگی و هنریِ ملکه گوهرشاد بیگم در کابل برگزار شده بود، گفته است که «افغانستان باید به یک دیدگاهِ واحد در سبک معماری خود برسد، زیرا گذشته راه آینده است.»
آقای غنی در این نشست، ضمن آن‌که از ضرورتِ مدرن‌سازیِ تاریخ افغانستان و جاذبه‌های توریستیِ شهرهای تاریخیِ کشور یاد کرده، از وقوع «یک فاجعه» در صورت عدم ثبتِ آثار تاریخی هرات هشدار داده و وعده سپرده است که تمام رساله‌هایی که دربارۀ شخصیت خواجه عبدالله انصاری نوشته شده، با هزینۀ دولت به چاپ خواهد رسید.
شنیدنِ چنین حرف‌ها و وعده‌ها از زبانِ آقای غنی که اوجِ فرهنگ‌دوستیِ وی را خاطرنشان می‌سازد، جداً شگفت‌آور است!
آقای غنی در سال‌هایِ گذشته هرگز تا این حد فرهنگ‌دوست نشده بود که از وقوع «یک فاجعه» در قبال آثار تاریخیِ هرات هشـدار دهد و یا این‌که آن‌قدر سخاوتمند نشده بود که بگوید تمامِ آثارِ گردآمده پیرامون دو شخصیتِ تاریخی‌ـ‌فرهنگیِ کشور آن‌هم مربوط به حوزۀ خراسانِ قدیم را با هزینۀ دولت به چاپ می‌رساند.
این‌همه شیرین‌گفتاری و فرهنگ‌دوستیِ آقای غنی را نمی‌توان درک و تأویل کرد جُز این‌که به یاد بیـاوریم که عمرِ حکومتِ او به‌ سر رسیده و قرار است در سالِ پیشِ رو انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار گردد. مسلماً این حرف‌های پسندیده و دلربا، حرف‌هایی برخاسته از دغدغۀ انتخابات استند؛ انتخاباتی که برای پیـروزی در آن، هم باید دلبری و چرب‌زبانی کرد و هم تقلب و رای‌دزدی.
از فضای انتخابات که بگذریم، غنی همان کسی‌ست که نگاهش به تاریخ، فرهنگ، سیاست و اجتماع، نگاهی قوم‌زده و شوونیستی است. از این فراتر، نگاهِ او به شمار زندانیان نیز از عینکِ قومی صورت می‌گیرد؛ آن‌جا که می‌گوید در شمار زندانیانِ کشور توازن وجود ندارد و کسانی که به جرمِ فعالیت‌های تروریستی دستگیر می‌شوند، بیشتر متعلق به یک قوم اند. حالا چگونه یک چنین شخصیتی به گوهرشاد بیگم و بناهایِ به‌جا مانده از او عشـق می‌ورزد و از نبوغ ادبی و عرفانیِ «پیر هرات» خواجه عبدالله انصاری پاسداری می‌نماید؟
آقای غنی در عرصۀ سیاست، ایدیولوژی قومیِ خود را با آهنگِ انحصارِ قدرت تا آن‌جا نواخته است که امروز بخش اعظمِ جمعیتِ افغانستان خود را در آیینۀ دولت دیده نمی‌توانند و ناگزیرند به ریشه‌های انبوهِ تاریخیِ خویش مراجعه کننـد و با الهام از آن، سرزمین و دولتِ گم‌شده و رؤیاییِ خود را طرح سازند. خراسان‌خواهی، ترکستان‌خواهی و هزارستان‌خواهی، فقط یکی از این واکنش‌ها به ایدیولوژی قومیِ آقای غنی بوده است.
افغانستانِ امروز متأسفانه به‌دلیلِ چهار سال سیاست و حکومت‌داریِ قوم‌گرایانۀ آقای غنی، کشوری تجزیه‌شده به حافظه‌های تاریخیِ جداگانه، زبان‌ها و فرهنگ‌های جداگانه، نمـادها و قهرمانانِ تاریخیِ جداگانه و همچنین آرزوها و عقده‌هایِ جداگانه است.
افغانستانی که آقای غنی در پایانِ عمرِ حکومتِ خود به ساکنانِ آن از قومیت‌های متفاوت تحویل می‌دهد، کشوری‌ست مرکزگریز، تجزیه‌گرا و غوطه‌ور در نفاق‌های قومی و نزاع‌های هویتی. کشوری‌ست که در آن خواجه عبدالله و گوهرشاد به یک قوم تعلق می‌رسانند و خوشحال ‌خان و اشرف خان به دیگر قوم. کشوری است که شاهنامه، گنجینۀ آشکارِ یک فرهنگ است و پته‌خزانه گنجینۀ پنهانِ فرهنگی دیگر.
این‌‌ها‌ واقعیت‌های تلخِ جامعۀ متشتتِ امروزیِ ما و نتیجۀ اقداماتِ سیاهِ آقای غنی در چند سال اخیر است؛ اقداماتی چنان زهری‌ که حرف‌های شیرین و ریاکارانۀ آقای غنی در دقیقۀ نود نمی‌تواند از آن‌ها سم‌زُدایی کنـد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.