احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتر شمسالحق آریانفر/ دو شنبه 23 میزان 1397 - ۲۲ میزان ۱۳۹۷
بخش دوم و پایانی/
دورۀ ۸ شورا آغاز و سه هفته بعد گرفتاری احزاب سیاسی آغاز گردید. تبلیغات در برابر پاکستان آغاز شد، اما تبلیغات میان تهی و احساساتی. مثلاً کشککی نوشت:
یاوهگویان دست بردارند. کراچی را به خاک سیاه مینشانیم.
یا غلاممحمد فرهاد که شاروال کابل بود، خطاب به پاکستانیها نوشت: جواب بلدیه به انسانهای درجه سه. دستگیری احزاب سیاسی آغاز شد.
در ۱۹ ثور ۱۳۳۰، ۱۲ نفر از اعضای حزب وطن: میرغلاممحمد غبار، سرور جویا، تاجمحمد پغمانی، نعیمی، اعتمادی، فرهنگ، علیمحمد خروش دستگیر شدند.
از حزب خلق محمودی شش تن: عبدالرحمن محمودی، داکتر رحیم، محمد امان، محمد عظیم محمودی، نعیم شایان و یوسفی دستگیر گردیدند.
فرهنگ میگوید: همه در زندان افتادیم. فضای زندان انسان را تنگ نظر، خودنگر، بهانهگیر شکاک و زود رنج میسازد. زندانی مجال تحقیق امور کلان را ندارد، همیشه مصروف احوال شخصی، کنجکاوی، عیبجویی و بدگویی میگردد.
در بارۀ ویش زلمیان مینویسد که اعضای گروه ننگرهار این حزب به مقامات رسیدند. نورمحمد ترهکی به واشنگتن مقرر شد، عبدالرووف بینوا به دهلی گماشته شد، حسن صافی به پشاور مقرر گردید.
زندانی شدن روشنفکران، بدنامی شاه محمود را سبب شد و داوود خان که زمینهسازی کرده بود، از موقعیت استفاده کرد.
داوودخان در ۱۳۳۲ به جنازه ستالین رفت. مشاهدۀ نظم و تمرکزگرایی نظام شوروی، داوود را که تحت تأثیر حرکات هتلر و موسولینی نیز بود، بیشتر به استبداد متمایل ساخت.
داود خان به حیث صدراعظم خود رای به قدرت رسید و چند اصل را مطرح کرد: انکشاف اقتصادی افغانستان، مسأله پشتوستان و اصلاحات سیاسی.
در مسأله پشتونستان بدون اینکه مردم را آماده سازد و ذهنیت دهد و بدون این که مسأله پشتونستان را به عنوان یک مشکل بینالمللی مطرح کند، بیرق پاکستان را اهانت و تندروی کرد. این کارِ داود سبب شد تا داکتر خان، برادر بزرگ خان عبدالغفارخان بهحیث نمایندۀ دولت پاکستان و عضو کابینۀ آن کشور با داوود مقابل گردد. در نتیجه، داود با تندروی بیمحابای خود بازی را باخت.
در زمینۀ سیاسی زندانیان را آزاد کرد، اما محمودی، تاجمحمد پغمانی، جویا و فتح محمد بهسودی که هزاره بودند، آزاد نشدند. داوود فعالیت سیاسی را جرم اعلام کرد.
یک هزار نفر را برای مصالحه بینالقومی به پشتونستان فرستاد که همه در کمین زده شده و نابود گردیدند، چنین شد که داوودخان در برنامههای ناسیونالیستی و استبدادی و ضدیت با پاکستان و پشتونستانخواهی شکست خورد و در ۱۸ حوت ۱۳۴۱ از صدرات استعفا داد.
داکتر محمدیوسف موظف تشکیل کابینه شد، در اول حمل ۱۳۴۲ برای در راستای تمثیل موکراسی و تعیین صدراعظمی غیر از خاندان سلطنتی، کمیتۀ ۷ نفری تسوید قانون اساسی تعیین گرید که این افراد را شامل میشد:
سیدقاسم رشتیا، مجروح، محمدصدیق فرهنگ، صمد حامد، محمدموسی شفیق، حمیدالله حمید.
بعد از این که مسودۀ قانون جدید آماده شد، کمیسیونی به اشتراک ۲۴ نفر تعیین گردید تا متن مسوده را مطالعه کنند. جریان این بررسی و مطالعۀ قانون اساسی از ۹ حوت ۱۳۴۲ تا ۲۴ ثور ۱۳۴۳ مدت دونیم ماه تداوم یافت. در همین دوره بود که میان کریم نزیهی و قدیر ترهکی در رابطه به زبانهای سوم درگیری لفظی رُخ داد. مسودۀ قانون در ماه اسد اعلان و قرار شد در ۱۸ سنبله ۱۳۴۲ لویه جرگۀ قانون اساسی تدویر یابد. سرانجام، قانون تصویب گردید و در ۲۲ میزان سال ۱۳۴۴ مجلس ملی رسماً افتتاح شد. روز ۲ عقرب، روز اخذ رأی صدراعظم از پارلمان بود. تالار مجلس از حضور محصلان پُر گردیده بود که بیشتر میخواستند این روند نو را تخریب کنند. زیرا با اخذ رأی، صدراعظم جدید، مکلف بود دموکراسی و آزادی بیان و مطبوعات را در کشور پیاده کند، آنانی که با استبداد متمایل بودند، برتریخواهان و اجارهداران قدرت مخالفت کردند.
صدیق فرهنگ این گروهها و افراد را در شمار توطیهگران نام میبرد: مخالفان دموکراسی، طرفداران سردارها (سردار داوود و سردار محمد نعیم) سردار ولی، برتریخواهان قومی، افغان ملت، حزب زرنگار و میوندوال.
روز ۳ عقرب رأیگیری صورت گرفت. ۱۹۷ تن از وکلا رأی موافق به حکومت جدید دادند ۱۵ رأی ممتنع بود و رأی مخالف وجود نداشت. همراه با رأی کابینه تظاهرات مخالفان ادامه یافت و تظاهرات به خشونت گرایید که به حادثۀ سوم عقرب موسوم است. یوسفخان بدون اینکه یک روز صدارت کند، با وجود کسب رأی اعتماد در چهارم عقرب استعفا داد و میوندوال نامزد صدارت گردید.
فرهنگ مینویسد، میوندوال خود را نزد برخیها پشتون معرفی میکرد و نزد شماری خود را از ازبیکهای پار دریا میخواند.
در این دوران، احزاب سیاسی عملاً تبارز کردند. حزب دموکراتیک خلق، حزب افغان ملت و حزب زرنگار ایجاد شد. در تابستان سال ۱۳۴۵ طرح قانون احزاب سیاسی به پارلمان رفت، اما میوندوال و شاه ولیخان مانع تصویب آن در پارلمان شدند.
در این زمان یکی از روزنامههای امریکایی در وابستهگی بزرگان افغان به CIA سخن گفت، حرفهایی بلند شد و میوندوال استعفا داد.
در دهم عقرب ۱۳۴۶ نوراحمد اعتقادی مامور تشکیل کابینه گردید. در این دوره قانون احزاب که تصویب شده بود، توشیح نشد، ولی عملاً احزاب خلق، شعله جاوید، افغان ملت، حزب دموکرات مترقی (میوندوال) و جوانان مسلمان فعال شدند، ملاها در مسجد پلخشتی تجمع و تظاهرات کردند.
در این زمان، اعتمادی تلاش داشت تا میان خانوادۀ شاهی به خصوص بین داوودخان و شاه آشتی و تفاهم ایجاد کند.
پارلمان در این زمان کارهایی کرد: قانون انتخابات، ازدواج، شاروالیها، جرگههای ولایت و متمم قانون اساسی تصویب و زمینۀ مراقبت از اعمال دولت تاحدی مسیر گردید. تاجایی که برخی از وزرا از این نظارت پارلمان و احزاب سیاسی بهجان آمده بودند، میگویند، محمد سلیم وزیر معارف در ۱۳۴۸ با دلتنگی میگفت، خاک به این طالع، وقتی ما وزیر شدیم، شورا آمد.
در سال ۱۳۴۸ در دورۀ ۱۳ شورای ملی آغاز به کارکرد، در این دوره دموکراتها تقریباً حذف شدند. راستیها به پارلمان آمدند و تعداد محدودی از چپیها.
مسأله عمدۀ این دورۀ پارلمان، مسأله زبان و آب هیرمند بود.
در سال ۱۳۵۰ داکتر ظاهر به عنوان صدراعظم تعیین شد. در سال ۱۳۵۲ کودتای داوودخان صورت گرفت. فرهنگ در بررسی عوامل کودتا مینویسد: در رأس دستگاههای استخبارات پولیس و اردو، افراد گروه چپ بود که هیچ اصلی را به شاه گزارش نمیدادند از همین جهت، کودتا به سادهگی صورت گرفت و داوود به پیروزی رسید و بساط دموکراسی برچیده شد.
چند حادثۀ مهم:
– در تابستان ۱۳۱۲ محمد عزیز برادر نادرخان، در برلین توسط سید کمال محصل افغان کشته شد.
– در سفارت بریتانیا در کابل حمله صورت گرفت که محمد عظیم و سرمنشی نذیر تحصیل یافتۀ آلمان و شمار دیگر زخمی شدند.
– نادر خان در ۱۳۱۲ هنگام توزیع انعام شاگردان مکتب نجات استقلال و حبیبه کشته شد. قتل نادر در محلی صورت گرفت که عبدالرحمن لودین و غلامنبی خان چرخی همانجا شهید شده بودند.
میگویند شاعری هاشم نام از خانوادۀ بسمل به مناسبت کشته شدن نادرخان این بیت را گفته بود:
شمر به دوزخ دوید، گفت به گوش یزید
مژده به مردان برید، نادر افغان رسید
طنزها و ظرافتها: میرمحمد صدیق فرهنگ برخی ظرافتها و نکتههای طنزی را به عنوان چشمدید خود آورده است.
۱- میگوید: سردار محمد عزیز برادر نادرخان شخص ساده و کمسوادی بود. اغلب کسان و بهخصوص غبار اکثراً او را دست میانداخت. از جمله غبار، هر وقت او را میدید، سپر سالار میگفت.
یا هنگام دعا در حق مردهیی غبار میگفت: خدا جنتها را مغفرتش کند و سردار محمد عزیز آن را درست و واقعی دانسته، تکرار میکرد.
۲- قاری عبدالله بسیار میترسید، دیوان او در عصر امانالله خان چاپ شده بود. اما وقتی میپرسیدی دیوان شما چه وقت چاپ شده، به بسیار آهستهگی می گفت: در گذشتهها.
۳- سلجوقی با پدرش شوخی داشت. باری هر دو نشسته بودند. جارچی صدا میکرد، خری گُم شده است. پدر سلجوقی به او گفت: پنهان شو که نبرندد، سلجوقی گفت: خر میگویند، نه چوچۀ خر.
۴- فرهنگ میگوید، در نظام شوروی مردم را بسیار ناآگاه و بیخبر نگه میداشتند. خاطرهیی را میآورد: در زندان، کسی را به بهانۀ جاسوسی زندانی کرده بودند که از شوروی و اصلاً رانندۀ تراکتور بود. وقتی با اوصحت میکردیم، با افتخار میگفت: در شوروی تراکتور را ریموند(ترمیم) میکنند. این را در قسمتی میگفت که کدام امرغیر ممکن را به ما نشان میدهد و باز میگفت: اگر بسیار کار کنند کاپیتال ریموند(ترمیم کامل) میکنند.
۵- در زمان میوندوال در پارلمان از صدراعظم سوالاتی پیرامون مسایل بینالمللی میکردند. یکی از وکلا اعتراض کرد و گفت: صدراعظم از خارج نیست، چرا سوالات خارجی میکنید.
۶-وکیلی در پارلمان میگفت: در ولسوالی ما یک مکتب ابتداییه، متوسط و حتا یک پوهنتون وجود ندارد.
Comments are closed.