احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۷ عقرب ۱۳۹۷
این روزها داستان صلح، بندوبازوهایِ تازهیی یافته است. رهایی ملا برادر از زندانی در پاکستان، آمادهگی مسکو برای نشستی در مورد افغانستان و ادامۀ تلاشهایِ امریکا به هدفِ گفتوگو با طالبان، از جدیترین حرکتها در مسیر تلاش برای مذاکره و مصالحه است. اما در خوانشی دیگر، این تلاشها میتواند حکایت از رقابتها و چنددستهگیها در مورد صلحِ افغانستان داشته باشد؛ بهویژه اینکه هنوز مشخص نیست امریکاییها و پاکستانیها و روسها و چیناییها که اخیراً در بحث جنگوصلحِ افغانستان فعال شدهاند، چه اهدافِ استراتژیکی را دنبال میکنند.
اگر رهایی ملا برادر را به عنوان حُسن نیتِ پاکستان در مورد صلح در نظر بگیریم، آیا میتوانیم برای اقناعِ خود ادلهیی در این زمینه پیدا کنیـم؟ آیا تا هنوز نشانههایی از اینکه پاکستان خواسته باشد برای تحققِ صلح در افغانستان همکاری کند، دیده میشود؟
کشته شدنِ فرمانده عبدالرازق که رییسجمهور غنی عاملِ آن پاکستان را دانست، نشان میدهد که فاصلههای زیادی در این زمینه میان افغانستان و پاکستان وجود دارد. در همین حال، رهایی ملا برادر قبل از آنکه به نفعِ صلح تمام شود، بیشتر به نفع یک سلسله برنامههایِ سیاسی است که قرار است در افغانستان تطبیق گردد. ملا برادر یادگاری از نسل اولِ رهبری طالبان است که شاید برای دستهیی از طالبانِ پیشین که حالا منزویتر هم شدهاند جالب باشد؛ اما برای نسل جدیدِ طالبان جذابیتی ندارد. از همین رهگذر رهاییِ او نیز نمیتواند کلیـدی برای صلح باشد.
از طرف دیگر، مقابله و رقابتِ امریکاییها و روسها در مورد گفتوگوهای صلحِ افغانستان به پیچیدهگی و چندپارچه بودنِ مسأله دامن زده است. روسها نمیخواهند که امریکاییها به تنهایی در مورد افغانستان تصمیم بگیرند و امریکاییها هم نگراناند که روسها با پیش کشیدنِ نشست مسکو، به گونۀ غیرقابل انتظاری وارد مباحث افغانستان شوند. این دو نوع رقابت که بر سرِ مقدمات گفتوگو و صلح با طالبان جریان دارد، معمایِ صلح در افغانستان را دشوارتر میسازد.
البته چیزی که در این میان بسیار مهم شمرده میشود، این است که اینبار امریکاییها دریافتهاند که کشورهای حوزۀ عرب و پاکستان آمادۀ همکاری در مورد صلحِ افغانستان اند؛ اما آنچه در برابرِ این دریافت میتوان گفت اینکه: در گذشته نیز چنین امیدها و انتظاراتی بهمیان آمده بود اما در عمل چیزی حاصل نشد. در این صورت، نگرانیِ ما این است که آنچه به عنوان پروسۀ صلح روی دست امریکا، پاکستان، روسیه و دیگران وجود دارد، مشکلاتِ تازهیی را برای افغانستان خلق کند.
اگر ما دارای دولتی با قاعدههای وسیعِ ملی و مردمی بودیم، این اُمیدواری وجود داشت که بتوان از فرصتهای موجود به عنوان یک سکو استفاده کرد. اما متأسفانه به همان پیمانهیی که بحثِ صلح برای خارجیها به عنوان یک ابزار مطرح است، داخلیها نیز آن را ابزاری برای شطرنجِ قدرت میپندارند.
سالهاست که بحث صلح در کشور به عنوان یک ابزار و بهانۀ سیاسی مطرح بوده و زیر همین نام و بهانه، بندوبستهایِ کلانی صورت گرفته است. اما حالا اگر بهراستی امریکاییها در مورد صلحِ افغانستان جدی و صادق شدهاند، در صورتی میتوانند آن را عملی کنند که قبل از آن به برخی مسایلِ بسیار مهمِ دیگر رسیدهگی صورت گیرد. یکی اینکه پاکستان را وادار سازند که تروریسم را از سیاستِ خارجیاش به عنوان ابزار بیـرون کند؛ دوم اینکه گروهها و جریانهایی که در گذشته با طالبان درگیرِ جنگ و مقاومت بودهاند را به صورتِ روشن شامل روند صلح سازند؛ و در کنار این دو، این نیز مهم است که امریکاییها ریشههایِ حمایتِ مالی از تروریسم و اقتصادِ پیوند خورده با آن را بخشکانند.
در چنین صورتی، میتوان به پروسۀ صلح در افغانستان امید بست و آن را یک روندِ ملی و بینالمللی با اهدافِ مثبت و سازنده تلقی کرد.
Comments are closed.