احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یاسین نگاه/ شنبه 12 عقرب 1397 - ۱۲ عقرب ۱۳۹۷
افغانستان سرزمین تقابلها و تضادهاست؛ اما برای نخستینبار همهگان بر سر یک امر اتفاق آرا دارند، و آن امر واحد چیزی نیست جز سخنرانی تاریخی دومین متفکر جهان در پیوند به کالبدشگافی نسبتهای پنهان و زنجیرهیی صلح و آیسکریم. متفکر عزیز یکباره برای چندماه غایب گشت و هیچکس نمیدانست که بر او چه رفته است. روزی از روزها آفتابی گردید و پس از یک خندۀ جذاب و رومانتیک دهان گشود و یادآور گشت که پس از ماهها تفحص و پژوهش به راز مهمی پی برده است و سپس بیدرنگ آن را با سخاوت و جوانمردی اینگونه با مردم و رسانهها در میان گذاشت: «آیسکریم در آوردن صلح و ثبات بسیار نقش مهم و اساسی دارد!». آن سخنرانی تأملبرانگیز و حکمتآلود سبب گشت تا طالبان، تروریستان و جامعۀ جهانی سر در گریبان حیرت فرو برند و ماهها به حکمت این کلام نابغتهالافغانی اندیشه فرمایند و سپس تن به سرنوشت تازه دهند و فکری به حال مملکت کنند، چنین بود که مقدمات آن«دور باطل عزیز»-که جانم فدای اوست- از سرگرفته شد و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا صلحی به دست آید و غفلت ناپدید گردد.
یک نکته را باید خاطرنشان کرد که آقای رییسجمهور به هیچ روی یکشبه به چنین کشفی نایل نگردیده است؛ بل یک عمر رنج و دود چراغ و کسب دانش و ریاضت و تدریس در پشت این دستآوردِ تاریخی خوابیده است. در انسانشناسی دکترا دارد، منت گذاشته و دو دکترای افتخاری دیگر را نیز از دانشگاههای سکرانتن ایالات متحدۀ امریکا و گیلف کانادا پذیرفته است. در فهم و تحلیل حوزۀ دین و اسلامشناسی شهرۀ شهر است و سیرت نبوی را مو به مو خوانده است و به نیکویی میداند. حسب خدمات جهانیاش دانشگاه تفت امریکا لقب «شهروند جهانی» را بر او اعطا کرده است. ایشان بر اساس تدریس در دانشگاه کابل موصوف به صفتهایی چون «پوهیالی» و «پوهنیار» نیز میباشد که از باب شکستهنفسی و درویشخویی هیچگاه این لقبها را پیشوند نام خود نساخته است. اگر روزی به دانشگاههای آروس دنمارک و بکلی و جانز هوپکنز در امریکا سر بزنید، در مییابید که بیشتر بهنام استاد بزرگ او را میشناسند تا هر پیشوند و پسوند دیگر! کشورهای آسیای جنوبی و شرقی در ماضی و حال و مستقبل مدیون ایشان هستند و بدون ذکر خیرش به ماشین سوار نمیشوند و بهسوی اداره راه نمیافتند. چون هر آنچه که دارند از برکت اوست و اگر ایشان از نشانی بانکِ جهانی به آن کشورها توجه نمیکرد، اکنون روشن نبود که چه سرنوشتی را در پیش داشتند. پنجسال از عمر عزیز خود را وقف کشورهای آسیای جنوبی و شرقی کرد و سپس پنجسال دیگر را بهگونهیی شباروزی وقف روسیه کرد تا ریفورم اقتصادی روسیه را شکل و شمایل دهد. از میان تمام روسها تنها پوتین پاس خدمات او را نداشته است، بقیۀ مردم احترامات فایقۀ خود را هر روز از طریق نامهنگاریهای سنتی به نشانی پروفیسورِ دکترِ متفکرِ پوهنیارِ انسانشناس و…، میفرستند.
به این همه رنج و سعی و تلاش بسنده نکرد و خلوت گزید و به یکی دیگر از دشواریهای مهم و بنیادی برخی از دولتهای جهان پرداخت و نتیجۀ این اندیشهورزی عمیق منجر به پیدایش کتابی گشت که بعدها زیرنام «دولتهای ورشکسته و راهبرد موفقیت آنها» از سوی دانشگاه آکسفورد به جهانیان پیشکش گردید. در روشنایی هدایات و رهنمودهای کتاب مذکور کشورهای زیادی از ورشکستهگی و ناکارایی نجات یافتند و پلههای موفقیت را یکی در میان، پشت سر گذاشتند و افغانستان نیز در چهارسال گذشته در روشنایی ارشادات همین اثر گرانسنگ با مدیریت و رهبری متفکرانۀ مولف عزیزش بهسوی سعادت و رفاه و امنیت و خودکفایی در حرکت است و تا یکسال دیگر، کلیت دشواریها بهصورت کامل ناپدید خواهند گردید و از نو بنای سرزمین دیگر را خواهیم گذاشت. دربارۀ کسب لقب دومین متفکر جهان نیز پارسایی پیشه کرده است و خود مقام دوم را برگزیده؛ ورنه همه میدانند که شخص شماره نخست نیز خود ایشان میباشد و در روز بهدستآوری لقب مذکور تنها بیتی را خواند و دوباره بر جای خود نشست: نابرده رنج گنج میسر نمیشود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
کارنامۀ رییسجمهور عزیز بسیار طولانیتر از اینهاست و اما مجال پرداختن به همۀ آنها در توان این نوشتار و نگارنده نیست و همین قدر تذکر رفت تا منتقدان بیخبر از دنیا و حسودان کوردل پس از این «آب نادیده ز پا موزه نکشند» و بدانند و آگاه باشند که کشف پیوند صلح و تروریستان و آیسکریم ریشه در یک عمر ریاضت و نسخهنویسی و تأملات فیلسوفانه و متفکرانه دارد و هیچکس را جز او یارای ایستادن در چنین جایگاه شامخ و خطیر نیست که نیست و صد البته در آیندههای قریب و بعید نیز نخواهد بود.
القصه بر گردیم به ادامۀ ماجرا و پسلرزههای آیسکریمگویی و آیسکریمخوری و آیسکریمخواهی و نیز به دشمنان سوگندخوردۀ آیسکریمخوری نیز اشارات و کنایاتی خواهد رفت.
تروریستان پس از آن سخنرانی تاریخی و درخور تأمل، آیسکریم بهدستان و آیسکریمخوران بهسوی پایتخت آمدند و عید را در چهارراه روشنایی، در چهارراه زنبق، در شهرنو، در دشتبرچی، در وزیر اکبرخان و در کوچه کوچۀ کابل شانه بهشانه با مردم جشن گرفتند و سرودخوانان از فتح سخن گفتند و شعار مرگ «بر امریکا» سر دادند و پرچمهای خود را به لرزه درآوردند؛ چنانکه تن مردم نیز چون پرچمها میلرزید! بعدها روشن گشت که آن لرزشهای پرچم و مردم ریشه در جشن آیسکریمخوران داشته است. برخیها به دروغگویی و شایعهپردازی پرداختند و چنین آوازه کردند که گویا لرزش تن شهروندان ریشه در هراس از حضور طالبان عزیز دارد.
نسبت مشاور مستعفی و سرماخوردهگی
یاد آن مشاور مستعفی بخیر که اوضاع و احوال مملکت را بر وفق مراد خود ندید و بر آن گشت تا به یاد متفکرِ مبتکر بیاورد که قرصهایش را باید سر وقت بخورد تا این سرمای پس از آیسکریم مبادا دچار زکام گرداند او را. متفکر پس از شنیدن ارشادات آن مشاور مرحوم قهقهیی سر داد و بگفت: «صلاح مملکت خویش اشرفان دانند» و سپس بسان تشله او را به سمت بیرون از دایره لولاند و او لولید و لولید و لولید و سرانجام به خداوند پناه برد و سرنوشت مملکت را به او سپارید و خود عزلت گزید و به تفسیر و تعبیرهای خوابهایش پرداخت و هنوز هم تفسیرها و تعبیرها ادامه دارد و بهسان داستان هزارو یکشب خوابهایش را پایانی نیست!
حقانی را زکام کشت
بامدادان فردای آن روز خبرکشان، دوان دوان به ننگرهار شدند و در برابر رهبر گروه حقانی زانو زدند و از تازهترین و بزرگترین کشف رییسجمهور سخن گفتند و او بلافاصله سرفید و سرفید و سرفید و حتا نام آیسکریم او را دچار سرما کرد و سپس بدبخت بیچاره به اثر همین بیماری درگذشت. هرچند نیروهای نظامی خارجی ادعا کردند که او را آنان از پا درآوردهاند؛ اما از آخرین لحظۀ مرگش عکسی به دست آمده است با آیسکریم و نشانههای از سرماخوردهگی شدید.
«فرستاده» و کارتنهای یخ
دربارۀ مولف کتاب «فرستاده» آوردهاند که ایشان از ایام طفولیت به خوردن آیسکریم میل وافر داشته و حتا میگویند که در فصل زمستان نیز همیشه آیسکریمی در دست داشته است و دربهدر دنبال دوستان جهانوطنی میگشته است. اصلاً عاشق سرما بوده و سرانجام از زیر آبها سر برآورده و یک عمر ماموریت زیردریایی کرده و حالا که خبر کشف تازهیی متفکر را شنیده است به یاد نوجوانی خود افتاده و همذاتپنداری برای یک لحظه هم رهایش نمیکند، چنین است که یکراست چمدان را پُر از یخ کرده و با جعبهیی از کاغذ به کابل آمده است تا نسخۀ صلح را با یخ روی آن بنوسید و بدهد دست حکومت و طالبان عزیز- که جان تمام مردم فدای آنهاست-
بازار گرم آیسکریم در بهارستان
مردم و طالبان به بهارستان صف کشیدند و حالا مهمترین جنگ ما، جنگ بر سر نوبت در خرید آیسکریم است. «فرستاده» سیگاری برافروخت و از گوشۀ پارک بهارستان چشمش به صف طویل مشتریان آیسکریم خورد، سر جنبانید و خود گفت: «چه حکمتیست که از میان این همه آیسکریم فروشیها همه آمدهاند و در برابر یکی از دوکانها صف بسته اند و بر سر نوبت جنگ و دعوا راه انداختهاند؟ متفکر چون تکگویی او را میشنید، خندۀ مستانهیی سر داد و دومین کشف روزگار خویش را با سخاوت و فروتنی با فرستادۀ عزیز و کارشناس آیسکریم بدینگونه در میان گذاشت: این ماشینی را که میبینی، تنها ماشین آیسکریم بازمانده از دوران شورویها در افغانستان است و میگویند کیفیت آیسکریمهایش وصفناپذیر است». فرستاده به فکر فرو رفت و سپس راهحلی به ذهنش خطور کرد و گفت: «پس باید ذایقه دهن مردم را عوض کنیم! متفکر به رسم تایید و بدون هیچگونه تردید به علامت موافقت سر جنبایند و چنین تکرار کرد: پس باید دایقۀ دهن مردم را عوض کنیم!».
رییس پیشین بلک واتر: صف آیسکریم فروشی بهارستان را میشکنیم
اریک پرنس بنیانگذار و رییس پیشین شرکت امنیتی بلک واتر در ادامۀ بحث وارد صحنه گشت و در گفتوگوی ویژۀ خود با یکی از رسانههای دیداری گفت: «من در این زمینه دارای تجربۀ بسیار زیاد هستم و در عراق و سوریه و پاکستان و چندین جای دیگر به درستی دریافتهام که مستقیم نمیتوانیم برویم سراغ آیسکریم، اول باید بجنگیم و پس از جنگ بدنهای عرق کرده و دهنهای تشنه بیشتر قدر و طعم و لذت آیسکریم را میدانند. ما باید در حدود شش ماه بدون آیسکریم بهصورت زمینی و هوایی بر مواضع طالبان حمله کنیم، آنگاه آنان خودشان میآیند و آیسکریم مورد پسند ما را میخورند و دیگر به هیچ روی به سمت بهارستان نخواهند رفت و حتا ظرف ششماه آینده از آن صف طویل خبری نخواهد بود.
این سخن بر دماغ متفکر خوش نخورد و او در جریان یک سخنرانی انقلابی خویش چنین پاسخ کوبنده و دندانشکن بر او داد: من به آیسکریم فروشهای خارجی اجازه نخواهم داد تا در خاک ما آیسکریم فروشی کنند. تا زمانی که آیسکریم فروشان خودمان زنده هستند، نیازی به دیگران نداریم! زنده باد آیسکریم وطنی خودمان! و نیز افزود که اریک پرنس به جای شیر در آیسکریم آب سیاه میاندازد و به همین دلیل شرکت او معروف به بلک واتر گشته است. ناگفته نباید گذاشت، این سومین کشف رییسجمهور بود؛ اما او با فروتنی تمام پرده از روی این راز برداشت و تنها به کف زدن تماشاچیان بسنده کرد و به سخنان خود ادامه داد.
کنفرانس آیسکریم خوران افغانستان و پاکستان
عالمان هر دو کشور پس از هفده سال شک و تردید دربارۀ حقانیت و عدم حقانیت جنگ افغانستان سرانجام بر آن شدند تا دور یک میز بنشینند و در پیوند به فواید آیسکریم و پایان جنگ گفتوگو کنند. آنان به این نتیجه رسیدند که جنگ راه حل مطلوب نیست و باید همه دست به دست هم دهیم تا مردم از طعم واقعی زندهگی و آیسکریم لذت ببرند و نیز تذکر دادند که مسألۀ ماهیت شیر در ترکیب آیسکریم بسیار مهم و حیاتی است و مردم باید متوجه باشند که آب سیاه را شیر گفته نوش جان نفرمایند. در پایان این نشستِ دوستانه فیصله بر آن گشت تا در همایش بعدی به صورت دستهجمعی به برخی از آیسکریم فروشیهای پاکستان سر بزنند و دربارۀ کیفیت و فواید آن از نزدیک تحقیق و تبادل نظر کنند.
آیا مخالفان سیاسی متفکر آیسکریم خواهند خورد؟
جریانهای اپوزیسیون حکومت در این روزها جلسات بسیار نفسگیری را پشت سر میگذرانند و محور بحثهای آنها نحوۀ حضور در بازار عرضه و خرید آیسکریم میباشد. یک منبع که خواست نامی از وی گرفته شود و نگارنده به هیچ قیمتی آن نام را بر زبان نخواهد آورد، یادآور گشت: پس از رایزنیهای فراوان به این نتیجه رسیدیم تا یک دوکان آیسکریم فروشی را ایجاد کنیم و در آن «آیسکریم ترکیبی» را در معرض دید و فروش بگذاریم. این آیسکریم از یکسو طعم بهارستان را خواهد داشت و از سوی دیگر، در ترکیب آن برای هضمیت غذا آب سیاه که معروف به سرکه است نیز خواهیم ریخت. مثلِ هم خرما و هم ثواب دقیقاً پس از همین نسخه میان مردم راه پیدا کرده است و دهن به دهن میشود و اما هیچکس دربارۀ سرچشمۀ این مثل چیزی نمیداند.
قدردانی از متفکر و مولف و مفسر و مکشف بزرگ
این همه را گفتم، تا بگویم که باید پس از این قدر این ولی پنهان عصرمان را بدانیم. ما مردم قدرناشناسی هستیم، امانالله خان را تکفیر کردیم و نگذاشتیم تا ما را به رفاه و سعادت و سلامت برساند، او رفت و کمتر از صدسال میشود که در فراقش گریه سر میدهیم و حسرت و عسرت غیبتش را میخوریم. حالا از شانس و اقبال بزرگ شهسواری از راه رسیده است که صورت تکاملیافتۀ امانالله خان است و میخواهد فصلهای ناتمام او را به سرمنزل مقصود برساند و حتا آنقدر بر این عهد خود وفادار است که میز کار آن مرحوم را به دفتر خود منتقل گردانیده و در جریان روز با روح آن مرحوم مکالمات طولانی دارد و گاه این مکالمات به مکاتبات نیز میانجامد. پس بر ما و شماست تا دست از بدگمانی، بدبینی، انتقاد و شکایت برداریم و هر روز در وصفش بنویسم و همچون «گاندی دیگر» بر وی تکریم کنیم و شادمان و مشکور باشیم که چنین نجاتدهنده و پیشوایی داریم و دست دعا بلند کنیم تا خداوند او را از سر ما کمک نکند که ملتی بهگونۀ کامل نابود خواهد گشت!
Comments are closed.