گزارشگر:یک شنبه 13 عقرب 1397 - ۱۲ عقرب ۱۳۹۷
ماندگار- حامدالحق فرزند سمیعالحق دربارۀ کشته شدن پدرش، مشارکت او در مذاکرات صلح افغانستان را یکی از دلایل ترورش دانست.
حامدالحق میگوید که پدرش سعی داشت افغانستان را از سلطۀ امریکا خارج کند و مقدمات مذاکره طالبان با دولت افغانستان را فراهم سازد.
او افزود: برخی ارکان دولت افغانستان و برخی مقامات پاکستانی با میانجیگری مولانا سمیع الحق در مذاکرات صلح مخالف بودند که امکان داشت برای ترورش توطیهچینی کنند که این موضوع را به سرویس امنیت پاکستان موسوم به آی.اس.آی اطلاع داده بودم.
حامد الحق تأکید کرد: «به سازمان اطلاعات و سرویس امنیت پاکستان دربارۀ درخطر بودن جان پدرم اطلاعرسانی کرده بودم، اما مولانا سمیعالحق علاقه چندانی به حضور محافظان در اطراف خود نداشت».
او گفته است: تدابیر امنیتی اطراف مدرسۀ جامعه حقانیه افزایش یافته بود اما مولانا سمیعالحق برای سفر به راولپندی فقط یک خدمتکار شخصی را با خود به همراه برد و از محافظ خبری نبود.
مولانا اسرار مدنی، سخنگوی مولانا سمیعالحق در این زمینه میگوید: مولانا سمیعالحق پس از ظهر روز جمعه در حال استراحت در منزل شخصی واقع در بحریۀ تاون شهر راولپندی بود و از خدمتکارش خواسته بود کمی شیر از بازار خریداری کند که در همین فاصله افراد ناشناس با ضربات چاقو مولانا را به قتل رسانده بودند.
مولانا مدنی تأکید کرد: خبرهای مبنی بر تیراندازی در محل ترور مولانا سمیعالحق صحت ندارد، او در سکوت کامل و با ضربات چاقو به قتل رسیده است.
پولیس در گزارش اولیه خود اعلام کرد که قتل مولانا سمیعالحق یک حادثۀ تروریستی نیست و عاملان این جنایت به علت خصومت شخصی او را کشتهاند.
با توجه به گزارش پولیس به احتمال زیاد پروندۀ قتل مولانا سمیعالحق پیگیری نخواهد شد.
مولانا سمیعالحق در دیدار با هیأت علمای افغانستان و عمر زاخیلوال سفیر این کشور در پاکستان خواستار مذاکرۀ مستقیم با طالبان بدون حضور امریکا و حتا مقامات پاکستانی شده بود.
او اعلام کرد حاضر است مقدمات مذاکره با طالبان را که باید در یک مکان مخفی در کشوری ثالث انجام شود را فراهم کند.
همزمان بااین، طاهر اشرفی، رییس شورای علمای پاکستان ساعاتی پس از ترور مولانا سمیعالحق رهبر جمعیت علمای پاکستان مدعی شده که با این ترور، جنگ افغانستان گسترش یافته و شدت خواهد گرفت.
مولانا طاهر اشرفی در مصاحبه با شبکۀ تلویزیونی نیوز پاکستان گفته که ترور مولانا سمیعالحق مستقیم بر جنگ افغانستان تأثیر خواهد گذاشت.
او گفته است: «کسانی که بر کشته شدن مولانا سمیع الحق خوش هستند و یا هم خوشی میکنند، غلط فهمیده، بهخاطری که با کشته شدن مولانا سمیعالحق به خدا قسم که جهاد در افغانستان شدیدتر خواهد شد و به حد قوی خواهد شد که حتا هیچ باطل در افغانستان باقی نخواهد ماند.»
شماری از علمای پاکستانی بارها حمایتشان را از گروه طالبان و جنگ آنان در افغانستان به صراحت اعلام کردهاند. دولت پاکستان نیز متهم به حمایت از گروههای تروریستی در افغانستان است.
او چهره سیاسی-مذهبی شناخته شده و جنجالی در میان پاکستان و افغانستان بود. پدر او مولانا عبدالحق چند دهه پیش در اکوره ختک، شهر کوچکی در ایالت خیبرپشتونخواه پاکستان، مدرسۀ دینی حقانیه را تأسیس کرد که بعدها با هزاران شاگرد به پسرش سمیعالحق به میراث ماند.
صدها دانشآموز مدرسه حقانیه طی چند دهه در افغانستان در برابر دولتهای مختلف افغانستان جنگیدند و پس از سقوط حاکمیت گروه طالبان در افغانستان، خود او همیشه افغانستان را کشور «اشغال شده» میخواند.
مولانا سمیعالحق باری ملامحمد عمر، رهبر پیشین طالبان را از شاگردان برجستهاش خوانده بود و او را «انسان فرشتهمانند» توصیف کرده بود.
استقبال از مرگ سمیعالحق
سمیعالحق در میان بسیاری از شهروندان افغانستان به دلیل حمایت همیشهگیاش از گروه طالبان و مشروع دانستن جنگ آنان در برابر دولت افغانستان منفور بود.
کشته شدن او با واکنشهای زیادی در میان شهروندان افغانستان روبهرو شد. آنان از کشته شدن سمیعالحق با خوشی یاد کرده و او را قاتل صدها هزار شهروند افغانستان میدانند.
فرید مزدک، یکی از کاربران فیسبوک در برگهاش نوشته است: با نابودی این پدر و آن حامی معنوی؛ طالبان هنوز هم خنجر خونین اند و بسیار سالهای دیگر بهانه و افزارِ «تداوم» و گسترش هرج و مرج، جنگ و بیثباتی در کشور ما خواهند بود. طالبان تنها چند دستۀ جنگی نیستند. تفکر طالبانی را باید نشانه گرفت، حامیان جهانی طالبان را باید ناامید ساخت و شکست داد. وطن بیش از هر زمانی دیگر به بسیج هُشیارانۀ مردم برای شکست و نابودی طالبان نیازمند است.
عزیز آریافر، کاربر دیگری فیسبوک نوشته است: مردم همیشه به عوامل قریب و قابل رؤیت نگاه میکنند، چون تحلیل عوام در هر جای دنیا تحلیلی احساسی، ساده و ابزارگرایانه است. به تعبیر دیگر، مردم حتا نمیبینند، بلکه «بینانده» میشوند. این امر قابل درک است، اما چرا آنانی که که خود از نخبهگان به شمار میآیند نیز رویدادها و واقعیات پیچده را با دیدی احساسی و جزگرایانه میسنجند.
در ادامۀ یادداشت این کاربر آمده است: مولانا سمیع الحق در سلسله مراتب استراتژیهای مرگ، صرف یک وظیفهخور بود؛ نه بیشتر از آن. او ابزاری بود که وقتی زمان کاربردش گذشت، به گونۀ فجیع و عبرتانگیز از میان برداشته شد.
به گفتۀ او: ما به عنوان قربانیان اصلی استراتیژیهای مرگ باید با روششناسی تحلیل راهبردی قضایای پیچیده آشنا شویم، آنگاه تفکیک سرباز از فرمانده، فرمانده از سیاستگر و سیاستگر از کنشگران اصلی پشت صحنههای اقتصادی و سیاسی آسان میشود.
Comments are closed.