محـمد عبده؛ سرسلسـلۀ فقیـهانِ متجـدد

گزارشگر:احمد ذکـی خاورنیا/ شنبه 19 عقرب 1397 - ۱۸ عقرب ۱۳۹۷

بخش نهـــم/

mandegarعقل، نبوت و امور غیبی از منظر محمد عبده
محمد عبده به این باور بود که اسلام دینِ عقل بوده و عقل جایگاه بلندی از نظر اسلام دارد و میان اسلام و عقل و علم هیچ‌گونه تضادی وجود ندارد. او برای اثباتِ این ادعا به بحث و پژوهش دربارۀ موضوعاتِ خُرد و بزرگ با روحیۀ تجددگرایانه و عقل‌محور پرداخت و مسایل زیادی را مورد بحث قرار داد و واقعاً تلاش خسته‌گی‌ناپذیری در زمینۀ تنظیم رابطه میان عقل و مسایل اسلامی متعدد مانند معجزه و کرامات اولیا انجام داد و در اخیر به انکار کرامت پرداخت و گفت: «برای هر مسلمان به اجماع امت جائز است که صدور هرگونه کرامتی را از هرکسی که باشد انکار کند و با چنین انکاری، مخالفتی با چیزی از اصول دین نکرده و از سنت صحیح هم روی‌گردان نشده و از راه راست هم منحرف نگردیده است».(رساله التوحید، ص ۱۹۲-۱۹۳)
کما این‌که مسالۀ عصمت انبیا را مورد بحث قرار داده و با ترازوی عقل آن را سنجیده و به این باور رسیده است که پیامبر در محدودۀ رساندن پیام آسمانی و انتقال آن برای بنده‌گان خدا معصوم است، اما در بیرون از این وظیفه، پیامبران هم دارای طبیعت بشری اند «و بر آن‌ها چیزهایی اتفاق می‌افتد که به دیگر افراد می‌افتد».(همان، ص ۸۸)
محمد عبده بر بسیاری از داستان‌هایی که از معجزات انبیا روایت می‌شود، توقف کرده و به این باور بود که ما از وضعیتِ آن زمان و امور متعلق به شؤون الهی در ارتباط به پیامبران آن زمان، آگاهی زیادی نداریم(همان، ص ۱۹۲). با این موضع‌گیری، وی بسیاری از آثار و اخباری را که از معجزات آن انبیاء حکایت دارند، مورد تشکیک قرار داده و بسیاری از آن‌ها را مطلقاً رد کرده است.
محمد عبده نصوص دینی را به دو گونه تقسیم می‌کند: یکی از آن‌ها نهایی است که در آن هیچ‌گونه شک و تردیدی راه ندارد که قرآن کریم است؛ ودوم نصوصی اند که به روایت و سند به ما رسیده اند، که چنین روایاتی مورد شک و تردید اند و در صورتی پذیرفته می‌شوند که به گونۀ ثابت به ما رسیده باشند، به‌ویژه احادیث آحاد که بیشترین احادیث مروج را تشکیل می‌دهند. محمد عبده در این‌باره می‌گوید: «سند چه ارزشی دارد وقتی‌که خودم رجال آن را نمی‌شناسم و از احوال‌شان اطلاعی ندارم و جایگاه‌شان را از نگاه موثق بودن و حافظ بودن نمی‌دانم؟ این‌ها نام‌هایی اند که مشایخ یکی از دیگری آن را مقلدانه می‌گیرند و ما راهی هم برای بحث در آن‌چه می‌گویند، نداریم».(الاعمال الکامله، ۳/۱۹۸)
محمد عبده دربارۀ سند و روایت پا را فراتر نهاده؛ به گونه‌یی که تنها به موضوع مورد اعتماد بودنِ راوی در آن‌چه از او روایت شده است، اکتفا نکرده، بلکه به باور وی، ما هم باید بر این راوی‌ها اعتماد داشته باشیم، که چنین چیزی از منظر بسیاری محال به نظر می‌آید. پس برای بیرون رفت از چنین وضعیتی، ناگزیریم قرآن را داور قرار دهیم و روایت‌ها را به قرآن عرضه کنیم. اگر موافق به قرآن بود که خوب و اگر با قرآن مخالف بود، به بطلان آن‌ها حکم می‌کنیم، و اگر از این دایره بیرون رفت، در آن صورت میدان را به عقل بشری می‌سپاریم.

نقش عقل در برنامه‌های اصلاحیِ محمد عبده
با نگاه عمیق به کارنامه‌ها و نوشته‌های محمد عبده می‌توان به این نتیجه رسید که انگیزۀ اساسی وی برای تفسیر عقلانیِ اسلام این است که بدین‌وسیله بتواند در برابر چالش‌های غرب ایستاده‌گی کند. از منظر برخی از پژوهش‌گران، جنبش اصلاحی محمد عبده در عکس‌العمل به چالش‌ها و دگرگونی‌های خارجی به‌وجود آمده است، نه بر اساسِ دگرگونی‌های داخلی. باید گفت که با شناخت انگیزه‌های اصلاح‌طلبانه می‌توان به رویکرد اصلاح و نوعیتِ آن پی برد.
واژۀ اصلاح به معنای نیکو ساختن در حوزۀ جامعه و اخلاق را می‌گویند و حرکت اصلاح همانا باورهایی‌ست که طرف‌داران اصلاح به آن معتقد اند.

اصلاح تعلیم و تربیت
تربیت و یا نظریۀ تربیتی، جایگاه اساسی‌یی در برنامۀ اصلاحی محمد عبده دارد. وی در ابتدای حرکت فکری خویش به تحقیق و بررسی در این زمینه پرداخت و راه تغییر در نظام تعلیمی و تربیتی را نیز ترسیم کرد. از منظر محمد عبده، تربیت وسیله‌یی برای بیـداری و تجدد بوده و جامعه را از عقب‌مانده‌گی و انحطاط و گمراهی نجات می‌دهد.
مختصراً باید عرض کرد که نگاه محمد عبده به حوزۀ پرورش، نگاه خوش‌بینانه بود؛ برای این‌که وی اعتقاد راسخ به نقش افتخارآفرین آموزش در آینده داشت و به این باور بود که مسالۀ آموزش همه چیز بوده و تمام چیزهای دیگر بر محور آن می‌چرخد. وی علت انحطاط و عقب‌مانده‌گی جوامع اسلامی را در بی‌توجهی به پرورش می‌دانست. پس به باور وی، اصلاح وضعیت عمومی بسته‌گی به اصلاح پرورش، و فساد آن نیز بسته‌گی به فساد پرورش دارد، کما این‌که وضعیت انحطاط و پیشرفت نیز به پرورش بسته‌گی دارد.
محمد عبده برای اصلاح در زمینۀ آموزش و پرورش به این عقیده بود که باید نصاب تعلیمات دینی تقلیدی به دو گونه رشد و توسعه داده شود:
نخست، عقیدۀ اسلامی به گونۀ درست و به دور از خرافات و بدعت‌ها و استوار بر علوم عقلی صحیح مانند هندسه، جبر، حساب، تاریخ و جغرافیا و غیره علومی که در عصر شگوفایی تمدن اسلامی نزد مسلمانان رواج داشت، تدریس شود.
دوم این‌که زبان عربی به‌روز رسانی گردد و علوم متعلق به آن مانند نحو و بلاغت به روش‌های جدید و به گونۀ سهل و آسان و به‌دور از اسالیب پیچیدۀ قدیم تدریس شده و طلبه‌ها به روش نوشته‌های ادبی و روزنامه‌نگاری آشنا گردند.
به همین لحاظ زمانی‌که محمد عبده از تبعیدگاه خود در بیروت وارد مصر شد، دست به اصلاح نظام تعلیمی زد، به‌ویژه پس از آن‌که در سال ۱۸۹۹م متولی منصب قضا گردید، و به این باور بود که موفقیت انقلاب سیاسی و بهتر ساختن نظام حکومت و ادارۀ امور در تمام سرزمین‌های سلطنت عثمانی بسته‌گی به اصلاح آمورش دارد. نقطۀ اختلاف محمد عبده با استادش سید جمال‌الدین افغانی در همین موضوع بود. افغانی معتقد به اصلاح آموزش و یا اصلاح تدریجی اوضاع جهان اسلام نبود، بلکه وی دغدغۀ اصلاح سیاسی را در سر می‌پروراند. اما محمد عبده ـ برخلاف میل استادش ـ کاملاً وارد اصلاح تعلیم شده و عملاً زمانی‌که به عنوان استاد در دانشگاه الازهر تعیین گردید، دست به اصلاحات زد. وی به این باور بود که الازهر از مشکلات متعددی رنج می‌برد از جمله این‌که: کسانی در آن به تدریس مشغول اند که دارای اندیشه‌های کهنه و فرسوده اند و از خواسته‌های جوامع و نیازمندی‌های عصر جدید آگاهی ندارند؛ کتاب‌های درسی این مرکز علمی از کتاب‌های قدیمی‌یی است که با گذشت سال‌های متمادی دوباره مطابق عصر و زمان نوشته نشده و زبان مغلق و پیچیدۀ قدیم بر آن حاکم است. کما این‌که الازهر دارای نظام درسی‌یی است که از طالب‌العلم امتحان گرفته نمی‌شود و از او مراقبت نمی‌گردد، و تعلیم کاملاً به استادان واگذار شده است که امکان دارد برخی از آن‌ها جاهل و متعصب باشند. اما آن‌عده که به نام علما یاد می‌شوند، بیشتر در اوهام و خرافات به‌سر می‌برند، پس وضعیت الازهر خیلی تاریک و خراب است و نیاز به اصلاح جدی دارد.
توجه زیاد محمد عبده به علوم دینی به‌خاطر این بود که وی باور داشت که سبب اصلی ذلت و خواری مسلمانان همانا تقصیر در علوم دینی است. به همین لحاظ، برنامه‌های تعلیمی و تربیتی الازهر را سخت مورد انتقاد قرار داد و می‌گفت که کتاب‌های مروج در الازهر خیلی قدیمی و خشک اند و برای مردم با گذشتِ زمان امور و حوادثی پیش می‌آید که در این کتاب‌ها بر آن تصریح نشده است؛ آیا ما حرکت جهان را به‌خاطر کتاب‌های کهنۀ این‌ها متوقف سازیم؟ و این چیزی است که هرگز نمی‌توان آن را پذیرفت، به همین لحاظ عوام‌الناس و زمام‌داران دست به ترک احکام شرعی زده و به قوانین وضعی پناه برده‌اند.(الاعمال الکامله، ۳/۱۹۶-۱۹۷)
محمد عبده به نکوهش اکثر کتاب‌هایی که در الازهر تدریس می‌شد پرداخت، و این نخستین فراخوان برای ترک کتاب‌هایی بود که مدت زمان طولانی‌یی در الازهر تدریس می‌شدند. این فراخوان زمینۀ تألیفات جدید را فراهم ساخت و اصلاح بنیادینی در سیستم تعلیمی الازهر ایجاد کرد.
محمد عبده در راه اصلاح تعلیم و تربیت، موفقیت‌هایی به‌دست آورد؛ طوری‌که برخی از علوم عصری را وارد نصاب تعلیمی نمود و توانست دروازه‌های این نهاد اصیل را بر روی اندیشه‌های جدید باز کند.(العقل فی حریم الشریعه، ص ۲۰۰)
اما این اصلاحات تعلیمی برای برخی از شیوخ الازهر خوشایند نبود، به همین لحاظ از درِ مخالفت برخاستند و کارنامه‌های محمد عبده را در زمینۀ اصلاح آموزش و پروش، انارشیسم خواندند. یکی از شیوخ به نام شربینی در یکی از روزنامه‌های مصری اظهار داشت: اصلاحاتی را که محمد عبده در الازهر آورده است، باعث نابودی تعلیم دینی در این نهاد می‌شود و این مسجد بزرگ را مبدل به مدرسۀ فلسفه و آداب کرده که با دین به جنگ و ستیز برخواهد خاست. او اشاره کرده زمانی که وی از حرکت اصلاح در الازهر شنیده، این حرکت را انارشیسم نامیده است.(همان، ص ۲۰۲)
ایده‌یی که همواره مشغلۀ فکری محمد عبده بوده، ایدۀ اصلاح آموزش و پروش بوده است؛ به همین اساس وی چه در تبعیدگاه و چه زمانی‌که متصدی مناصب رسمی می‌گردد، همواره مشغول نوسازی نصاب تعلیمی مدارس و دانشگاه‌ها و همچنان ایجاد نهادهای تعلیمی در مصر، لبنان، سوریه و آستانه و… است.
آن‌چه در ارتباط به برنامه‌های اصلاحی محمد عبده در زمینۀ آموزش و پروش می‌توان گفت این است که وی به عنوان مرجعی قابل اعتماد و اندیشمندی منتقد، از مشکلات سیستم تربیتی جوامع اسلامی، خوب آگاهی داشت. اگر طرح‌های تربیتیِ وی در نظر گرفته می‌شد، ما می‌توانستیم به وسیلۀ آموزش و پروش به اصلاح حاکم و محکوم و بنای جامعۀ سالم برسیم.
هدف اساسیِ محمد عبده از اصلاحات در حوزۀ آموزش و پرورش این بود که دید عقلانی را در دامنۀ وسیع‌تری گسترش دهد که نهادینه شدنِ چنین طرز تفکری طبعاً به اصلاح جوامع می‌انجامد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.