احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سالار عزیزپور/ چهار شنبه 23 عقرب 1397 - ۲۲ عقرب ۱۳۹۷
در گفتوگویی تلفونیِ که با نصیر سخاورز عزیز داشتم از «کتابخانۀ عامۀ کابل» یاد کردند و اینکه چگونه این کتابخانه، روز و روزگار درازی پاتوق و یا کانونِ نشست و برخاست، دید و دیدار شمار زیادی از نخبهگان، نویسندهگان و شاعران کابل بوده است ـ در کنار بهره بردن شمار زیادی از شاگردان و دانشجویان از کتابها، مجلات و آثار مکتوبــ حضور بزرگانی همچون: واصف باختری، حیدر لهیب، دوکتور جاوید… فروغ این کانون را همواره چراغانی میداشتند.
اگر به گذشتۀ نه چندان دور کانونهای فلسفه، فرهنگ و ادب سری بزنیم، به آسانی نامهای شماری از رستورانتها، کتابخانهها بر ذهنمان دوره میکند. رستورانت دوفلور در پاریس و کافه و مهمانسرای فردوسی در تهران و در فرجام کتابخانۀ عامه در کابل.
درویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد میخوانیم: «کافه دو مگو (به فرانسوی: Les Deux Magots) یکی از کافه-رستورانهای مشهور فرانسه است که در محلۀ سن ژرمن پاریس قرار دارد. این کافه روزگاری پاتوق ادیبان و روشنفکرانی همچون سیمون دوبووار، ژان پل سارتر، ارنست همینگوی، آلبر کامو، پابلو پیکاسو و هنرمندان سوررئالیست بود».
«کافۀ دو فلور» در آن طرف خیابانی قرار گرفته که رقیب بزرگش له دو مگو واقع شده است. این کافه نام خود را از زمان جنگ جهانی دوم تغییر داد. اگر چه امروزه این کافه پاتوق گردشگران شده و دیگر دانشجو و هنرمندان زیادی را به خود جذب نمیکند، اما هنوز هم محیطش ارزش بازدید دارد. این کافه هم از دیگر نقاط محبوب ژان پل سارتر و سیمون دوبوار بود.
کافهنشینیهای هدایت و پاتوقهایش جهانگیر هدایت (برادرزادۀ صادق هدایت) از کافههای نادری، رُز نوآر، فردوسی، کنتیننتال، نادری و پرندۀ آبی به عنوان پاتوقهای صادق هدایت نام میبرد. به گفتۀ او، جمع شدن هدایت و دوستان نویسندهاش در این کافهها، صرفاً محدود به دیدارهای دوستانه نبود بلکه این دیدارها و نشستها، بخشی از کار آنها محسوب میشد. جهانگیر هدایت، به عنوان مثال به کتاب «وغوغ ساهاب» هدایت اشاره میکند که به گفته او در این نشستها بین هدایت و مسعود فرزاد شکل گرفت:
در این کافهها بود که این کتاب خوانده شد، تصحیح شد، کم و زیاد شد و مورد اظهار نظر دیگران نیز قرار گرفت. در موارد بسیاری دیگر هم این کار انجام شد. تقریباً آنان در نشستهایی که داشتند، نوعی تقسیم کار میکردند.
سارتر در پاریس، هدایت در تهران و واصف باختری در کابل، نشست و برخاستهای در مکانهای یاد شده داشتند که به شگلگیری جریانهای فلسفی وادبی انجامیده است.
حیدری وجودی، در کابل در کتابخانۀ عامه، چراغدار این کانون بوده اند.
حیدری وجودی نه تنها با فروتنی و دقت به راهنمایی شاگردان مکاتب و دانشجویان دانشگاه کابل میپرداختند، بل، تمام منابع و ماخذ مطالعاتی را با جبین گشاده، دقت و بردباری در اختیار تمامی مراجعه کنندهگان قرار میدادند/میدهند. به روایت سخاورز دوست دانشورم: یکی از روزها که در کتابخانه سرگرم مطالعۀ کتابی بودم، کمی آنسوتر، واصف باختری، رویین و شماری از استادان حضور داشتند. حیدری وجودی آمد، با پیالهیی از چای و نقل، کام و دهان مرا شیرین کرد. یاد این بزرگمرد فرهنگ وادب همواره درخشان و انوشه باد که با عشق و دقت و بردباری کار کتابداری را هنوز که هنوز است بر دستان و شانههای لرزانش بر دوش میکشد. در زمانهیی که کمترین کسی از اهالی فرهنگ و دولت به امر فرهنگ و ادب کمترین مرحمتی دارند.
Comments are closed.