احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالبشیر فکرتبخشی، استاد دانشکدۀ شرعیات کابل/ چهار شنبه 23 عقرب 1397 - ۲۲ عقرب ۱۳۹۷
بخش دوم و پایانی/
ملاحظات ساختاری
برای ترجمۀ متن از یک زبان به زبان دیگر، تسلّط بر هر دو زبانِ اصلی و زبان ترجمه ضروری است. از اینرو، عدم احاطه بر هر یک از دو زبان ممکن است به تحریف یا تغییر معنا، نارسایی در برگردان منظور نویسنده، کژفهمی و یا … بینجامد. از متنِ ترجمۀ خاورنیا به نظر میرسد که تسلّط وی بر زبان فارسی ـ چنانکه باید ـ در حدّ مطلوب نیست و این امر نامطلوبی احاطۀ او را به زبان عربی بازگو نمیکند. از باب نمونه به پارهمتنِ زیر بنگرید:
از دیالوگ نخست که بهگونۀ پرسش و پاسخ مطرح شده و شامل مسایلی است که در کنه ذات خدا بحث میکند، این مسایل زمینهساز بزرگترین بحران عقیدتی در جهان اسلام گردید که آن عبارت از مشکل خلق قرآن بود.
در عبارات پیشگفته، حلقۀ مفقودهیی میان بند اول و دوم وجود دارد که پیوستهگی میان دو پارهمتن را برهم میزند. بند اول مفید معنای مستقل نیست و در مقام یک مرکب ناقص، مخاطب را به سکوت وانمیدارد و از اینرو، برای تکمیل و تتمیم نیاز به جزء دوم دارد؛ این در حالیست که عبارت این «مسایل زمینهساز…» در پارهمتنِ دوم چنان است که بایستی آغاز یک جملۀ مستقل باشد تا آنکه ادامۀ جملۀ پیشین بهحساب آید. از اینرو، میان قسمت اول و دوم متنِ فوق اتصال لازم برقرار نیست و چه بسا ساختار آن از بین دچار گسستهگی است. اگر چنانکه عبارتِ «به نظر میرسد که» بعد از کامه افزود میگردید، دو جملۀ فوق پیوستهگی بیشتری پیدا میکرد و صورت متن اینگونه میشد: «از دیالوگ نخست که بهگونۀ پرسش و پاسخ مطرح شده و شامل مسایلی است که در کنه ذات خدا بحث میکند، به نظر میرسد که این مسایل زمینهساز بزرگترین بحران عقیدتی در جهان اسلام گردید که آن عبارت از مشکل خلق قرآن بود.».
در جای دیگری از ترجمۀ خاورنیا آمده است:
و قایلین به تثلیث به این امر اجماع دارند که قدیم جایز نیست که با محدَث متحد شود مگر اقنوم دوم که همان کلمه است بدون اقانیم دیگر متحد شده است.
در متن بالا، دو که تکرار آمده است و اگر چنانکه عبارت جایز نیست پیش از واژۀ قدیم گنجانیده میشد، نیازی به تکرار حرف که در جمله نبود. آنگاه صورت متن اینگونه میشد: «و قایلین به تثلیث به این امر اجماع دارند که جایز نیست قدیم با محدَث متحد شود مگر اقنوم دوم…».
برخورد گزینشی با متن اصلی
در ترجمۀ خاورنیا اصل امانتداری چنانکه میبایست، رعایت نگردیده است، کما اینکه، در برخی از موارد، حتا پارههایی از متن اصلی کتاب از ترجمه باز مانده است. فیالمثل در صفحۀ یکصدوچهاردهم میخوانیم: «برهمنی دیانت هندی است، پیروان این دین، جهان را وهم و عدم میپندارند و برای آن ارزشی قایل نیستند». این در حالیست که در متن اصلی آن چنین آمده است: «البرهمیه دیانۀ الهند، البلاد المجاور لمنطقۀ أبی منصور، تعتبر العالم الموجود وهماً و عدماً، و لیست له قیمۀ… . در ترجمۀ خاورنیا، جملۀ البلاد المجاور لمنطقۀ أبی منصور، از ترجمه باز مانده است، هرچند ترجمۀ این پارهمتن چیز زیادی بر معنای جمله نمیافزاید، با این وجود، از آن جاییکه در متن اصلی وجود داشت، بایسته بود تا خاورنیا به ترجمۀ آن مانند سایر عبارات و جملات کتاب همّت میگماشت. در مکانی دیگر، خاورنیا عبارت نسبتاً طویل منقول از ماتریدی را از قلم انداخته است و آن، عبارت است از: «ثم کلّ ما فی الشاهد من التألیف یکون أحدث ممن به کان، فمثله جمیع العالم، إذ هو فی معنی ما ذکرت». هرچند خاورنیا در اخیر آن جمله، سه نقطۀ متوالی(…) میگذارد تا نشان دهد که عبارت ماتریدی ادامه دارد، با این وجود، پرسش این است که آیا مجاز است مترجم عبارات یا جملاتی را که در متنِ اصلی جای دارد، قطع و یا سانسور نماید؟. به نظر نویسنده، مترجم علیالاصول نمیتواند به چنین کاری دست یازد. زیرا با این کار، اصل امانت علمی شکسته میشود.
ملاحظات نوشتاری
شماری از خطاهای نوشتاری نیز در اثر بهچشم میخورد. فیالمثل کلمۀ «مسیحی» در صفحۀ یکصدودهم کتاب به صورت «مسیحیی» آمده است که با توجه به سیاق و سباق جمله، نادرست است. به متنِ زیر بنگرید:
الوهیّت در دیانت مسیحیی جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است…
این اشتباه در عین صفحه چندین بار تکرار شده است. همچنان در همین صفحه واژۀ مسیحیّت به صورت مسیحییت (با دو یای متوالی) نبشته شده و نام منبع در پاورقی آن نیز بهصورت «الجانب الهی من التفکیر الإسلامی» نگارش یافته که شکل درست آن عبارت است از: «الجانب الإلهی من التفکیر الإسلامی». بدینسان، فعل ماضی «کردند» در صفحۀ یکصدوسیزدهم اثر به شکل مصدر «کردن» نوشته شده است.
ملاحظۀ نوشتاری دیگری که در این ترجمه به نظر میرسد، نایکدستیهای شکلی آن است. فیالمثل در صفحهی یکصدوچهاردهم، طی عنوان آمده است: الوهیّت در اندیشۀ برهمی. سپس در تفصیلاتِ ذیل عنوان، برهمنی آمده است. نیاز بود تا مترجم در عنوان و تفصیل آن، این کلمه را یکسان مینوشت و یا ویراستار متن به آن عطف توجه میکرد، بهویژه آنکه به نظر میرسد صورت درست آن برهمنی یا برهمایی باشد. بدینسان، خاورنیا واژۀ قایل را یکجا با «همزه و لام» مینویسد و سپس در همین صفحه صورت جمع آن را با «یا و لام» یعنی، قایلین نوشته است. قطع نظر از اینکه کدام صورت نوشتاری درست است و کدام نادرست، لازمی بود تا بهویژه ویراستار اثر آقای عزیزاحمد حنیف به یکدستسازی متن اهتمام میورزید و تنها یک صورت نوشتاری کلمات را در سراسر اثر برمیگزید.
وجود اغلاط املایی چند، و نیز برخی نایکدستیهای نوشتاری در هر اثری میتواند طبیعی و تا حدودی اجتنابناپذیر باشد، امّا اگر این غلطیها در یک صفحه متراکم شده باشد، و نیز متن به صورت مشهودی نایکدست به نظر آید، عادی و پرهیزناپذیر نمیتواند بود. با این وجود، متنِ ویراستهشدۀ ترجمه نشان میدهد که ـ جز در مواردی اندک ـ ویراستار تلاش وافری در اصلاح شکلی آن بهکار بسته است و در قیاس با اثرهای دیگری که در داخل کشور به چاپ میرسند، نارساییهای کمتری دارد.
ملاحظات فوق ـ چنانکه گفته آمدیم ـ در حدّ و کمیّتی نیست که بتواند کلیّت ارزشمندی اثر را زیر پرسش ببرد. بنیانگذار کلام حنفی احتمالاً تنها اثرِ نسبتاً جامعی است که در جغرافیای ما ترجمه شده است و مترجم نیز توانایی و تلاش وافری در ترجمۀ آن از خود به نمایش گذاشته است.
منظور از تصرّفت فی الأناجیل بالرأی این است که، آنها (نسطوریها) در اناجیل با رأی خود تصرّف کردهاند و یا اینکه، اناجیل را با رأی خود مورد تصرف قرار دادهاند. تصرّف در چیزی غیر از تفسیر آن است. در تفسیر، مفسّر به متن وفادار میماند و اکثراً از منطوق آن پا فراتر نمیگذارد، در تصرّف امّا اینگونه نیست. متصرّف ممکن است در مواردی، مفهوم را بر منطوق متن ترجیح دهد. گذشته از این، در تفسیر عقل حالتی انفعالی دارد و تنها در حدّ یک چراغ راهبین و خادم متن دینی عمل میکند، در تصرّف امّا، عقل فعّال است و با فرض استقلالیّت، دست به مفهوم و تأویل نصّ میبرد. در تفسیر عقل در قبضۀ دین است، درحالیکه در تصرّف دین در دستان توانمند عقل قرار دارد و عقل میتواند متن دینی را چنانکه میخواهد، بخواند و بفهمد و حتا مورد نقادی قرار دهد. شاید با چنین تفکیکی است که آرش نراقی میان دو نوع عقل، ۱- متصرّف و ۲- مفسّر فرق مینهد . از سویی دیگر، عبارت فهی فرقۀ بالغت فی استعمال العقل نیز قرینهیی است که نشان میدهد ترجمۀ تصرّف در اناجیل به تفسیر اناجیل با رأی نادرست است.
کتابنامه
۱٫ الغالی، بلقاسم. (۱۳۹۷ خورشیدی)، بنیانگذار کلام حنفی، ترجمه: احمد ذکی خاورنیا، چاپ اول (کابل- نشر کابلستان)
۱٫ علی، ایوب، ماتریدیه، مترجم: غلامرضا اعوانی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میانمحمد شریف، چاپ دوم، ۱۳۸۹ خورشیدی، تهران- مرکز نشر دانشگاهی
۲٫ الغالی، بلقاسم. (۱۹۸۹)، أبومنصور الماتریدی، الطبعۀ الأولی (تونس- درالترکی للنشر)
۳٫ نراقی، آرش. (۱۳۹۵ هـ ش). سنّت و افقهای گشوده. چاپ اول. تهران: نگاه معاصر
بنیانگذار کلام حنفی، ص۱۱۰
همان اثر: ص۱۱۱
۱٫ آرش نراقی از دو نوع عقل، «عقلِ مفسر» و «عقل متصرّف» یاد میکند. از دیدِ نرّاقی، عقل مفسّر همان عقل قدیم، یا عقل ماقبل مدرن است. این عقل به جهان همچون «کتابی خوشتألیف » مینگرد که بایستی آن را فهمید و بر عدالت تکوینی حاکم بر جهان گردن نهاد. عقل مفسّر در پی فهم کتاب طبیعت است، بدون آنکه دستِ تصرّف بشر را در عالم باز بگذارد. این در حالیست که عقل متصرّف، عقل نقّاد است و عدل حاکم بر جهان را در محک پرسش میگذارد. این عقل سعی دارد جهان را بر وفق خواستههای بشر عیار سازد و صرفاً به شناختِ جهان اکتفا نمیکند. عقل مفسّر ذاتاً حدبردار است، در حالیکه عقل متصرّف هیچ حدّ و مرزی در برابر خویش نمیبیند و هر چیزی به شمول امر مقدّس، و حتا خودش را در محک آزمون و اندیشه مینهد نراقی، آرش. (۱۳۹۵ هـ ش). سنّت و افقها گشوده. ص۷۴-۷۶، چاپ اول. تهران: نگاه معاصر
بنیانگذار کلام حنفی، ص۱۱۰
همان اثر: ص۱۱۱
۱٫ آرش نراقی از دو نوع عقل، «عقلِ مفسر» و «عقل متصرّف» یاد میکند. از دیدِ نرّاقی، عقل مفسّر همان عقل قدیم، یا عقل ماقبل مدرن است. این عقل به جهان همچون «کتابی خوشتألیف » مینگرد که بایستی آن را فهمید و بر عدالت تکوینی حاکم بر جهان گردن نهاد. عقل مفسّر در پی فهم کتاب طبیعت است، بدون آنکه دستِ تصرّف بشر را در عالم باز بگذارد. این در حالیست که عقل متصرّف، عقل نقّاد است و عدل حاکم بر جهان را در محک پرسش میگذارد. این عقل سعی دارد جهان را بر وفق خواستههای بشر عیار سازد و صرفاً به شناختِ جهان اکتفا نمیکند. عقل مفسّر ذاتاً حدبردار است، در حالیکه عقل متصرّف هیچ حدّ و مرزی در برابر خویش نمیبیند و هر چیزی به شمول امر مقدّس، و حتا خودش را در محک آزمون و اندیشه مینهد نراقی، آرش. (۱۳۹۵ هـ ش). سنّت و افقها گشوده. ص۷۴-۷۶، چاپ اول. تهران: نگاه معاصر
بنیانگذار کلام حنفی، ص۱۱۳
بنیانگذار کلام حنفی، ص۱۱۱-۱۱۲
بنیانگذار کلام حنفی، ص۱۱۴
Comments are closed.