افغـانستان در بـازی بـزرگ جـدید جایـگاه مرکـزی اتخـاذ می‌کنـد

گزارشگر:چهار شنبه 30 عقرب 1397 - ۲۹ عقرب ۱۳۹۷

نویسنده: پیپ اسکوبر
منبع: ایشیا تایمز
برگردان: رسول رحیم

یادداشت مترجم: رویدادهای مرتبط به گفت‌وگوهای صلح با طالبان در مسکو در سطح داخلی، منطقه‌یی و قاره‌یی به سرعت یکی پی دیگری شکل می‌گیرند. توجه به این مهم در سطح رسانه‌های درون‌کشوری بسیار محدود به نظر می‌رسد. از تحلیل‌های ذوقی که بگذریم، نخبه‌گان سیاسی در افغانستان این موضوع را یا از زاویۀ منافع سیاسی شخصی و گروهی شان می‌نگرند و یا این‌که صرفاً به نقش امریکا و اقدامات نمایندۀ واشنگتن برای صلح در افغانستان ارزش می‌گذارند.

mandegar
در مورد نقش روسیه با تغافل اشارت صورت می‌گیرد و در نهایت، طرح مسکو را در تقابل با ابتکارات واشنگتن می‌بینند. از طرح سازمان همکاری شانگهای و نقش چین کمتر اثری دیده می‌شود. هرگاه یک سلسله تحلیل‌های علمی را که اخیراً در مورد شرایط مذاکرات صلح با طالبان توسط برخی شخصیت‌های علمی و نهادهای پژوهشی استراتیژیک ابراز شده اند، کنار بگذاریم، در مجموع این برداشت‌ها بنابر محدویت و یک‌جانبه‌نگری مفرط شان، غیرکارآمد می‌باشند.
ترجمۀ این مقاله پیپ اسکوبر که در ۱۶ نومبر در «ایشیا تایمز» انتشار یافته است، با نیت تکمیل خلا‌های تحلیلی موجود در رسانه‌های کشور و دامن زدن به یک گفتمان جامع و همه‌جانبه در مورد گفت‌وگوهای صلح با طالبان صورت گرفته است. هدف مترجم از برگردان این مقاله، برخورد جیوپولتیکی تحلیل‌گر به گفت‌وگوهای صلح افغانستان در مسکو است که ستون فقرات این مقاله‌اش را تشکیل می‌دهد. در غیر آن، من مانند همیشه با طرزِ بیان و پاره‌یی از تحلیل‌های ضمنی نویسندۀ این تحلیل موافق نیستم.
***
در هفتۀ گذشته مسکو هنگامی میزبان گفت‌وگوها برای ترغیب صلح در افغانستان شد که همسایه‌گان و قدرت‌های سنگین‌وزن منطقه‌یی، چشم‌انتظار ثمرات ثبات در این کشوری می‌باشند که از مدت‌های طولانی به این‌سو معروض به جنگ است. افغانستان، این «گورستان امپراتوری‌ها» هرگز از عرصۀ پیچ‌وتاب‌های جیوپولتیکی و تاریخی بازنمانده است. هفتۀ گذشته در مسکو، فصل مهم دیگر این داستان حماسی هنگامی نوشته شد که روسیه قول داد از توانایی‌های دیپلوماتیک‌اش برای ترغیب تلاش‌های صلح در این کشور استفاده کند که از مدت طولانی به این‌سو درگیر جنگ است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجۀ روسیه درحالی که نماینده‌گان افغانستان و رقبای شان یعنی طالبان در کنارش بودند، در مورد «همکاری باهمی آن شرکای منطقه‌یی و دوستان افغانستان» سخن به میان آورد که «در این میز گرد آمده اند.» او گفت: «من روی شما حساب می‌کنم که چنان گفت‌وگوهای جدی و سازنده‌یی به راه می‌اندازید که آرزوهای مردم افغانستان را توجیه کند.»
در گذشته، در سال‌های ۱۹۸۰، اتحاد شوروی یک جنگ فاجعه‌بار را در این کشور به راه انداخته بود. سی سال پس از آن، اکنون روسیه نقش رهبری کنندۀ میانجیگری را در این نسخه قرن بیست‌ویکمی، بازی بزرگ گرفته است.
ترکیب نشست مسکو متنوع است
چهار عضو شورای عالی صلح افغانستان که مسوول تلاش‌ها برای گفت‌وگو با طالبان می‌باشد، در این گفت‌وگوها شرکت دارند. با این‌هم، وزارت خارجۀ افغانستان به دور از انتظار تأکید می‌کند که این شورا از حکومت افغانستان نماینده‌گی نمی‌کند. کابل و آن عده از اعضای اتحاد شمال پیشین که یک نوع حلقۀ «محافظتی» را به دور رییس جمهور غنی تشکیل می‌دهند، در واقع هرگونه گفت‌وگو با طالبان را رد می‌کنند که تا سال ۲۰۰۱ دشمن خونی شان بوده است.
طالبان به سهم خود شان یک هیأت پنج نفری فرستاده بودند، اگرچه ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی این گروه با سماجت می‌گوید: «کدام مذاکراتی با کابل صورت نخواهد گرفت» و موضوع بر سر «یافتن یک راه‌حل صلح‌آمیز برای مسأله افغانستان است.»
دپلومات‌ها در پاکستان تائید می‌کنند که طالبان تنها در صورتی در مورد موضوعات اساسی مذاکره خواهند کرد که با ایالات متحدۀ امریکا در قسمت تقسیم اوقات خروج نیروهایش به توافق برسند. خانم ماریا زخاروفوا، سخنگوی وزارت خارجۀ روسیه تأکید کرد که برای نخستین‌بار هیأت طالبان در چنین نشست بین‌المللی در سطح عالی شرکت کرده اند. این واقعیت که طالبان توسط مسکو به حیث یک «سازمان تروریستی» تصنیف شده اند، حتا موضوع را دلچسپ‌تر می‌گرداند.
مسکو همچنان از چین، پاکستان، هند، ایران، پنج «ستان» آسیای مرکزی و ایالات متحدۀ امریکا نیز دعوت کرده بود. واشنگتن یک دپلوماتش در سفارت مسکو را به حیث ناظر فرستاده بود. زلمی خلیل‌زاد، فرستادۀ جدید ایالات متحدۀ امریکا برای صلح در افغانستان که غالباً به دلیل سوابق اخیرش «یک افغان (حلقۀ) بوش» شمرده می‌شود، در چند ماه اخیر به کدام پیشرفتی در نشست‌هایش با مقامات طالبان در قطر دست نیافته است.
هند که دقیقاً به یک پروسۀ صلح «زیر رهبری افغان‌ها» که مورد حمایت پاکستان است، علاقه ندارد، یک هیأت «در سطح غیر رسمی» فرستاده بود و به فحوای این‌که «شکایت نکنید، سازنده باشید»، مورد شماتت لاوروف قرار گرفت. با این‌همه، این تنها آغاز بود و این امر ادامه می‌یابد، اگرچه تاریخی برای آن تعیین نشده است.
از حملات بمباردمان و تهاجم ایالات متحدۀ امریکا بر افغانستان به این‌سو که ۱۷ سال پیش و در زمان کنترل طالبان بر این کشور صورت گرفت، دیگر صلح یک امر دیریاب شده است. طالبان هنوز در این کشور یک حضور بزرگ دارند و اساساً در حال پیشروی می‌باشند. در اسلام‌آباد تایید می‌کنند که کابل شاید صرف بر ۶۰ درصد جمعیت اعمال قدرت کنند، اما واقعیت کلیدی این است که صرف ۵۵ درصد از ۴۰۷ ولسوالی افغانستان و شاید هم کمتر از آن از کابل فرمان ببرند. طالبان در شمال‌شرق، جنوب‌غرب و جنوب‌شرق در حال پیشروی می‌باشند.
زمان زیادی را در برگرفت تا جنرال آستن سکات میلر، فرمانده جدید عملیات ایالات متحدۀ امریکا و ناتو این واقعیت کاملاً آشکار را بپذیرد که «نمی‌توان از طریق نظامی بُرد… یک راه‌حل سیاسی وجود دارد.»
مهیب‌ترین قدرت نظامی جهان نمی‌تواند جنگ را ببرد
با این‌هم، بعد از آنکه ۱۰۰ هزار سرباز امریکایی و ناتو و ۲۵۰ هزار ارتش و پولیس افغانستان که توسط امریکایی‌ها آموزش دیده اند، پس از سال‌ها نتوانستند جلو پیشروی طالبان را در همه ولایات بگیرند، به نظر می‌رسد واشنگتن مصمم است اسلام‌آباد را به خاطر درگیر شدن در این منجلاب متهم سازد. جای تعجب نیست که ضمیر کابلوف، فرستادۀ رییس جمهور روسیه برای افغانستان، مستقیماً به اصل موضوع می‌پردازد و می‌گوید: «غرب جنگ را در افغانستان باخته است… حضور ایالات متحدۀ امریکا و سازمان پیمان اتلانتیک شمالی «ناتو» نه‌تنها برای حل این معضل ناکام شده است، بلکه بر مشکلات آن نیز افزوده است.»
لاوروف به سهم خود نگران توسعۀ داعش است که بخش منطقه‌یی آن، «داعش خراسان» نامیده می‌شود. او به درستی هُشدار داد: «حامیان خارجی» به داعش خراسان اجازه می‌دهند که «افغانستان را تختۀ پرشی برای توسعۀ شان در آسیای مرکزی» گردانند. بیجنگ با این نظر موافق است.
یک برنامه کلان چین و روسیه
به همه بازیگران عمده پنهان نیست که واشنگتن از امتیاز داشتن پایگاهش در افغانستان، این چهار راه آسیای مرکزی و آسیای جنوبی به دلایل متعدد و به ویژه نظارت و ترصد «تهدیدهای» استراتژیکی مانند چین و روسیه دست بردار نخواهد شد. موازی به آن، این روایت همیشه‌گی که «پاکستان دو پوشه بازی می‌کند»، به ساده‌گی از بین نمی‌رود –حتا اگر اسلام‌آباد در جزئیاتش هم نشان بدهد که چگونه به طالبان پاکستانی توسط افراد اوپراتیفی «RAW» یا دستگاه استخبارات هند، در شرق افغانستان پناهگاه محفوظ داده می‌شود.
چنین امری، این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که اسلام‌آباد یک معضل جدی با افغانستان دارد. دکترین نظامی اقتضا می‌کند که پاکستان نمی‌تواند تختۀ شطرنج جیوپولتیکی آسیای جنوبی را مدیریت کند و به عنوان یک قدرت برابر با هند ظهور کند، مگر این‌که برای یافتن «عمق استراتژیک»، افغانستان را کنترل کند.
بر این مشکل، معضل دیرینۀ خط دیورند افزوده می‌شود که در سال ۱۸۹۳ به وجود آمده و افغانستان را از امپراتوری هند بریتانیایی جدا می‌ساخت. اسلام‌آباد درخواست کابل را برای مذاکرۀ مجدد روی خط دیورند، برحسب شرایط معاهدۀ اصلی کاملاً رد می‌کند. برای اسلام‌آباد، خط دیورند برای همیشه همچون یک مرز بین‌المللی اعتبار خواهد داشت.
در اواسط دهۀ ۹۰، مراجع قدرت در اسلام‌آباد معتقد بودند که با حمایت از طالبان، به رسمیت شناختن خط دیورند را به پایان می‌رسانند و این کار در رأس همه برای از میان بردن انگیزۀ ناسیونالیسم پشتون و خواست «پشتونستان» بسیار مهم است. فکر می‌شود اسلام‌آباد را همواره چنین روایتی به تحرک وامی‌داشته است، اگرچه تاریخ آن را کاملاً واژگون کرده است. در حقیقت این ناسیونالیسم پشتون با اسلام‌گرایی بسیار متصلبِ نوع دیوبندی بود که در میان پشتون‌های پاکستان شیوع یافت.
با این‌هم، ممکن است پشتون‌ها، بازیگران عمده در فصل نهایی تماشایی در (کشور کوه‌پایه‌های) هندوکش نباشند. این بازیگر عمده شاید چین باشد. اصل مهم برای چین آن است که افغانستان بخشی از دهلیز اقتصادی چین و پاکستان شود. یاوجنگ، نمایندۀ چین در نشست افتتاحیۀ چهارمین دور گفت‌وگوهای سه‌جانبه در اسلام‌آباد که در اوایل این هفته بین چین، پاکستان و افغانستان برگزار شد، گفته است: «کابل می‌تواند همچون پلی برای گسترش اتصالات بین مناطق آسیای شرقی، جنوبی و مرکزی کمک کند.»
شاهد حسین سید، سناتور پاکستانی گفته است: «آسیای جنوبی بزرگتر به مثابۀ یک طرح مفهومی جیو-اقتصادی ظهور کرده است که با اقتصاد، انرژی، راه‌ها، خطوط آهن، بندرها و پایپ لاین‌ها به حرکت در آمده و به دلیل دهلیز اقتصادی چین و پاکستان، پاکستان مرکز این اتصال می‌باشد.»
از نگاه بیجنگ، این دهلیز اقتصادی چین و پاکستان تنها در صورتی می‌تواند امکانات بالقوۀ هنگفتش را عرضه دارد که مناسبات هند و پاکستان عادی شود. این راه از طریق افغانستان می‌رود. چین از سال‌ها به این‌سو چنین بازشدنی را هدف قرار داده است. افراد استخباراتی اوپراتیفی چین در همه‌جا از شین جیانگ تا کراچی و از پیشاور تا دوحه با طالبان ملاقات کرده اند.
این قطعه (ورق بازی) چین نهایت جذاب است. بیجنگ تنها بازیگری است که می‌تواند همراه با همه کنش‌گران عمدۀ دیگر از کابل گرفته تا طالبان، اتحاد شمال پیشین، ایران، روسیه، آسیای مرکزی، ایالات متحدۀ امریکا، اتحادیۀ اروپا، عربستان سعودی، ترکیه و سرانجام پاکستان –که «در هرگونه آب و هوا باهم برادر اند»- جلو برود.
تنها مشکل از ناحیۀ هند وجود دارد؛ اما اکنون در درون سازمان همکاری شانگهای، همۀ آن‌ها دور یک میز قرار دارند و ایران و افغانستان ناظر می‌باشند. همه می‌داند که یک «پاکس سنیکا» (Afghan Pax Sinica) یا «صلح چینی» در افغانستان، شامل خروارها سرمایه‌گذاری، اتصالات و ادغام تجاری می‌باشد. مگر چنین چیزی خواستنی نیست؟
این راه طولانی و پُر پیچ‌وخم تازه شروع شده است. این یک پروسۀ صلح است که توسط روسیه و چین راه‌اندازی شده و طالبان در آن مشمول گردانیده شده است. هدف‌هایش عبارت اند از: افغانستان باثبات. اسلام‌آباد به مثابۀ تضمین کنندۀ آن. یک راه‌حل همه آسیایی. از هیچ مهاجم غربی استقبال نمی‌شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.