سخنرانی و فن بیان

گزارشگر:رسول خان امین/ شنبه 10 قوس 1397 - ۰۹ قوس ۱۳۹۷

بخش سوم/

mandegarدیل کارنگی در کتاب «آیین سخنوری» برای افرادِ نوپا در عرصۀ سخنوری می‎نویسد: اگر قصد دارید سخنانِ شما شنونده را منقلب کند، می‎باید سعی کنید در میان سخنان خود، جملات بزرگان را قرار دهید و برای آنکه تمامی تلاش خود را برای مبدل‌سازی به یک سخنران خوب به کار ببندید و هدف خود را تسریع ببخشید، رعایتِ چهار نکته ضروری است:
۱٫ آغاز با ارادۀ قوی و خلل‌ناپذیر
۲٫ دانستن در ارتباط با موضوع سخنوری
۳٫ با اطمینان عمل کردن
۴٫ تمرین! تمرین! تمرین!
سخنوری در حوزۀ روابط عمومی بر اساس اهداف ترغیبی و تبلیغی‎ست که دربارۀ حقایق و واقعیات، باورها و ارزش‎ها، اتخاذ خط مشی و روش‌هاست که اساساً بدون پیش‎بینی رُخ می‎دهد، مانند جلسات اضطراری و یا تماس ارباب رجوع که در این لحظه، سخنرانی به‎صورت ناگهانی، فی‎البداهه و با بهره‎گیری از حافظه صورت می‎گیرد، در این حالت باید از حداقل زمان، نهایتِ استفاده را جهت نظم دهی به اندیشه‎ها و محورها به عمل آورد. سه اصل مهم در سخنرانی آن است که در همان دقایق اولیه کلید موفقیت رقم می‎خورد؛ بنابراین از همان لحظۀ اول با نشاط بودن حایز اهمیت است و صدا می‎بایست در همان ابتدا اوج بگیرد.
یک سخنور روابط عمومی جهت اقناع ذهنی مخاطب و موفقیت، ‎باید قرارداد کاری مخاطبِ خود را بشناسد و در ابتدای تهیۀ متن سخنرانی، پاسخ به سه سوال زیر لازم است:
۱- من برای چه کسانی سخنرانی می‎کنم؟
۲- در پی ایراد سخنرانی می‎خواهم شنونده‌گان چه بدانند یا بپذیرند و یا چه کاری انجام دهند؟
۳- شیوه‎های مؤثر تهیه و ارایۀ سخنوری برای تحقق اهداف فوق چیست؟
شیوه‎های تحلیل مخاطبان، از نظر سنی، از نظر جنسیت، تفاوت‎های ناشی از قومیت، نژاد، اخلاق و زمینه‎های فرهنگی، عضویت گروهی، تحلیل وضعیتی مخاطبان می‎بایست صورت بگیرد. اثربخشی کلام، صداقت، شفافیت، امیدبخشی و لحنِ محترمانه می‎تواند ذهن مخاطبِ شما را در زمینۀ نوع هدف روابط عمومی تکامل بخشد.

فصل دوم
ترس از سخنرانی
ترس چیست؟
واقعاً ترس چیست و از کجا می‎آید؟
ترس(FOBIA)، احساس مغز ما نسبت به یک تهدید خارجی است. هر وقت با چیز جدیدی روبه‎رو می‎شویم که آن‎را نمی‎شناسیم و فکر می‎کنیم یک تهدید برای ماست، می‎ترسیم؛ مثل ترس از تاریکی (چون فکر می‎کنیم در تاریکی هیولاست!)، ترس از حیوانات درنده، ترس از شکست خوردن (چون فکر می‎کنیم دنیا به آخر می‎رسد!)، ترس از مردن )فکر می‎کنیم همه چیز در این دنیاست و…) البته ما در برابر هر چیز ناشناخته نمی‎ترسیم. فقط در برابر آن‎هایی می‎ترسیم که فکر می‎کنیم برای ما تهدید هستند.
ترس همه جا با ماست و ما را رها نمی‎کند. حالا یک لحظه فکر کنید که اگر هیچ‎کدام از این ترس‎ها با ما نبودند، چه اتفاقی می‎افتاد؟… اگر ترس نبود، حتماً از بام خانۀ‎مان می‎افتادیم و دیگر نمی‎توانستیم این کتاب را بخوانیم! اگر ترس نمی‎بود:
• شاید هیچ دانشجویی خودش را برای دفاع از پایان‎نامه‎اش آماده نمی‎کرد!
• شاید خیلی‎ها ورزش نمی‎کردند چون از چربی اضافه و بیماری‎های دیگر نمی‎ترسیدند!
• شاید خیلی‎ها به پدر و مادرشان احترام نمی‎گذاشتند چون نمی‎ترسیدند که فرزندان‎شان به آن‎ها بی‌‌احترامی کنند یا خداوند آن‎ها را دوست نداشته باشد!
• شاید سخنرانی‎های به‌در نخورِ خیلی زیادی می‎داشتیم چون هیچ‎کسی از صحبت در جمع نمی‎ترسید!
• بالاخره شاید ای‌ قدر آدم کشته می‎شد که دیگر دنیا جای زیستن نبود.
بنابراین وجود ترس لازم است؛ اما چگونه باید آن‎را مهار کنیم که نه‌تنها به ما آسیب نزند بلکه موجب پیشرفت ما نیز شود. البته یادتان باشد که ترس، یک تیغِ دو لبه است که در هر صورت می‎بُرد .انتخاب با شماست که از کدام لبۀ آن استفاده می‎کنید. بنابراین در قدم اول باید به شما بگویم که ترس‎تان را بپذیرید و با آن درست برخورد کنید؛ زیرا این کار مطمیناً شما را کمی آرام می‎کند و همین آرامش آغاز مسیر موفقیت شماست.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.