طــرح صـلح یا سـودایِ قـدرت

گزارشگر:شنبه 10 قوس 1397 - ۰۹ قوس ۱۳۹۷

درحالی‌که کاخ سفید از صلحِ فوری در افغانستان سخن می‌گوید و خلیل‌زاد نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ امریکا برای صلح افغانستان به‌صورتِ شتاب‌آلود در حالِ گفت‌وگو و رای‌زنی با طرف‌های مختلفِ قضیه است، اشرف‌غنی رییس حکومت وحدت ملی با طمأنینه و درنگ طرحی را در نشستِ ژینوا ارایه کرده که بر اساس آن، صلح احتمال دارد تا پنج سالِ آینده تأمین شود. این فاصلۀ زمانی برای چیست؟ آیا ارگ با کاخ سفید در مورد صلح دچار اختلاف شده است؟
ظاهر قضایا نشان نمی‌دهد که آقای غنی مشکلی با امریکا پیدا کرده باشد، ولی روی دیگرِ سکه و طرحی که او ارایه کرده، بیانگر اختلاف‌نظر میان کاخ سفید و ارگ می‌تواند باشد. پنج سال پس از روی کار آمدنِ حکومت وحدت ملی، این نخستین نشانه‌های آغاز «کشتی نرم» میان دو کشور است که با وجود پنهان‌کاری‌هایی که در مورد آن صورت می‌گیرد، آهسته‌آهسته خود را نشان می‌دهد. دلیلِ این کشتی نرم، یک چیز بوده می‌تواند و آن چانه‌زنی بر سرِ قدرت سیاسی است. چرا آقای غنی برای تأمین صلح ضرب‌الاجلِ پنج‌ساله تعیین کرده است؟ آیا تعیین چنین تاریخی برای تأمین صلح مشکوک به نظر نمی‌رسد؟
آقای غنی شعورِ مردم را به سخره می‌گیرد. او با گفتنِ اینکه پنج سال بعد طرحِ او برای رسیدن به صلح نتیجه خواهد داد، عملاً برای خود کمپاین انتخاباتی صورت می‌دهد. او که پنج سال به‌صورتِ جبارانه بر گردۀ مردم حکومت کرده، می‌خواهد با طرح عوام‌فریبانۀ خود، پنج سالِ دیگر نیز مردم افغانستان را در سایۀ سیاست‌هایِ ناکام و تباه‌کنِ خود اسیر سازد.
آقای غنی اگر طرحی برای تأمین صلح می‌داشت و یا او در این عرصه صاحب فکر و برنامه می‌بود، این طرح و برنامه باید در پنج سالِ گذشته حداقل به‌صورتِ نسبی خود را نشان می‌داد. آقای غنی مانندِ تمام سیاست‌های خود در مسالۀ صلح نیز چنان دچار بی‌برنامه‌گی و ندانم‌کاری است که حتا نمی‌داند چگونه مردم را بفریبد. او از آغاز رفتنش به ارگ، بحث صلح را مطرح کرد و گفت که به‌زودی نتایج آن مشخص می‌شود؛ ولی برعکس افغانستان هر روز بیشتر از روز دیگر به سمت ویرانی و جنگ سقوط کرد. وقتی دید که در رسیدن به صلح و مذاکره با طالبان ناکام بوده، بحث چهار دهه جنگ با پاکستان را پیش کشید و مدعی شد که افغانستان چهل‌سال است که با پاکستان می‌جنگد، نخست باید جلو این جنگ گرفته شود، آن‌گاه با طالبان صلح خواهد شد. به همین دلیل، او در آغاز دورۀ حکومت‌داری خود اعلام کرد که «ما هیچ گفت‌وگویی با طالبان نداریم، بل با پاکستان برای صلح گفت‌وگو می‌کنیم». وقتی این سیاست نیز راه به جایی نبرد، طالبان را مخالفانِ سیاسی خطاب کرد به این اُمید که بتواند دلِ سخت‌شان را در برابر خود نرم سازد. متأسفانه یا خوشبختانه این سیاست نیز ناموفق از آب بیرون شد و او درماه‌های اخیر درمانده و فلاکت‌زده هر روز یک چیز ‌گفت و یک دعوای نو به‌راه ‌انداخت.
اگر آقای غنی سیاست‌مداری دارای فکر و اندیشه می‌بود، لازم نبود که امریکایی‌‌ها وارد بحث صلح شوند. ناتوانی‌های ارگ سبب شد که کاسۀ صبرِ امریکا لبریز گردد و به نیابت از آقای غنی گفت‌وگو با طالبان را آغاز کند. البته بحث بر سر حمایت و دفاع از برنامۀ امریکا نیست؛ چون به اندازۀ سیاست‌های آقای غنی، طرح آقای خلیل‌زاد هم ابهام‌آمیز است ولی این موضوع را نمی‌توان نادیده گرفت که امریکا و خلیل‌زاد می‌دانند چه کار می‌کنند، ولی آقای غنی نمی‌داند که چه کار می‌کند.
ای کاش ما در ارگ سیاست‌مداری می‌داشتیم که خودش از وضعیت سر در می‌آورد و می‌فهمید که اوضاع و احوالِ کشور چگونه است و چگونه می‌شود آن را مدیریت کرد. آقای غنی دیگر توانایی مدیریتِ کشور را ندارد، کما این‌که از نخستین روزهای رسیدن به قدرت این ناتوانی‌اش کاملاً مشهود بود. طرح صلحِ آقای غنی صرفاً یک مصرف دارد و آن‌هم مصرف انتخاباتی است. او می‌خواهد به این بهانه سرِ قدرت باقی بماند. آقای غنی در عمل نه توانایی آوردن و تأمین صلح را دارد و نه هم می‌تواند افغانستان را از بحران‌های به‌وجودآمده در زمان زمام‌داری‌اش نجات بخشد. اگر او برای یک دورۀ دیگر در قدرتِ سیاسی باقی بماند، بدون شک می‌توان حال و روزِ خرابِ افغانستان را از حالا پیش‌بینی کرد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.