گزارشگر:احمد ذکی خاورنیا/ دوشنبه 26 قوس 1397 - ۲۵ قوس ۱۳۹۷
بخش چهارم/
هدف از علوم عقلی علومی اند که از عقل یا به صورتِ تنها استفاده کرده و به شناخت مسایل و یا تحلیلِ آن میپردازند و یا اینکه از عقل برای فهمِ نقل استفاده میکنند و یا هم اینکه از عقل برای توافق میان عقل و نقل استفاده میبرند و یا اینکه به جمع میان آنچه نقل در آن اختلاف دارد، به ویژه در زمینۀ تفاوت میان محکم و متشابه، میپردازند.
هنگامی که این مفهوم را بر میراث اسلامی مورد تطبیق قرار میدهیم، درمییابیم که گروههای مختلفی از امت اسلامی از آن استفاده کردهاند، طوری که مباحث عقلانیِ زیادی نزد فیلسوفان منطقیها و متکلمین مطرح و مورد بحث قرار میگرفتند و حتا فقها و صوفیها به مباحث عقلانی علاقهمندی نشان داده و به آن میپرداختند و همۀ این گروهها از عقل در گفتمان، تحلیل و موضعگیریهایشان استفاده میکردند. به گونۀ مثال، امام ابوحامد غزالی را درمییابیم که میان فقه و کلام و تصوف و غیره جمع کرده است و از عقل یا به شکل تنها استفاده میکند چنانکه در مباحث فلسفی چنین میکند، و یا اینکه عقل را با نقل یکجا میسازد چنانکه در مباحث کلامی و اصولی چنین کرده است، و یا اینکه مباحث عقلی را با تجربه درآمیخته، چنانکه در مباحث تصوف و اخلاق چنین کاری کرده است. غزالی در کتابهای تصوف خود، اخلاق را تحلیل علمی عقلی میکند و در این زمینه از فلاسفۀ گذشته استفاده برده و از تجربههای خود و تأمل در نصوص هم چیزهایی بر آن میافزاید.
فرقههای اسلامی اباضیه، شیعه، اشاعره، ماتریدیه، معتزله و زیدیه همهگی چنین میکنند و برای عقل جایگاه ویژهیی قایل اند، طوری که این گروهها در کتابهای عقیدتی و فقهیِ خویش استفادۀ اعظمی از عقل برده و آن را اساس معرفتِ خویش میدانند که نمیتوان از آن بینیاز بود. همهگی این گروهها به عقل ارزش قایل اند و آن را مورد احترام قرار داده و تلاش میکنند به قدر توان، بهخاطر اینکه عقل ابزاری برای فهم شریعت است، آن را مراعات کنند. امام ابوحامد غزالی به این باور است که: وحی و عقل هر دو همدیگر را کمک میکنند، شریعت عقلیست از بیرون، و عقل شرعیست از درون. و در اینباره مثالهایی ذکر میکند تا رابطۀ میان وحی و عقل را بیـان دارد، و این مثالها بارها در کتابهایش تکرار میشود. مثالهایی را که در دو کتابش به نامهای «معارج القدس» و «جواهرالقرآن» بیان کرده، ذیلًا بیان میداریم:
عقل بدون شریعت راه خدا را نمییابد و شریعت بدون عقل آشکار نمیشود. عقل مانند تهداب است و شریعت مانند ساختمان. تهداب بدون ساختمان معنا ندارد و ساختمانی بدون تهداب استوار نخواهد ماند. همچنان عقل مانند چشم است و شریعت مانند روشنایی، و روشنایی بدون چشم مشکلی را رفع نخواهد کرد. و یا اینکه عقل مانند چراغ است و شریعت مانند روغن، اگر چراغی نباشد روغن به تنهایی نمیتواند روشنی دهد.
آنچه ذکر کردیم، گلچینی از سخنان غزالی بود که الهام گرفته از قرآن و معطر به عطر کتاب خدا بود که مملو از دعوت برای بهکارگیری عقل و فکر و تمامِ آنچه برای انسان از وسایل معرفت حقایق مهیاست، میباشد؛ زیرا ممکن نیست که کسی به خدا، وجود و هر چیز دیگری معرفت حاصل کند مگر اینکه این وسایل مقدس را بشناسد.
سلفیها یگانه گروه در امت اسلامی اند که در برابر عقل و پژوهشهای عقلانی موضعگیری منفی دارند، برای اینکه از لابهلای تجارب ودادوستدهای خود با گروههای اسلامی مختلف دریافته اند که اگر آنها با دیگران بر اساس عقل مجادله کنند، حتماً شکست میخورند؛ به همین لحاظ مناسبترین راه برای خویش این را یافتند که عقل را واگذارده و به نقل اکتفا کننـد و هرگاه هضم نقل به مفهوم سلفی آن بر عقل دشوار گردید، از آن گذشته و با گوشت و استخوان آن را ببلعند. به این اعتبار میتوان امت اسلامی را به دوگروه بزرگ تقسیم کرد: گروه عقلگرا که مداخلۀ عقل در نصوص دینی را میپذیرد و آن را در تحلیل مسایل استفاده میکند، و گروه دیگر که استفاده از عقل را به هیچ وجه نه به صورت مجرد و نه همراه با نقل نمیپذیرد.
به عنوان برهان بر این تقسیمبندی در میراث همۀ امت اسلامی با تمام مکاتبش درمییابیم که به علم منطق و تحلیلاتِ منطقی توجه زیادی نشان داده و این علم را در نصابهای تعلیمی خود درج نموده اند و کتابهای زیادی در اینباره برای طلبههای خویش نوشته اند جز مکتب سلفی که نه تنها توجهی به این علم نشان نداده، بلکه موضعگیری منفییی در برابر آن داشته است؛ کما اینکه با علوم عقلی دیگر نیز میانۀ خوبی نداشته و با آنها به گونۀ خصمانه برخورد کردهاند. بنابراین سلفیها در زمینۀ علوم عقلی در گذشته و حال چیزی در چانته ندارند و کسانی هم که از ایشان در این زمینهها چیزی نوشتهاند، تلاش کردهاند تا علوم عقلی را نقض کرده و یا بینیازی به آن را نشان دهند. سلفیها به این هم اکتفا نکرده بلکه موضعگیری منفییی در برابر همۀ علوم عقلی ولو که از علوم میکانیک هم باشند، دارند.
در درون امت اسلامی چهار گروه عقل را به گونۀ مجرد و یا همراه با نقل به کار میبرند که آنها عبارت اند از: مناطقه، فلاسفه، متکلمین و عقلگرایان. نام اخیر را سلفیها بر دانشمندان معاصری اطلاق میکنند که چیزهایی در میراث اسلامی را بهخاطر مخالفت با عقل مورد انتقاد قرار میدهند.
جریان عقلگرا بهخاطر تأثیری که بر جوامع اسلامی معاصر گذاشته است، همواره طرف هجومِ جریانهای سلفی قرار گرفته اند و چنانچه که گفتیم سلفیها موضعگیری تندی در برابر متکلمین در طول تاریخ اسلام داشته اند و سلفیهای معاصر هم جریانهایی را که برای عقل اهمیت قایل اند، با نامهای «عقلگرایان» و «نواندیشان» و «قرآنیها» و اسما و القابِ مختلف یاد میکنند؛ زیرا این جریانها در صورت اختلاف، قرآن را مرجع و متکای خویش میدانند؛ به همین لحاظ به قرآنیها مسما گردیده اند و به نام «تقریبیها» هم این جریان را یاد میکنند؛ زیرا اینها خواهان تقریب میان مذاهب اسلامی اند.
بزرگان این جریان کتابهای زیادی در زمینۀ دعوت و رجوع به اسلام الهی به جای اسلام بشری نوشته اند که از طرف سلفیها مورد هجوم بیرحمانه قرار گرفته اند، مانند: سید جمالالدین افغانی، محمد عبده، محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، محمد غزالی، محمد اقبال لاهوری، عباس عقاد و دهها شخصیت علمیِ دیگر که همۀ اینها از علمای مکتب احیا و تجدید به حساب میآیند.
Comments are closed.