احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 27 قوس 1397 - ۲۶ قوس ۱۳۹۷
همانگونه که انتظار میرفت، روز گذشته (۲۶ قوس) مذاکره میان طالبان و نمایندهگانِ امریکا در کشور امارات متحدۀ عربی کلید خورد. در این نشست، علاوه بر نمایندهگانِ طالبان و امریکا، نمایندهگانی از کشورهای عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی و پاکستان نیز حضور یافتهاند.
تا هنوز از جزییاتِ این مذاکره اطلاعاتِ دقیق و موثقی در اختیار نیست؛ اما مهمترین عنصری که از این نشست به رسانهها درز کرده، این است که در این دیدار نمایندهگانِ دو طرف قرار بوده که روی دو موضوع صحبت کرده و به توافق و تفاهم برسند؛ موضوع نخست برقراری یک آتشبسِ موقت در میدانهای نبرد است و دومی آزادی زندانیانِ طالبان از زندانها. اینجاست که میتوان گفت بالاخره پس از هفتهها شور و ولوله، نبضِ صلح در امارات پریدن گرفته است؛ چرا که آنچه تا کنون زیر عنوان تلاشهای صلحخواهانۀ زلمی خلیلزاد پیرامون صلح جریان داشته، مقدمهچینی و نزدیکساختنِ ذهنیتهایِ جوانبِ صلح نسبت به یکدیگر و آشناییشان با خواست و اهدافِ همدیگرشان بوده است. اما طرحِ بحثِ آتشبسِ موقت و آزادسازی زندانیانِ طالبان، نشانگرِ گذار از مراحلِ نظری و مقدماتی به مراحلِ عملی و اجرایی است.
اگرچه بسیاری از آگاهان و تحلیلگران، تعیین ضربالاجلِ ششماه تا یکسالِ امریکا برای برنامۀ صلحِ افغانستان را یک فرمانِ عجولانه و غیرواقعبینانه برآورد کردهاند؛ اما دیده میشود که آقای خلیلزاد به عنوان مخاطبِ اساسیِ این فرمان و ضربالاجل، در حالِ پیشروی به سمتِ صلح است و اگر موفق به برقراری آتشبس گردد، میتوان حکم کرد که او نبضِ مُردۀ صلح را به جریان انداخته و شاید چندی بعدتر قامتِ آن را نیز استوار سازد.
نشستِ امارات درحالی برگزار شده که پیش از آن، عمرانخان نخستوزیر پاکستان خبر داده بود که اسلامآباد میزبانِ مذاکراتِ صلح میان گروه طالبان و نمایندهگان امریکا خواهد بود. سفارت امریکا در کابل نیز در واکنش به سخنانِ عمرانخان گفته بود که از هر اقدامِ پاکستان که به پیشرفت مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان کمک کند، استقبال میکند. اما اینکه این نشست بهجای اسلامآباد در امارات متحدۀ عربی برگزار شد، میتواند ضمن آنکه حزم و احتیاطِ امریکا نسبت به این مذاکره را نشان دهد، پیچیدهگی و سیالیتِ روند صلح را نیز عریان سازد.
از اینکه بگذریم، بحث مهمتر برای مردم افغانستان این است که آیا موفقیتِ آقای خلیلزاد در پیشبرد امرِ صلح مطابقِ ضربالاجلِ صادرشده میتواند بر آرزوها و مطالباتِ اساسیِ آنها از بازیِ صلح منطبق گردد و یا اینکه نبضِ مُردۀ صلح به جریان میافتد و قامتِ آن نیز پس از ششماه یا یکسال استوار میگردد، اما نتیجۀ کار هیولایی میباشد که همۀ آرزوها و انتظاراتِ مردم را میبلعد؟
در مورد روندِ صلح یک نکته که از آدرسهایِ مختلف شعار داده میشود این است که: صلح باید «به رهبری مردم افغانستان» باشد؛ اما این عبارت با همۀ رسایی و زیبایی، در صحنۀ عمل مهجور مانده و تفاسیرِ گمراهکنندهیی از آن ارایه میشود. بهترین و درستترین تعبیر از این عبارت، همین است که نباید چهرۀ افغانستانِ پساصلح، چهرهیی ترسناک و مغایرِ مسیرِ دستاوردهای هفدهسالۀ بهدستآمده باشد؛ بهنحوی که شهروندانِ کشور یا از روی ناچاری افغانستان را ترک کنند و یا از سرِ ترس، روش و سیمایِ زندهگیِ خود را مسـخ سازند!
نمایندۀ امریکا برای صلحِ افغانستان و از آن مهمتر وزارت خارجه و دستگاه تصمیمگیرندۀ این کشور، باید این نکته و دغدغه را سرلوحۀ پیشبرد برنامۀ صلحِ خود قرار دهند و به یاد داشته باشند که در این هفده سال، شیوه و الگویِ ذهنی و فیزیکیِ زندهگی در افغانستان تغییرِ فراوان خورده و سطح مطالبات و آرزوهایِ مردم از «صلح به معنای نبود جنگ» به «صلح به معنای آزادی، توسعه و رفاه» ارتقا یافته است. بنابراین از آنجا که جامعه نمیتواند به «عقب» برگردد، طالبان در روند صلح باید قانع شوند که با جریانِ زمان و پیشرفتهای ذهنی و فیزیکی در آن همگام گردند.
Comments are closed.