چرا طالبان با دولت افغانستان مذاکره نمی‌کنند؟

گزارشگر:محمداکرام اندیشمند / دو شنبه 10 جدی 1397 - ۰۹ جدی ۱۳۹۷

طالبان با نشر اعلامیه‌یی گفته‌اند که در مذاکراتِ جده نیز با نماینده‌گان دولت افغانستان نمی‌بینند و گفت‌وگو نمی‌کنند. این در حالی است که دو روز پیش آقای غنی با ملک سلیمان‌ شاه عربستان سعودی صحبتِ تلیفونی کرد و از او برای تلاش و مذاکراتِ صلحِ افغانستان که هنوز افق تاریک و ناپیدا دارد، ابراز سپاس به‌عمل آورد. وقتی در مسکو عبدالقیوم کوچی کاکای رییس‌جمهور غنی و سفیر آن‌وقتِ افغانستان در فدراتیف روسیه، در میز گفت‌وگو (۹ نوامبر ۲۰۱۸) به عباس ستانکزی رییس هیأت طالبان گفت که «ولسمشر صاحب دیرسلامونه وایی.» ستانکزی با mandegarتکبر و خشونت به او پاسخ داد: «کوم ولسمشر؟»
ستانکزی آن‌چه از دهنش می‌آمد، تحویل سفیرِ کشور ما داد و رییس‌ حکومتِ افغانستان را دست‌نشاندۀ امریکا خواند و تأکید کرد که شایستۀ مذاکره با طالبان نیست. اما طالبان چرا این‌همه گستاخ و مغرور در برابر دولت افغانستان ظاهر می‌شوند و تا کنون از هرگونه مذاکرۀ مستقیم با دولت امتناع کرده‌اند؟
مسلماً بخشی از این بی‌اعتنایی و گستاخی طالبان، به حمایتِ خارجیِ آن‌ها برمی‌گردد که اکنون این حمایت بیشتر از گذشته شده است و علاوه بر پاکستان، روسیه، ایران و حتا چین از حامیان جدیدِ طالبان اند که وارد میدان بازی با امریکایی‌ها شده‌اند. این در حالی‌ست که طالبان همچنان حمایت پاکستان را با خود دارند و مثلث پاکستان، عربستان و امارات متحدۀ عربی که امارت اسلامیِ آن‌ها را منحیث دولت و حکومت افغانستان در دهۀ نود در میان دوصد کشور دنیا به رسمیت شناخته بود، بار دیگر به گونۀ هماهنگ برای مشروعیت سیاسی طالبان وارد میدان شده‌ و در ابوظبی و جده میزبانیِ سفرۀ مشترکِ امریکایی‌ها و آن‌ها را به دوش گرفته‌ است.
وقتی روسیه به اعضای تحریم‌شدۀ طالبان ویزای سفر می‌دهد و میگرافون تبلیغ در سطح جهان را در مسکو در اختیارِ آن‌ها می‌گذارد، در حالی که آن‌جا شخصی به نام عبدالقیوم کوچی کاکای رییس‌جمهور غنی سفیر حکومتِ اوست، جرأت و گستاخی طالبان مضاعف می‌شود و با بی‌پروایی بر کاکا و برادرزاده به عنوان دست‌نشانده‌گانِ امریکا و قوای امریکایی می‌تازند و آن‌ها را شایستۀ مذاکره نمی‌دانند. اما این، تمام داستان گستاخی طالبان نیست. بخشی از این گستاخی و این امتناع از مذاکره با دولت افغانستان و رییس‌جمهور غنی، از نگاه قومی و نادرستِ حاکمیت سیاسی نسبت به طالبان شکل گرفته است. این نگاه در تمام سال‌های پساامارت طالبان از سوی حامد کرزی و اشرف‌غنی مورد توجه قرار گرفت و مانع یک استراتژی روشن و مبتنی بر اجماع ملی در مقابله با طالبان و تروریسم طالبانی شد. این نگاه، یک خبط کلان استراتیژیک بود، و آن‌گونه که داکتر نجیب‌الله این خبط را مرتکب شد و سرنوشتش بر چوبۀ دار طالبان رقم خورد.
افراط‌گرایی و تروریسم ایدیولوژیک، قوم و حتا دین و مذهب نمی‌شناسد و بر تفکر خون و خشونت استوار است. تروریسم طالبانی با رییس‌جمهور کرزی و رییس‌جمهور غنی به‌رغم هرگونه نگاه قومی‌شان در برابر طالبان همان داوری و حکمی را خواهد کرد که با دکتر نجیب‌الله کرد. افزون بر آن، نگاه قومی حاکمیت سیاسی در برابر تفکر تروریسم طالبانی، بازده معکوس برای صاحبان این نگاه در حاکمیت سیاسی کشور داده است. طالبان در نگاه مشابه قومی به سوی حاکمیت سیاسی افغانستان، خود را وارث و صاحب هویتِ قومی تلقی کردند و می‌کنند و صاحبان این نگاه را در این حاکمیت، غاصب و کاذب می‌دانند که فقط در چتر حمایت امریکایی‌ها و قوای امریکا مجال حیات و بقا می‌یابند. بنابراین، نگاه قومی حاکمیت به سوی طالبان به جای آن‌که به نزدیکی و همسویی طالبان با صاحبانِ این نگاه در حاکمیت بینجامد، طالبان را از منظر پایگاه قومی و اجتماعی تقویت و حاکمیت سیاسی را تضعیف کرده است. از این‌جاست که طالبان تمایلی به گفت‌وگوی مستقیم با دولت و رهبران دولت افغانستان نشان نمی‌دهند و خود را مالک و صاحب اصلی در چنین نگاهی تلقی می‌کنند.
هرچند رییس‌جمهور غنی پس از مذاکرات مسکو و ابوظبی که طالبان با امتناع از گفت‌وگو، هیأت دولت و دولت افغانستان را تحقیر کردند، سیاست جدید مقابله با طالبان را با تعیین وزیران جدید دفاع و داخله در پیش گرفت، اما هنوز بسیار زود است که این سیاست در زمان کمِ آینده، خبط‌های زمان طولانی گذشته را جبران کند. با وجود این، نکتۀ بسیار مهم و تعیین‌کننده آن است که رییس‌جمهورغنی بتواند در این فرصتِ کوتاه یک استراتژی مبتنی بر اجماع ملی را برای تعریف طالبان، جنگ با طالبان، صلح با طالبان و چگونه‌گی روابط با پاکستان، تدوین و ارایه کند و تمام احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعیِ افغانستان را در اعتماد و اطمینان به آن، به توافق و همسویی عملی با خود بکشاند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.