احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یاسین نگاه/ چهار شنبه 26 جدی 1397 - ۲۵ جدی ۱۳۹۷
نشانههای آشکار و پنهان نشانگر آن است که افغانستان بار دیگر در آستانۀ تحولات ظاهراً جدید اما تکراری قرار دارد. گردش باطل وضعیت در افغانستان دارای پیشینۀ تاریخی است و از آغاز تأسیس این کشور تا امروز با اندک تفاوت سرنوشت همسانی داشتهایم. پیشآمد وضعیت اندک مطلوب و سپس افتادن در دام تحجر و بدویت و باز پیشرفت شتابناک و دوباره لغزیدن در لجنزار عقبگشت و جنگ و بنیادبراندازیها، میگویند ملتهایی که تاریخ نمیخوانند، تاریخ آنها را در خویش تکرار میکند. در افغانستان با آنکه تاریخخوانی، جعل تاریخ، تاریخسازی و تاراج و دستبرد تاریخ بازار بسیار گرم دارد؛ اما مردم پیوسته در دور باطل تاریخ و سرنوشت به سر میبرند و حسرت دیروز را میخورند، حسرت دیروزی را که خونبار بوده است و نیک میدانند که «خبر هولناکتر»ی نیز در راه است و باید وضعیت موجود را گرامیداشت و قدرش را دانست.
ظهور خوشپوشترین مرد جهان در سکوی سیاست افغانستان
آخرین نمونهاش فروپاشی گروه طالبان و شکلگیری ادارۀ موقت بود، بساط تروریستان در ظرف دو هفته از کلیت کشور برچیده شد و خوشپوشترین مرد جهان با کلاه قرهقلی و جیلک ابریشمی به کشور آمد و خاک کابل را بوسید و فصل خدمتگزاری را در روشنایی دموکراسی و مردمسالاری آغاز کرد. کرزی نماد رؤیاهای ملتی بود که امیدهایشان را در سه دهه جنگ از دست داده بودند و اما آن روزها میدیدند که قهرمان گُمشدۀشان با اسپ سپید آرزوها و محافظان جهانی ظهور کرده است و هر دم سخن از آبادانی و عشق و فراوانی و مردم و خوشبختی میزند. از در و دیوار افغانستان پول میبارید و صلح کُل با سیمای درخور ستایشش برگشته بود و مردان بهسوی پیرایشگاه میرفتند و زنان از آرایشگاهها بر میگشتند و شادمانی و امید چون خواهران ابدی در شانههای مردم نشسته بودند و شهرها و روستاها را گشت میزدند.
راهیابی طالبان به رمانها
طالبان کم کم از خبرها به قصهها و از قصهها به خاطرها و از خاطرها به خاطرهها مبدل شدند و هر کی دربارۀ آن موجودات چشمدیدها و حکایتهای داشت که دیگران گاه با گریه و گاه با اشتیاق گوش میسپردند و میشنودند. اما دیری نگذشت که دوباره خاطرهها بهخاطر و سپس قصهها به خبرها و خبرها راوی خون گشتند و تروریستان در روستاها سبز گشتند و مردم دوباره به خانههایشان خزیدند و به تماشای حوادث پرداختند. طالبان از روستاها به شهرستانها و از شهرستانها به استانها و از استانها به شهرها و از شهرها به پایتخت و از پایتخت به خیابانها از خیابانها به مسجدها و بانکها و مدرسهها و همایشها و خانهها و در خانهها به اتاقهای خواب و حتا در رخت خوابها راه یافتند و آمدند و سر بریدند و آمدند و تیرباران کردند و آمدند و بیمارستانها را به خاک و خون کشیدند و آمدند و با سرهای سربازان فوتبال کردند و آمدند و غزنه را به آتش کشیدند و آمدند و با شهروندان همیشه معترض پایتخت بهرسم یادگار سلفیها کندند و لبخندها زدند.
پایبازی عروسان تروریست
حالا ما در آستانۀ برپایی جشن با شکوه برگشت سرافرازانۀ تروریستان قرار داریم. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» دست به دست و پا به پا هم دادهاند تا این جشن به بهترین وجه ممکن برپا داشته شود، دوستان در حد توان خود، همسایهها به سهم خویش، جامعۀ جهانی بهگونۀ سخاوتمندانه حتا شاهد و نماینده فرستاده اند تا از مراسم خواستگاری تا بدرقه کردن عروسان ترورست به کابل حضور داشته باشد و نگذارد که کسی یا کسانی ساز و سرود این جشن تاریخی را مختل کند. همسایهها به سان شریکان غصه و شادی ما، تلاش دارند تا عروسان را پیش از انجام مراسم عروسی به «پایبازی» فرا بخوانند و سفرهآراییها کنند و هدایای بیشمار پیشکش دارند. هرچند نیک میدانند که رسم ما چنین نبوده و چنین نیست. در طول تاریخ همیشه رسم و سنت حاکم آن بوده که پایبازی پس از انجام جشن عروسی اتفاق افتاده است.
مردم کجای پیاز اند؟
این تیاتر مزخرف روزی باید به پایان برسد، شعبدهبازی و پنهانکاری و رسوایی هم از خود حد و حدود دارد. روزی با کلاه شپو، روز دیگر با داس و خوشۀ گندم، باری با پناه جستن به دین و مذهب، گاه جنبش ریش و گاه حزب بروت راه انداختن و در این میان مردم شهید دادهاند و قربانی، در جریان این شعبدهبازیها بچهها پدران و مادرانشان را از دست دادهاند و چه بسا رؤیاهایی که تحقق نیافته به خون و خاک شدند.
اکنون یک راه بیشتر در پیش نداریم؛ کسانی که دعوای سیاست، روشنگری، عدالتطلبی و وجدانداری دارند، به میدان آیند و برای یکبار هم شده فرمان«ایست!» دهند. تحقق هر عدالتی با صدور یک فرمان«ایست» آغاز گردیده است و ما چرا از «نه» گفتن و «ایستادن» بهراسیم؟ هیچ چیزی در این خانه نمانده است و دزدان شریف همه را بردهاند و اینک میخواهند چهار تکه ارزشهای برجاماندۀ انسانیمان را نیز از ما بگیرند و در روند اعطای این چند تکه ارزش برجامانده نمایندهگان و فرستادهگان نیز قول یاری و برادری به تروریستان دادهاند. آخرین فصل قربانی را در هفدهسال اخیر پشت سر گذاشتهایم، ما را کشتند، ما را بستند، پاهامان را بستند، چشمانمان کور کردند، زمینهامان را به آتش کشیدند، خانههامان را ویران کردند، خوشیهامان را دفن کردند، جادههامان را ناامن ساختند و اکنون ما تنها دست داریم و در دستان خویش قانونی را نگه داشتهایم که دوباره میتوان در روشنایی آن راه بروم و ببینم و بشنویم و درخت بکاریم و جاده و خانه و شهر بسازیم و خوشیها را دوباره بر لبان مردم بیاوریم. اما تروریستان حالا دقیق در برابر دستان ما ایستاده اند و میخواهند آخرین سنگر مردم را نیز به یغما برند و به آتش بکشند و آنگاه دوباره زنان را زندانی کنند و مردان را به بردهگی و دریوزهگی فرا بخوانند و به صورت آزادی و برابری و دموکراسی و ارزشهای دیگر شکمسیر بشاشند.
پس اگر واقعاً داعیه داریم، نباید بیشتر از این انتظار بکشیم، با حضور پُر رنگ خویش از یکسو پرچم صلحخواهی را در دست گیریم و از سوی دیگر نگذاریم تا دستان شیاطین و تروریستان به آخرین سنگر ما برسد. به یاد باید داشت که فردا فرزندان ما در بارۀ ما و دربارۀ تاریخ زمانۀ ما به داوری خواهند نشست؛ پس نباید بگذاریم تا مورد نفرین آنها واقع گردیم و روحمان پس از مرگ سرگردان در کوچههای سرزمینمان بگردد. آدمی آمده است تا شمعی برافروزد که روشنایی راه دیگران گردد و ما در این مقطع حساس تاریخ به راهاندازی جشن شمعافروزان بسیار ضرورت داریم.
Comments are closed.