احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





رزمگاهِ یاران است میهنی که من دارم/ یادی کوچک از «عبدالواحد رشته» بیدل‌شناسِ بزرگ و مکتب‌ندیده

گزارشگر:دکتور شمس‌الحق آریانفر - ۰۲ دلو ۱۳۹۷

بخش نخست/

mandegarعبدالواحد رشته در سال ۱۳۰۶ در بدخشان به دنیا آمد و تا سال ۱۳۹۱ حیات داشت. شش روز به مکتب رفت، نوشتن را از کورس اکابر آموخت؛ اما سرایشگرِ طرز بیدل شد و تا آن‌جا رسید که شعر بیدل را در محضر علما شرح و تفسیر می‌کرد.
دو عالم جلوه، صنع دستگاه قدرت است اینجا
تکثر فاش‌سازی‌های راز وحدت است اینجا
عروج بی‌نیازی را چه کاری زین من و ما است
به جز نفی خودی هرچه نمایی کثرت است اینجا
این شعرِ سخته و پخته که بار مفاهیم عرفانی، کثرت وحدت و خودی و نفی خودی را با خود دارد، سرودۀ عبدالواحد رشته، شاعری‌ست که مکتب نخوانده است. رشته خود در مصاحبه‌یی با ضیاء حافظی می‌گوید: «گاه گاه علما می‌خواستند و من برخی از اشعار بیدل را تفسیر می‌کردم». همچنان یادآور می‌شود: «شش روز مکتب رفته‌ام، دیگر همه‌چیز از لطف خدا و روحانیت بیدل است.»
می‌دانیم که در فهم شعر بیدل، اغلب دانشیان اظهار عجز می‌نمایند و حتا شماری در خوانش ابیاتِ بیدل به مشکل مواجه‌اند. وقتی بیدل می‌گوید:
بیدل نفسم کارگه حشر معانی‌ست
چون غلغلۀ صور قیامت کلماتم
برخی این بیت را «چون غلغله صور قیامت، کلماتم» و شماری دیگر «چون غلغله صور، قیامت کلماتم» می‌خوانند و هنوز این مناقشه پایان نگرفته است.
با این یادکرد، باید توجیه پذیرفتنی بر بیدل‌دانی و بیدل‌گرایی رشته، آن‌گونه که ذهنیت‌ها را قانع سازد، دریابیم. در این زمینه چند نکته را می‌توان یاد کرد:
۱ـ همان‌گونه که رشته می‌گوید، لطف خدا و روحانیتِ بیدل مددگارش بوده است. در این زمینه می‌توانیم از عشق و علاقۀ بی‌حد رشته به بیدل یاد کنیم که به پای عشق به این مقام رسیده است.
۲ـ نشست با استادانی چون مولانا سلیم طغرا، شمس‌الدین راغی، واسوخت، سوزن‌فروش، ضیا حافظی و استفاده و کسب فیض از محضر این بزرگان سبب شده که رشته با شعر بیدل و رمز و رازهای آن آشنا باشد.
۳ـ حافظۀ استثنایی: به احتمال قوی، رشته صاحب استعداد و حافظۀ استثنایی بوده که از محضر دوستان و دانشمندان آن‌چه را شنیده، آن را به خاطر سپرده و عرفان و معنویت را از راه شنیدن دریافته است.
۴ـ نبوغ‌ها و استعدادها با کسب تحصیلات، شکوفایی بیشتر می‌یابند؛ اما در مواردی سبب می‌گردد که محصل بیشتر وابستۀ خوانده‌ها و نقل قول بزرگان شود و چتر ذهن و اندیشه‌اش باز نگردد و کمتر تفکر نماید. درحالی‌که در برخی حالات استاد ندیدن سبب می‌گردد که محصل بیشتر اندیشه و تفکر نماید و به یافت‌های برتری برسد. در مورد رشته این حالت صدق می‌کند.
رشته با آن‌که مکتب نخوانده، در سطح بلند به سبک هندی شعر می‌گوید و بیدل را شرح می‌نماید. این نشان می‌دهد که رشته حافظه و استعداد بزرگی بوده که اگر تحصیل می‌کرد، یکی از نوادر علما می‌گردید؛ ولی با آن‌هم از طریق شنیدن و استفاده از محضر و سخن بزرگان به مدارجی رسیده است که بسیار درس‌خوانده‌ها به آن دست نیافته‌اند. در حقیقت، رشته تمام آن‌چه را دیگران با خواندن کسب کرده‌اند، از طریق شنیدن از خود نموده است. به این معنی که دانش همه‌گان را جذب کرده و به درک بلند بیدل رسیده است. مولانا کمال‌الدین غبرا، شاعر و دانشمند بدخشانی و داماد مولانا سلیم ظغرا می‌گوید: مولانا سلیم طغرا وقتی از راغ به فیض‌آباد می‌آمد، اغلب یک ماه یا دو ماه می‌ماند و در این مدت عبدالواحد رشته شب و روز و در همه جا همراه طغرا بود و لحظه‌یی از او جدا نمی‌شد. می‌پرسید و می‌شنید و می‌آموخت. می‌دانیم که طغرا بزرگ‌ترین دانشمند و بیدل‌شناس افغانستان است. عبدالحمید اسیر قندی‌آغا که دستگاه عرس و درس بیدل را حدود ۴۰ سال سکان‌داری کرد، می‌گوید: مولوی سلیم وقتی صحبت می‌کرد، همه گوش بودند که برتر از همه‌گان بود. بی‌گمان رشتۀ بیدل را بیشتر از همه از طغرا آموخته است.
برخی ویژه‌گی‌های شعر رشته را به بررسی و شناسایی می‌گیریم تا برهانی باشد قدرت شاعری و تسلط رشته را بر سبک هندی و تسجیلی بر ادعای ما.
توجه نمایید به این غزل که رشته با تعبیرات و مفاهیم سبک هندی آفریده است.
دل و جانم به ساز جلوه جانانه می‌رقصد
به انداز خرامش محفل و کاشانه می‌رقصد
نمی‌دانم چه سامان در خمستان کرد چشمانش
که ساقی با صراحی باده و پیمانه می‌رقصد
شکست طره‌اش پیچاند در حیرت سراپایم
به احوال دلم گه زلف و گاهی شانه می‌رقصد
تحیر می‌زند موج از بن مویش چه ساز است این
که در بزمش جهانی بی‌خود و فرزانه می‌رقصد
به بت‌خانه مصور کرد طرح صورتش ممکن
که بت‌ها جبهه‌سا گردیده و بت‌خانه می‌رقصد (هر دل خانه اوست، ۵۸)

ویژه‌گی‌های شعر رشته
بیان نو
رشته بیدل را از محضر استادانِ بزرگ آموخته است. با این آشنایی، اندیشه می‌کند و در راستای آفرینش‌هایِ بیدل‌وار تلاش دارد. او شب و روز بیدل نمی‌خواند تا مفاهیم به او ملکه و ذهن‌نشین شود، بلکه فکر می‌کند و به همان سیاق ایجاد می‌نماید.
آیینه تحقیق دو عالم زده خرمن
گشتیم ز غفلت همه مشغول تماشا (۳)
خرمن زدن آیینه تحقیق در راستای دریافت حقایق، بیانی‌ست نو که کمتر کسی چنین بیان داشته است.
نخل موزونت به هرجا ناز سامان بشکفد
بر تماشایت به صدها چشم حیران بشگفد (۵۴)
شگفتن ناز سامان، از قامت موزون و شگفتن حیران از تماشا، بیان جذابی را به نمایش گذاشته است.
فسون جلوه‌اش تا بهر قتلم تیغ عریان شد
ز غصه رفته رفته خود دل کوه بدخشان (۶۶)
کوه بدخشان خون دلی‌ست که انبار گشته و جلوه‌یی که مانند تیغ عریان عاشق را نابود می‌کند، بیان نوی را تداعی می‌کند.

تعبیرات نو
سبک هندی در ادب فارسی تعبیرات ویژۀ خود را دارد که حضور آن تعبیرات، سبک را مسجل می‌سازد. در میان هندی‌سرایان، هر شاعر تعییرات خاصِ خود را نیز دارد و یا کوشیده است تعبیراتِ نوی را ایجاد و به‌کار برد. عبدالواحد رشته نیز تعبیراتِ نابی دارد که در مواردی هر کدام ویژۀ خود شاعر است و کمتر تکرار آن دیده شده است.
جاویدان یاد بهار جلوه‌اش بر دیده ماند
گرچه ما را عمرها شد محو نسیان کرد و رفت (۲۸)

دل محو لطافتکدۀ پرتو یار است
هر رنگ که بالید به آن جلوه دچار است (۳۲)

لعل لبت ای شوخ حلاوتکدۀ کیست
کامم نشد آلوده از آن تنگ شکر هیچ (۴۰)

ترکیب‌های نو
بیشتر شاعران همچنان ترکیب‌های کهن و مهجور را به‌کار می‌برند، درحالی که شمار دیگری از شاعران تلاش می‌کنند ترکیب‌هایی را در زبان ایجاد نمایند. در سروده‌های رشته نیز به ترکیب‌هایی برمی‌خوریم که ابتکاری اند و قبل از او کمتر کاربرد داشته است.
حقیقت در خور رنگ تو طوفان جوشی دارد
اگر چشم تماشایت توجه عبرت است اینجا (۱۲)

زنده‌گانی یک قلم سرمایه رم بوده است
آن‌چه تهمت فرصت دهر است، آدم بوده است (۳۴)

صدقیامت عشق می‌دارد از آن قامت قیام
ورنه صیادم جز آن موی میانی بیش نیست (۳۸)

انقیاد آهنگ عشقم، بی‌سروبرگ طلب
شمع آسا سوختم، این شعله سامان کی شد (۴۵)

تحیر آشیانم فطرت دیوانه را مانم
شرر آیینه‌ام خاکستر پروانه را مانم (۹۲)

اصطلاحات فلسفی و عرفانی
رشته درس عرفان و فلسفه را نخوانده است تا در ابیاتش با اصطلاحات این علوم سخن گوید؛ اما در اشعار رشته این اصطلاحات کاربرد وسیع و به‌جا دارد. چند بیت را به گونۀ نمونه می‌آورم:
خیز در آیینه کثرت ز وحدت کن سراغ
غفلتت تا چند، فرصت نیست افسون مرا (۶)

دو عالم جلوه، صنع دستگاه قدرت است اینجا
تکثر فاش‌سازی‌های راز وحدت است اینجا (۱۲)

این جمعیت سازی بزم بساط زنده‌گی
سیستم عرض جدایی‌های از هم بوده است (۳۵)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.