احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سالار عزیزپور - ۰۹ دلو ۱۳۹۷
بیگمان میتوان، گفت: به همان گونه که نوشتن به مفهوم امروزی آن، بدون آشنایی با فلسفۀ زبانشناسی، تیوری و نظریۀ معاصر زبانشناسی ممکن نیست. این دیدگاه را میتوان در ادبیات هم عمومیت داد، درست شمرد و پذیرفت.
با دریغ، در افغانستان جایگاه تیوری و دیدگاههایی معاصر هم در زبانشناسی و هم در ادبیات تاهنوز که هنوز است، خالی است. مهم نیست، چه مینویسم. در هرصورت، نوشتن، نوشتن است؛ چه یک پیام بسیار روزمرهگی باشد و چه یک متن بلند بالای ادبی و متنهای باز به اصطلاح پستمدرن. در همۀ اینها نیاز بسیار جدی و بنیادی به این تیوریها و نظریههاست.
یکی از این تیوریها، تیوری ساختارگرایی است که با زیرساختهای زبانشناسی آن، جایگاه بسیار برجسته در زبان و ادبیات دارد.
پرداختن به ساختار گرایی ــ به مفهوم یک نظریۀ چندگانه که زبان فلسفه، زبانشناسی، هنر، معماری، ریاضی و… را در بر میگیردـ در این فرصت کوتاه ممکن و میسر نیست، اما از دو نگاه متفاوتِ پیشا دوسوسوری و پسا دو سوسوری در این جا به این موضوع میپردازم.
ــ نگاه سنتی یا پیشا سوسوری
ــ نگاه امروزین یا نگاه پسا سوسوری
نگاه سنتی یا پیشا سوسوری
به گمان پیشاسوسوریها، زبان ابزار وسیلۀ افهام و تفهیم است. درحالی که زبان به باور سوسوریها نه تنها وسیله و ابراز نیست، بل مبنای تفکر و اندیشه است. به گمان سوسوریها، حقیقت، واقعیت عینی و هر آنچه هست در زبان تولید میشود و شکل میگیرد. پیش از سوسور، مطالعات زبانشناختی محدود به مطالعات نحوی و بررسیهای تاریخی یا اتیمولوژیک واژهها بود. در واقع، این نگرش از رویکرد فلسفی دوران به ویژه مکتب تسمیه یا نامگذاری ناشی میشد. این رویکرد ناظر بر آن بود که زبان نام جهان است و هر واژهیی به مثابۀ برچسبی است که بر اجزاء و عناصر عالم واقع چسپانیده شده است.
ترکیبات مفهومی، صفات عبارات همه نامهایی هستند که موقعیتهای مختلف و پدیدارها را مورد اشاره قرار میدهند. در این نگرش هر واژه با شی یا قسمتی از جهان ارتباطی بلاواسطه دارد…
ــ نگاه امروزین وپسا سوسوری
سوسور نگرش کاملاً جدیدی را به رویکردهای زبانشناختی وارد کرد که بعدها جنبۀ فلسفی و معرفتشناختی پیدا کرد. سوسور نپذیرفت که هر واژه ارتباطی ذاتی با اشیاء دارد، بلکه مدعی شد که واژهها نشانههایی قراردادی اند که هیچ ارتباطی به ماهیت اشیاء ندارد و تنها چیزی که آنها را به یکدیگر پیوند میزند، گونهیی قرار داد و پذیرش انتخابی آن است:
نشانۀ زبانی نه یک چیز را به یک واژه بل یک مفهوم را به تصویری آوایی پیوند میزند. این پیوند زدنها، گفتمان دال و مدلول و دلالتها، پیوست به همنشینی و جانشینی دیدگاه سوسوری مطرح میشود که بعدها دیدگاه «ژرف ساخت و روساخت» چامسکی به درک بهتر و بیشتر زبان و ادبیات یاری میرساند.
Comments are closed.