احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۴ دلو ۱۳۹۷
وزارت صحت عامه، از دوبرابرشدنِ جمعیتِ افغانستان تا ده سالِ دیگر خبر داده است. این پیشبینی که بر اساس نرخ رشدِ جمعیت صورت گرفته، میگوید: در سال ۲۰۳۰ جمعیت افغانستان به ۶۰ میلیون نفر میرسد. این گزارۀ ظاهراً کوچک، خبر از حادثهیی بسیار بزرگ و وحشتناک در آیندهیی نزدیک میدهد؛ از اینرو میسِزد پرداختن به آن را بر هر موضوعِ دیگری ترجیح دهیم و با یادآوریِ تبعاتِ رشد بیرویۀ نفوس، هشدار دهیم که پیروزی در جنگوصلح و سازندهگی، همه به مدیریتِ منابع و نیروهای انسانیِ ماهر و مجربی وابسته است که نهتنها کارگزارانِ امروزِ جامعه باشند، بل بتوانند به فرداها و نسلهای آینده و نیازهایِِ حتمی و احتمالیشان بیندیشند.
جمعیتِ فعلی افغانستان، ۳۰ میلیون نفر برآورد شده و این مقدار نفوس نیز با چالشها و خطراتِ جدییی چون جنگ، ناامنی، فقر، بیماری، بیسوادی، فرسایش محیط زیست و کاهش منابع طبیعی مواجهاند. دولتهایی که اهلِ برنامه و تدبیر اند، نخستین سرمایهگذاریشان روی منابع طبیعی و ظرفیتهای انسانیست و از سکویِ این سرمایهگذاریست که میخواهند به جنگِ مشکلاتِ امروز و فردایشان بروند. اما دولت افغانستان در ۱۷-۱۸ سالی که گذشت، در این خواب و گمان بود که حضور جامعۀ جهانی و کمکهای بیرونی میتواند آیندۀ کشور را تضمین کند؛ از همینرو هم منابع طبیعی را به فساد کشید، هم ظرفیتهای انسانی را سرکوب کرد و هم فرصتهای سیاسی را به رایگان از دست داد.
دولت افغانستان طی این سالها در نهایت بیبرنامهگی، چند کار را طوطیوار آموخته بود: نخست اینکه دایماً از ثروتها و منابع طبیعی و موقعیتِ جغرافیاییِ ویژۀ افغانستان سخن بگوید و به مردم مـژده دهد که از این رهگذر چه ثروتهایی نصیبشان خواهد شد. دوم اینکه کشورهای کمکدهنده را بفریبد و زیر نامها و عناوینِ خام یا خیالی پول بگیرد و نتیجۀ کارهایش را با جعل و تزویر در رسانهها به نمایش بگذارد. سوم اینکه بگوید که آنها طرحها و برنامههای انکشافیِ فراوانی تدوین کردهاند که بهزودی با رفعِ ناامنی و تأمین بودجه مجالِ اجرا مییابند.
در سایۀ همین لافوگزافهایِ هفدهساله بود که هیچ کاری صورت نگرفت جُز اینکه جامعۀ افغانستان بهصورتِ سمارقی رشد کرد و یکی از این رشدهای سمارقی، جمعیتِ آن بود. یعنی دولت افغانستان آنقدر در لافزدن زیادهروی کرد که بخش بزرگی از مهاجرین به کشور بازگشتند، شهرها بیهیچ پلانِ منظم و بنیادییی وسعت یافتند، زاد و ولد رونقی تازه گرفت، تخریب محیط زیست و منابع طبیعی چون آب، خاک و جنگلات از کنترل خارج شد و از همه بدتر جنگی که گویا پایان یافته بود، از نو با پیچیدهگیهای روزافزون آغاز شد. به همین دلایلِ ساده، اکنون سی میلیون جمعیتِ افغانستان کمیتی را به نمایش میگذارند که نهتنها واجدِ کیفیتهایی چون سواد، ثروت و سلامتِ لازم برای رقم زدنِ آیندۀ نیکو برای کشور نیستند، بلکه همین کمیت نیز بر جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ افغانستان سنگینی میکنند.
توضیح اینکه: این سی میلیون جمعیت، اغلب یا بیسوادند یا کمسواد، و آمارِ باسوادهایی که نظر به نفوسِ محصلین یا فارغینِ دانشگاهها ارایه میگردد نیز کیفیتِ سوادشان ـ بهدلیل نازل بودنِ معیارها ـ درحد و اندازۀ دنیای امروز و نیازمندهای آینده نیست. اکثریت نفوسِ افغانستان فقیر و حتا زیر خط فقر هستند و انسانهای فقیر مسلماً نه از شانسِ تحصیلِ کافی برخوردارند و نه با معیارهای حفظ سلامتِ جسمی و روحی برابری میکنند. با این حساب، بخش بزرگی از جمعیتِ سیمیلیونی افغانستان چنان در غمِ جان و نان گرفتارند که آینده را فراموش کردهاند. در این حالت، اگر ده سال بعد این جمعیتِ ضعیف و آسیبپذیر دوبرابر شود، معنای دوبرابر شدنِ مشکلاتِ افغانستان در تمام عرصهها را درحالی میدهد که اولاً منابع طبیعی فرسوده و شرایط اقلیمی بسیار دشوار شده؛ ثانیاً جامعۀ جهانی توانایی و علاقۀ کمتری به حمایت از افغانستان دارد و ثالثاً ماشینِ جنگ راحتتر از گذشته، از لشکر شصتمیلیونیِ گرسنهگان سربازگیری میکند.
اگر مجموعۀ دولتِ افغانستان گزارش وزارت صحتِ عامه را جدی بگیرد، دستکم کاری که میتوان برای جلوگیری از این حادثه صورت داد، تقویتِ برنامههای آگاهیدهی و تبلیغات در جهت کنترلِ موالید در پهلوی بستههای تشویقی و تنبیهیِ کمهزینه است.
Comments are closed.